ترامپ به ائتلاف ایران و روسیه احتیاج دارد
همکاری نزدیک ایران و روسیه، روش مبارزه با تروریستها و هدایت مذاکرات صلح سوریه را به نفع رویکرد چندجانبهگرایی در منطقه تغییر داده که باید گفت تنها راه حل دستیابی به یک صلح پایدار در منطقه است.
ترامپ اولویت سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه را شکست داعش اعلام کرده است. او در مبارزات انتخاباتی اش تاکید کرد که خواهان همکاری نزدیک با روسیه برای تحقق این هدف است. همزمان او اعلام کرد که برجام (توافق هسته ای) ایران را در منطقه قوی تر کرده و لذا آمریکا باید با اتخاذ سیاست هایی قدرت ایران در منطقه را مهار کند. اما این وضعیت چه تاثیری بر ائتلاف کنونی ایرانی-روسی و متعاقبا جنگ با داعش و صلح سوریه دارد؟
یک بحث این است که ترامپ بخواهد وارد همکاری دوجانبه با روسیه برای انجام عملیات مشترک نظامی علیه داعش و متعاقبا ورود مستقیم به مذاکرات صلح سوریه شود و از این طریق با جدا کردن روسیه از ایران سعی کند تهران را در معادلات سیاسی منطقه منزوی کند.
اما اتخاذ چنین سیاستی نه منجر به شکست داعش می شود و نه به یافتن یک راه حل پایدار صلح در منطقه کمک می کند. چون ائتلاف کنونی ایران و روسیه بر مبنای یک نیاز متقابل دو کشور به شکست داعش و یافتن یک راه حل سیاسی برای بحران سوریه شکل گرفته و از این لحاظ هرگونه شکاف بین دو کشور، مشوق اصلی آنها برای همکاری با یکدیگر در این زمینه ها را از بین می برد.
ایران و روسیه مصمم به شکست داعش در سوریه و عراق هستند.این گروه تروریستی، به عنوان منبع اصلی افراط گرایی در منطقه شامات، قفقاز، آسیای مرکزی و افغانستان، یک تهدید فوری امنیت ملی برای دو کشور است. شیوع تروریسم در این مناطق فراتر از تهدیدات امنیتی بر فعالیت های اقتصادی، انرژی و توریسم این دو کشور تاثیرات منفی می گذارد.
در مورد بحران سوریه هم ایران و روسیه همکاری نزدیک را برای حفظ قوت سیاسی و نظامی در صحنه سوریه با هدف تسریع راه حل سیاسی برای این بحران ضروری می دانند. از دیدگاه این دو کشور، اکنون جنگ های ائتلاف های رقیب با داعش که توسط آمریکا، سعودی ها و ترکیه هدایت می شوند، همگی با هدف تضعیف موضع دولت سوریه و تاثیرگذاری بر آینده انتقال سیاسی این کشور به ضرر منافع ایران و روسیه صورت می گیرند.
بر مبنای همین نیاز متقابل و در روند بحران، ائتلاف ایران و روسیه بتدریج تقویت و با منافع ملی و امنیتی دو کشور سازگار شده است. نخست، آنها یاد گرفته اند که بهره برداری از ظرفیت های مشترک بر قوت آنها در معادلات سیاسی و میدانی منطقه می افزاید. به عنوان مثال، روس ها خیلی خوب می دانند که جنگ آنها علیه گروههای تروریستی در سوریه بدون بکارگیری نیروهای زمینی با هدایت ایران امکان ناپذیر است. ایران هم خوب می داند که بدون پشتیبانی هوایی روس ها مدیریت میدان جنگ بسیار سخت می شود.
دوم، آنها یاد گرفته اند که چگونه این ظرفیت ها را در جهت تحقق منافع مشترک خود متعادل و سازگار کنند. در این ارتباط، مثلا ضمن اینکه دو کشور سعی می کنند از مواضع یکدیگر در مذاکرات صلح چندجانبه سوریه پشتیبانی کنند، به منافع خاص و رویکردهای مستقل خود در مواجهه با بجران های سوریه و عراق احترام بگذارند. روسیه به حمایت از منافع خاص ایران در عراق می پردازد و ایران هم از منافع روسیه در سوریه به خصوص در لاذقیه و طرطوس حمایت می کند.
سوم، آنها توانسته اند همدیگر را به پذیرش یک راه حل سیاسی تعدیل شده در سوریه قانع کنند، ولو اینکه ممکن است در سایر مسائل منطقه ای اختلاف نظر داشته باشند. مثلا روسیه ضمن حفظ ائتلاف با ایران در مسئله داعش و بحران سوریه، سعی می کند روابط خود با ترکیه، عربستان و اسرائیل را در هر شرایطی حفظ و سازگار کند. ایران هم ضمن حفظ روابط با روسیه، روابط خاص خود را با نیروهای موثر در این بحران ها مثل حزب الله و حشدالشعبی دارد.
چهارم، اینکه آنها می دانند تنها حضور متحد آنها در یک جبهه می تواند اعتماد لازم را به بشار اسد برای پذیرش روند انتقال سیاسی در سوریه بدهد. واقعیت این است که اسد هم در روند بحران یاد گرفته که چگونه برای حفظ منافع خود این دو پشتیبان قوی را در کنار هم نگهدارد.
در روند بحران سوریه و مذاکرات صلح، آمریکا و متحدین منطقه ای اش مثل ترکیه و عربستان سعودی در زمان هایی تلاش کردند تا منافع منطقه ای خود را از طریق گفتگوی مستقیم با روسیه متعادل کنند. ایران که بطور موفقیت آمیزی توانسته روسیه را قانع کند که طرف ایران را در بحران سوریه بگیرد، اینگونه تلاش ها را به ضرر منافع خود در نظر می گیرد.
به عنوان مثال، تهران مخالف هرگونه گفتگو با مخالفان به اصطلاح میانه رو در سوریه است و آنها را هم یک گروه تروریستی در نظر می گیرد که توسط رقبای منطقه ای مثل ترکیه و سعودی ها حمایت می شوند. اما مسکو خواهان گفتگوی متعادل با آنها است تا از این طریق به نوعی کانال گفتگوهای صلح و در واقع قدرت چانه زنی خود را بازتر نگهدارد.
مثلا آمریکا در چندین نوبت تلاش کرد تا با روسیه برای برقراری آتش بس در حلب به توافق برسد که در نهایت به شکست انجامید. ترکیه اخیرا سعی کرده مذاکرات پنهانی را بین روسیه و مخالفان به اصطلاح میانه روی اسد در آنکارا برگزار کند. عربستان سعودی هم سعی کرده با ابزارهای مختلف از جمله پیشنهاد همکاری انرژی و خرید تسلیحاتی به روسیه، این کشور را از ایران جدا کند.
اما هیچ یک از این تلاش ها تاکنون موفق نبوده چون ایران و روسیه درک می کنند که منافع ژئوپلتیک آنها با همکاری نزدیک در سوریه بهتر تامین می شود. تاکنون ائتلاف ایرانی-روسی به سهم خود نقش مهمی در دفع تهدید امنیتی داعش و سایر گروههای تروریستی در سوریه داشته که نتایج مثبت آن در شکست های داعش در شهرهای مهم عراق و اخیرا موصل بتدریج نمایان می شود.
همچنین همکاری نزدیک دو کشور روش مبارزه با تروریست ها و هدایت مذاکرات صلح سوریه را به نفع رویکرد چندجانبه گرایی در منطقه تغییر داده که باید گفت تنها راه حل دستیابی به یک صلح پایدار در منطقه است.
در این شرایط، سیاست ترامپ در اولویت دادن به شکست داعش و برقراری صلح در سوریه از طریق همکاری با روسیه می تواند یک تحول مثبت باشد، مشروط بر اینکه او به دنبال همکاری با ائتلاف قوی ایرانی-روسی باشد، چون مشارکت همزمان این دو بازیگر کلیدی برای تضمین موفقیت هرگونه گفتگوی صلح در منطقه ضروری است.
ارسال نظر