دونالد ترامپ در مقام نامزدی حزب جمهوری خواه، نسبت به تحولات خاورمیانه و به ویژه عربستان مواضع جدیدی در مقایسه با سایر سیاستمداران این کشور اتخاذ کرد. وی با ادبیاتی غیر دیپلماتیک عربستان سعودی را به گاو شیردهی تشبیه کرد که هر زمان شیرش تمام شود باید سرش را برید! و تاکید کرد آمریکا دیگر برای تامین امنیت متحدانش در خاورمیانه هزینه نمی کند.

این سخنان در حالی از سوی سعودی ها پیگیری می شد که کمتر کسی در خاندان آل سعود احتمال می داد روزی ریاض مجبور خواهد شد برای جلوگیری از تحقق این موضع گیری ها به دنبال راه چاره باشد.

اما نتیجه شوک آور انتخابات آمریکا، عربستان و کشورهای عربی پیرو آن را با این سوال مواجه کرد که وزارت خارجه ترامپ در رابطه آنها چه رویکردی خواهد داشت و آیا اظهارات دوران رقابت انتخاباتی او می تواند تعیین کننده راهبرد سیاست خارجی واشنگتن در قبال اعراب خاورمیانه باشد.

در این خصوص «علی خرم»، کارشناس مسائل آمریکا در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری تسنیم تاکید دارد که «سخن گفتن از سیاست خارجی ترامپ بسیار زود است. چرا که رئیس جمهور جدید آمریکا هنوز اندیشه هایش در این خصوص شکل نگرفته و حتی خود او نیز نمی داند بهترین موضع در قبال اعراب چه خواهد بود.»

 

اوباما نیز در سخنرانی اخیرش غیر مستقیم ترامپ را مخاطب قرار داد و گفت در دوران مبارزه انتخاباتی افراد موضع گیری های مختلفی دارند اما وقتی در راس کار قرار می گیرند و با حقایق روبرو می شوند، جهت گیری دیگری خواهند داشت.

واقعیت آن است که عربستان مهمترین متحد عربی آمریکا در خاورمیانه است. در طول چندین دهه ارتباط، میان این دو کشور شبکه در هم تنیده ای از مسائل سیاسی، امنیتی و اقتصادی به وجود آمده که برهم زدن آن نه تنها برای یک رئیس جمهور غیرممکن است بلکه ساختار حکومت در ایالات متحده نیز چنین اجازه ای نمی دهد. با این حال احتمال می رود به دلیل خصلت های معامله گرانه ترامپ، شکل مراودات دو کشور اندکی دچار فراز و فرود شود.

رئیس جمهور جدید آمریکا به عنوان یک فرد اقتصادی موفق از نقش خریدهای تسلیحاتی بزرگ عربستان در ایجاد اشتغال در کشورش آگاه است. طبق گزارش روزنامه رای الیوم به نقل از منابع رسمی آمریکا، عربستان طی دو دهه گذشته، 500 میلیارد دلار سلاح از این کشور خریداری کرده است. این رقم علاوه بر آنکه در حفظ جایگاه ایالات متحده در رتبه اول فروشندگان تسلیحات نظامی دنیا موثر بوده، بلکه تاثیری مستقیم بر کاهش بیکاری در آمریکا نیز داشته است.

در حال حاضر تقریباً حدود 40 درصد دانشمندان، مهندسان و اساتید فنی در آمریکا در بخش نظامی مشغول به کار هستند. همچنین سه شرکت بزرگ نظامی جهان لاکهید مارتین، نورث روپ گرومن و بوئینگ یک درصد GDP آمریکا را تامین می کنند و 400 هزار نفر را در استخدام خود دارند.

در همین رابطه رویترز اخیرا در گزارشی اعلام کرد «طبق آمار سال 2014، در شرکت هوا فضا و صنایع دفاعی آمریکا 1.2 میلیون کارگر به طور مستقیم و 3.2 میلیون نفر به طور غیر مستقیم فعالیت می کنند.« همچنین در ادامه این گزارش آمده است که پنتاگون در نظر دارد با افزایش 13 میلیارد دلاری بودجه سال جاری خود 3.7 درصد بر مشاغل بخش دفاعی آمریکا بیفزاید. این در حالی است که شرکت‌هایی که بخش نظامی را در آمریکا پشتیبانی می‌کنند، مالیات‌دهندگان اصلی این کشور نیز به شمار می روند.

براین اساس با توجه طرح های ترامپ برای بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا، تیرگی روابط کاخ سفید با سعودی ها دور از ذهن خواهد بود. ضمن آنکه آل سعود بازوی عملگرایی ایالات متحده در خاورمیانه است و ترامپ می تواند با ادامه سیاست جنگ های نیابتی اوباما، منافع کشورش را از طریق ریاض با کمترین هزینه تامین کند. در همین خصوص سید هادی افقهی، کارشناس مسائل خاورمیانه، در گفتگو با خبرنگار تسنیم تصریح کرد: «نگاه ترامپ به مسائل سودمحور است. او در حالی که به قراردادهای میلیاردی ریاض در حوزه نظامی چشم دوخته، به دنبال آن است که بدون هزینه یک دلار از جیب آمریکا و یا به خطر انداختن جان سربازان این کشور در خاورمیانه، راهبردهای کاخ سفید در منطقه را دنبال کند. لذا ترامپ بر این باور است آمریکا برای اعمال قدرت هژمون خود لزومی به درگیری مستقیم و ایجاد هزینه ندارد بلکه اعراب با پول خود مسائلشان را حل می کنند و کاخ سفید صرفا کار مدیریت سیاست ها را بر عهده خواهد داشت.»

 

 

اما مساله این است که عربستان به دلیل تجاوز به یمن و حمایت های گسترده مالی و نظامی از تروریست های منطقه با کسری بودجه 81 میلیارد دلاری روبرو شده است، تا جایی سیاست های انقباضی و لغو پروژه های عمرانی چندین میلیارد دلاری در دستور کار ریاض قرار گرفت. حال اگر آمریکا بخواهد بدون حمایت مالی عربستان را در منطقه رها کند، این کشور مجبور خواهد شد بیش از پیش از حضور در خارج مرزهایش بکاهد و این سناریو ممکن است امنیت رژیم صهیونیستی را نیز تحت تاثیر قرار دهد.

عربستان در سه سال گذشته مبالغ هنگفتی در راستای حفظ السیسی در مصر هزینه کرد تا در نهایت توانست مالکیت جزایر تیران و صنافیر را از این کشور بگیرد و به طور غیر مستقیم به اسرائیل بسپارد. انتقال ماموریت امنیتی جزایر استراتژیک مذکور به تل آویو، نقش عمده ای در ارتقا امنیت این رژیم در دریا سرخ دارد که تماما به خرج سعودی ها انجام گرفت.

براین اساس اگر ترامپ در نظر داشته باشد طبق مواضع اولیه خود بخواهد در ازای دریافت پول از متحدان آمریکا در خاورمیانه پول دریافت کند، بدون شک دیواره های امنیت و بقا رژیم صهیونیستی بیشتر از گذشته سست خواهد شد. از سویی دیگر منزوی شدن عربستان در محدوده مرزهایش به دلیل کمبود بودجه، بر وسعت حوزه نفوذ محور مقاومت و روسیه خواهد افزود.

لذا ترامپ حتی اگر با محسابه سود و زیانی بخواهد سیاست هایش را در خاورمیانه و در قبال کشورهای عربی پیش ببرد، باید کماکان الگوی رفتاری گذشته را رعایت کند. زیرا کاهش قدرت نقش آفرینی ریاض، بر میزان بازگیری سایر کشورهای کوچک عربی منطقه اثر مستقیم می گذارد و این می تواند به گرایش آنها به روسیه و یا چین در راستای تامین امنیت خود منتهی شود. ضمن آنکه این کشورهای کوچک و بعضا ثروتمند جایگاه مهمی در افزایش مسابقه تسلیحاتی و تداوم حضور نظامی آمریکا در منطقه دارند و مسیر امنی برای دسترسی واشنگتن به منابع انرژی به شمار می روند.

از سوی دیگر به دلیل آنکه رئیس جمهوری جدید آمریکا تمایل ندارد بیش از این وارد بحران سوریه شود فضا برای مداخله بیشتر روسیه در خاورمیانه فراهم می شود. این در شرایطی است که ترامپ به تحولات سوریه به عنوان زمین بازی ای می نگرد که می تواند در آن از روس ها امتیاز بگیرد. اما با رها کردن متحدانش در منطقه و خروج از بحران سوریه، قدرت مانور مسکو افزایش و توان چانه زنی کاخ سفید کاهش می یابد.

با توجه به این مسائل برنامه ترامپ برای کاهش مداخله گری آمریکا تغییر محسوسی در سیاست خارجی کاخ سفید در منطقه ایجاد نخواهد کرد. زیرا اقتصاد نظامی ایالات متحده با تداوم جنگ و خریدهای تسلیحاتی اعراب پیوندی عمیق دارد.