یادداشت/
واکنش "عباس عبدی" به پیشنهادهای انتخاباتی
عباس عبدی تحلیلگر اصلاحطلب در یادداشتی به بررسی پیشنهاد تعدادی از چهرههای علمی، رسانهای و سیاسی برای تغییر شیوه رقابتهای انتخاباتی پرداخته است.
وی در این یادداشت از اصل این پیشنهاد استقبال کرده با این حال نقدهایی نیز به آن وارد کرده است. آنچه در ادامه میآید متن کامل یادداشت عباس عبدی است:
چندی پیش تعدادی از فعالان جوان در جناح اصولگرا متن مشترکی را منتشر کردهاند تحت عنوان "یک گام به پیش، در راه عقلانی و کارآمدتر کردن رقابتهای انتخاباتی؛ طرحی نو برای رقابتهای انتخاباتی" و طی آن پیشنهاد کردهاند که: "رقابتهای انتخاباتی به جای «اشخاص» بر روی «تیمهای کاری» که دولتها را تشکیل میدهند و به جای «شعارها»، بر روی «ایدههای مشخص» برای حل مسائل ملموس و عمومی جامعه باشد. در واقع پیشاپیش برای مردم معلوم باشد که چه کسانی و با چه ایدههایی قرار است مسئولیت دولت منتخب آنها را به عهده بگیرند. بنابراین مردم کمتر با وضعیت انتخاب «هندوانه دربسته» روبرو خواهند شد که تازه بعد از استقرار فرد پیروز و معرفی کابینه و انتخاب سیاستها، شناخته میشود. «شفافیت» حاصل از این شکل از رقابت سیاسی سبب میشود که با رقابت واقعبینانهتر و منطقیتر و عقلانیتری روبرو شویم و حربه «عکس مار نشان دادن» و سوار شدن بر موج احساسات جامعه در مواجهه با افکار عمومی، تضعیف شود. این راهبرد و راهبردهای شبیه به این، به نظر برای همه کسانی که میخواهند شرافتمندانهتر و صادقانهتر و عقلانیتر پای در رقابتهای انتخاباتی بگذارند به خصوص برای جریان انقلابی راهگشاست." خبرگزاری تسنیم از بنده نیز دعوت کرد که نظر خودم را درباره این پیشنهاد تقدیم کنم.
1ـ اولین و شاید مهمترین نکتهای که در این نامه مشترک دیده میشود این است که کمکم همه جناحها و نیروها بویژه افراد جوانتر آنان که تعلقات کمتری به شیوههای سیاسی مرسوم و رایج دارند، به این نتیجه میرسند که ادامه این وضع در کشور به نفع هیچکس و هیچ جناحی نیست. در واقع همه قبول دارند که بدون نگاه جمعی و برنامهای نمیتوان کشور را به دست مدیریتهای فردی و سلیقهای سپرد. و آن را مثل یک کشتی بدون آرامش به امواج خروشان اقیانوس سپرد تا هر کسی که از راه میرسد بر این کشتی سوار و سکان آن را در اختیار بگیرد و به هر سویی خواست ببرد. از سوی دیگر این ایراد به منزله آن نیست که مردم از گردونه مشارکت در مدیریت کشور حذف شوند و جامعه در قالب یک ساختار فردی و استبدادی اداره شود. بنابراین راهحل همان است که در همه جوامع سالم میبینیم. رقابت انتخاباتی نه میان افراد بلکه میان احزاب و برنامههاست. هرچند افراد هستند که این رقابت را نمایندگی میکنند، ولی چنان نیست که اراده و سلیقه فردی حاکم بر اداره امور باشد. از این رو این دوستان به این نتیجه درست رسیدهاند که باید انتخابات از وضعیت فردمحوری کنونی خارج شود و جمعمحور و برنامهمحور شود و مردم به برنامهها و تیمها رأی دهند و نه به افراد.
این موضوع نه فقط نزد اصولگرایان پذیرش یافته بلکه اصلاحطلبان نیز مدتهاست به آن رسیدهاند، و گمان میرود که همه نیروها کمابیش به اهمیت این نقیصه در ساختار سیاسی ایران واقف شدهاند. و از این جهت باید از این ایده استقبال کرد.
2ـ علیرغم نکته اول باید به اجرایی بودن هر پیشنهاد نیز اندیشید. هر پیشنهاد و عملی باید حداقل ناظر به تأمین یکی از دو وجه الزامات حقیقی یا حقوقی باشد. برای نمونه اگر میخواهیم رفتاری ناهنجار و انحرافی در جامعه رخ ندهد، از یک سو باید مردم متقاعد شوند که آن رفتار ناهنجار است. به علاوه فشارهای اجتماعی و ساختاری برای ارتکاب آن رفتار وجود نداشته باشد... این تأمین وجه حقیقی آن خواست است. در وجه حقوقی نیز میتوان برای ارتکاب آن رفتار مجازات و هزینه تعیین کرد. اکنون پرسشی که مطرح میشود این است که پیشنهاد این دوستان ناظر به کدام وجه ماجرا است. اگر وجه حقوقی موردنظر باشد که به کل منتفی است، زیرا با تعبیر و تفسیری که شورای نگهبان از قانون اساسی دارد، حتی معرفی معاون اولی را نیز الزامی نمیداند، چه رسد به سایر مقامات. به علاوه فرض کنیم که کسی چنین گروهی را به عنوان همکاران و تیم برنامه خود معرفی کند، وظیفه و حقوق مجلس در تأیید و رد این افراد چه خواهد شد؟ از این گذشته، اگر برنامهای داد که مثلاً نرخ بهره آزاد، نرخ ارز آزاد، کالاهای گوناگون تکنرخی شود و... یا بر عکس و بعد مجلس آن را نپذیرفت، در این صورت چه باید کرد؟ روشن است که برای نپذیرفتن هم دلایل گوناگونی میتوان ارایه کرد. بنابراین وجه حقوقی پیشنهاد حداقل در این مرحله به کلی غیرقابل تأمین است، و میماند تأمین وجه حقیقی این پیشنهاد.
در این زمینه اولین مورد این است که اجرای انتخابات حزبی در مجلس ضروریتر است و اتفاقاً در این مرحله باید تأکید را بر تحول در انتخابات مجلس گذاشت. ولی مستقل از این موضوع، انتخابات حزبی و برنامهای محصول یک جامعه حزبی و برنامهمحور است. تا وقتی که حتی افراد جناحهای گوناگون به صورت فردی رفتار میکنند، طبعاً مردم و نامزدها هم دلیلی ندارند که برنامهمحور رأی دهند و حضور یابند. برای نمونه همین دوستانی که این نامه را امضا کردهاند و طبعاً نسبت به این مسأله حساسیت داشتهاند، در کدام گروه سیاسی اصولگرا فعال هستند و در شکل دادن برنامه و اندیشه آن گروه مشارکت دارند؟ اگر هستند که طبعاً باید انعکاس این خواستشان را در گروه متبوع خویش ببینند و اگر نیستند، این پرسش پیش میآید که چرا نمیتوانیم و یا شرایط برایمان فراهم نیست که براساس این برداشت و اندیشه درست عمل کنیم و به سوی نظام حزبی و برنامهمحور حرکت کنیم؟
3ـ بیایید به گونه دیگری هم نگاه کنیم؟ اگر آقای روحانی میخواست در جریان انتخابات سال 1392 جمعی را به عنوان همفکران و گروه برنامهای خود معرفی کند، آیا جز این افراد موجود کابینه خود را معرفی میکرد؟ اگر هم جز این بود، آیا تفاوتها معنادار بود؟ با قاطعیت میگویم که کمابیش همین افراد بودند. با این فرق که ملاحظات دوطرفهای حاکم میشد که او این افراد را معرفی نکند و این افراد نیز عموماً حاضر به پذیرش عضویت در گروه اطرافیان نامزد انتخاباتی نشوند. به علاوه نگاه مردم نیز بیش از اینکه به برنامه باشد به افراد و نامزد اصلی است. مشکل هم از مردم نیست. انتخابات برنامه و گروهمحور، مردمانی منضبط و گروهمحور میخواهد. تکتک مردم که نمیتوانند در مورد برنامهها نظر دهند و انتخاب کنند بلکه باید از طرف نهاد مدنی مورد قبولشان اقدام به گزینش میان نامزدها و برنامهها کنند.
بنابراین و با توجه بر جمیع ملاحظات عملی بودن این پیشنهاد هم به لحاظ حقیقی و هم حقوقی منتفی است ولی طرح آن برای ایجاد عوامل حقیقی منجر به تحقق این پیشنهاد خوب و مفید است و یک گام به جلو تلقی میشود.
ارسال نظر