ترقی: تقدم اراذل و تأخر افاضل از عوامل اصلی سقوط انقلاب است
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه معتقد است در آستانه 40 سالگی انقلاب، نباید تصور کنیم اهداف و آرمان انقلاب به پایان رسیده است چرا که در این صورت سقوط انقلاب حتمی است.
با حمیدرضا ترقی، عضور شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی که در ایام انقلاب اسلامی حدودا 24 ساله بوده است و در دهه 60 به حلقه مدیران نظام نوپای جمهوری اسلامی پیوست، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب به گفتوگو نشستیم. متن این گفتوگو با محور چگونگی بروز انقلاب و راهکارهای حفظ نظام جمهوری اسلامی به شرح یر است:
وقوع انقلاب در سال 57 را یک ضرورت اجتماعی- سیاسی میدانید یا یک اتفاق غیرقابل پیشبینی؟
نهضت انقلاب اسلامی از 15 خرداد سال 1342 به رهبری امام آغاز شد و ایشان رژیم را اسلامستیز و وابسته به بیگانه و در واقع از بین برنده عزت و هویت ملت ایران میدانستند و از همان زمان تکوین ملت برای دستیابی به یک آرمان مقدس به ویژه تغییر حکومت آغاز شد.
از سال 43 تا 57 یاران امام در کشور تلاش کردند، ملت آماده اداره کشور شوند، امام هم در ترکیه تئوری حکومتی خود را تدوین کردند. علاوه بر آن از سالهای 48 و 49 یاران امام از جمله مقام معظم رهبری با برگزاری جلسات تفسیر قرآن طرح کلی دیدگاههای حضرت امام و تغییر از حکومت شاهنشاهی به یک نظام اسلامی را مطرح کردند. بنابراین طرح تکوین و آمادگی ملت برای تغییر نظام به مرور مطرح شد و مردم علاوه بر ارتقای جامعه، به مرور با نظام درگیر شدند و اصطکاک با رژیم وارد فاز نظامی شد. لذا جنبش تا سال 56 آتش زیر خاکستر و یا به عبارتی فنر فشرده شدهای بود که یک جهش را انتظار میکشید.
یعنی معتقدید اصلاح در آن شرایط به هیچوجه امکانپذیر نبود؟
تمام عناصر رژیم آلوده به فساد شده بود، تمام وکلا و درباریان و نزدیکان شاه همگی آلوده به دزدی و چپاول ملت بودند. وابستگی رژیم به آمریکا و عناصر آن به صهیونیستها و انگلیس، اختیار رژیم را کاملا از مردم سلب کرده بود. هیچ انتخاباتی در کشور برگزار نمیشد و نمیشد با از بین بردن عناصر آن تغییر ایجاد شود؛ چراکه فردی بدتر جایگزین میشد، همانند آنچه بعد از ترور منصور رخ داد. بنابراین، اصلاح در آن شرایط دیگر معنا نداشت البته در آن زمان نهضت آزادی تئوریای داشت که بر اساس آن معتقد بودند شاه سلطنت کند و ما بر اساس نظام پارلمانی نخستوزیر را تعیین کرده و از این طریق مسیر تغییر حاکمیت را فراهم کنیم. با این حال دیدگاه امام کاملا مشخص بود که رژیم و آمریکا از طریق دموکراتیک اجازه تغییر را نمیدهند. این شرایط سبب شد با کاهش اندک فشار بعد از احساس خطر آمریکا نسبت به ملت ایران که آن هم با هدف فروکش کردن جوش و خروش ملت ایران و پیشگیری از انقلاب انجام شد، زمینه برای جهش و انقلاب فراهم شد و به بهانه توهین روزنامه اطلاعات به امام و دفاع از مرجعیت جرقه انقلاب زده شد.
از آن زمان، مردم از سویی نسبت به خواست خود مطلع بودند و از سوی دیگر بیاطلاع بودند. نفی رژیم و برکناری شاه به عنوان عامل عقب ماندگیها، فسادها و بدبختیها و از بین رفتن استقلال کشور از سوی مردم مشخص شده بود اما برای جایگزین آن، اطمینان نداشتند با این حال، در نقطه مقابل از آنجایی که از طریق یاران امام چون مرحوم بهشتی، مطهری و مقام معظم رهبری با رویکرد و افکار امام (ره) آشنا شده بودند تنها گزینه جایگزین برای حکومت طاغوت را یک حکومت الهی میدانستند. و این شعار در تظاهراتها کاملا نمودار بود و به دنبال یک نظام اسلامی بودند.
آیا این نظر شما مؤید این گزاره است که شاه با اعمال فشار بیش از حد، خود به گونهای انقلاب را رهبری میکرد؟
خیر. شاه به دنبال روشهایی بود که بتواند مانع از انقلاب شود اما هر سیاستی که با مشورت مشاوران انگلیسی و آمریکایی خود به کار میبست به دلیل رشد آگاهی سیاسی مردم کارآمد نبود و تهدیدها به فرصتی برای مردم تبدیل میشد. به طور مثال بیانیهای که به پیشنهاد فرح مبنی بر اینکه صدای انقلاب ملت را شنیده است منتشر کرد، بیش از آنکه از خروش انقلاب بکاهد به ضرر او تمام شد و یا تغییر و زندانی کردن سران رژیم به جرم فساد برای پیشگیری از طغیان ملت بود و تصور میکرد با کنار گذاشتن برخی از چهرهها و نزدیکانش میتواند ملت را راضی کند، درحالی که ملت ریشه همه مشکلات را در خود او میدانستند. لذا این انقلاب توسط شاه مدیریت نمیشد بلکه راهکارهایی که برای طغیان مردم به کار میبست علیه خودش به کار گرفته میشد.
گزارهای مطرح میشود مبنی بر اینکه انقلاب در دوران ناپختگی خود به ثمر نشست و به دلیل عدم کادرسازی دقیق، ما در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب با مشکلاتی مواجه شدیم. تا چه حد با این گزاره موافق هستید؟
توجه داشته باشد همه انقلابها چنین شرایطی را داشتهاند اما برخی از این انقلابها از طریق کشتار مخالفان این مشکل را رفع کردند اما در انقلاب ما که مبنای اسلامی داشت، حضرت امام سعی داشتند زمینههای تغییر و تحول را در تمام اقشار جامعه ایجاد کنند مگر آنهایی که امکان بازگشت آنها وجود ندارد. حتی امام سعی داشتند همه نهادها را به دلیل وجود ریشهها و فطرتشان که با اسلام سازگاری دارد، به دامن مردم و انقلاب بازگردانند، همانگونه که درباره ارتش عمل کردند.
حفظ این نیروها و عدم حذف آنها هزینهها و خسارتهایی را به دنبال داشت. به علاوه اینگونه نبود که ما پیش از پیروزی انقلاب هیچگونه کادرسازی را انجام دهیم، یاران امام نیروهایی را تربیت کرده بودند اما در این مقطع دشمنان داخلی و خارجی آسیبهای فراوانی را به این نیروها وارد کردند. بخشی از این نیروها که توان مدیریت بخشهای مهم کشور را داشتند، از طریق ترور کشته شدند و از بین رفتند. لذا اگر از همان ابتدا که ماهیت منافقین برای همه مشخص شده بود با آنها برخورد میشد، دیگر این هزینهها را نمیدادیم. حتی امام پیشنهاد میکنند مسعود رجوی عضو ستاد استقبال باشند که با مخالفت شهید مطهری مواجه میشوند و این به آن معناست که معیارها و ارزشهای اسلامی شرایط و محدودیتهایی را برای ما ایجاد کرده است. همانند آنچه در زمان پیغمیر رخ میدهد و ایشان منزل ابوسفیان را خانه امن قرار میدهد اما نوادگان او تا امروز علیه اسلام ناب محمدی و شیعه مبارزه میکند، در حالی که اگر پیامبر از همان ابتدا وی و خاندانش را نابود میکرد امروز شاهد بروز مشکلات متعددی در تاریخ اسلام نبودیم اما همانطور که اشاره کردم معیارهای دینی ما مانع از آن شد.
لذا مجددا یادآوری میکنم ما نیروهای کارآمدی در ابتدای انقلاب داشتیم اما عواملی از این قبیل باعث از بین رفتن آنها و بیبهرگی ما از آنها شدند.
امام در گفتارها و وصیتنامه سیاسی خود بر این مسأله تاکید کرده است که انقلاب و مسئولان به گونهای عمل نکنند که شاهد انفجاری دوباره در جامعه باشیم، تصور میکنید بعد از حدود چهار دهه از پیروزی انقلاب، مسئولان باید چه کنند تا شاهد وقوع اتفاقاتی از این قبیل در جامعه نباشیم؟
امیرالمؤمنین روایتی دارند که چهار عامل را به عنوان علت سقوط انقلابها و نظامهای سیاسی معرفی میکنند؛ در درجه اول، فراموش کردن آرمانهای انقلاب را به عنوان عامل اصلی سقوط آن معرفی میکند؛ عامل دوم به تعبیر حضرت علی (ع)، مغرور شدن به جاه و قدرت دنیوی است. عامل سوم، سوءتدبیر در مدیریت و عامل چهارم، تقدم اراذل و تأخر افاضل است که به معنای مقدم شمردن عناصر فرومایه و عدم شایستهسالاری و کنار گذاشتن عناصر کارآمد و شایسته است.
ما اگر بخواهیم این عوامل موجب سقوط انقلاب اسلامی نشود باید مراقبت کنیم اصول و آرمانهای انقلاب مراقبت و محافظت شود و مردم هم اجازه ندهند مسئولان از مسیر انقلاب خارج شوند و همانگونه که رهبری تأکید کردند، روحیه انقلابی تا پایان تحقق اهداف آن باقی بماند. یعنی ما نباید اهداف و آرمانهای انقلابی را تمام شده بدانیم چراکه این تصور میتواند از مهمترین علل سقوط انقلاب ما باشد و در این صورت سقوط حتمی است. یکی از دلایل تأکید رهبری بر اینکه «من خودم انقلابیام» آن است که اهداف انقلابی تمام شده نیست و باید مسیر آن را ادامه داد. بنابراین حفظ این روحیه و پیشگیری از انحراف مسیر انقلابیگری باید از اهداف ما باشد.
ارسال نظر