در شرایطی که با توجه به عمق فاجعه غم‌انگیز سال گذشته در منا و جنایت تاریخی آل‌سعود در این واقعه، سالگرد این رویداد بار دیگر با موجی از مواضع انتقادی و اعتراضی ایرانیان و مسلمانان برخی کشورهای دیگر علیه حاکمان سعودی آمیخته شده بود، حجت‌الاسلام روحانی رئیس‌جمهور این سالگرد را با یک پیام توئیتری عجیب، گرامی(!) ‌داشته و نوشته است: «عربستان پس از حادثه منا تحت فشار سیاسی و حقوقی دولت ایران قرار گرفت اما عده‌ای نادان و احساساتی در داخل، بازی را به نفع آنها تغییر دادند».

 

اشاره آقای روحانی به ماجرای حمله عده‌ای به سفارت عربستان در تهران است؛ در محکومیت حادثه سفارت عربستان تردیدی نیست اما درباره پیام توئیتری آقای روحانی می‌توان مختصراً به نکات ذیل اشاره کرد:

1-  مهم‌ترین کارکرد فوری همین پیام دو خطی آقای روحانی آن هم در شرایطی که یک اجماع حداکثری کم‌نظیر ملی با مشارکت مسلمانان برخی کشورها علیه آل‌سعود شکل گرفته، خارج کردن مجدد سعودی‌ها از یک فشار موثر افکار عمومی است. در حقیقت جناب روحانی در ظاهر از مساله‌ای انتقاد می‌کند که خود در همان لحظه به آن عامل است. در وضعیتی که همه اعتراض‌ها به سمت آل‌سعود همگرا شده و همین اتحاد و همسویی می‌تواند فشارها را به یک امر «موثر» تبدیل کند، بناگاه تلاش می‌شود دعوای اصلی به فراموشی سپرده شده و مساله‌ فرعی سفارت عربستان، جایگزین متن شود.

 

2-  فارغ از کارکرد پیام توئیتری آقای روحانی که آنچنان که گفته شد مهم‌ترین خروجی‌اش بیرون آوردن آل‌سعود از زیر فشار افکار عمومی است، سوال اصلی این است: اساساً آقای روحانی از کدام فشار سیاسی و حقوقی دولت ایران علیه آل‌سعود سخن می‌گوید؟

در این باره توجه به چند مساله می‌تواند کارگشا باشد.

 

اولاً فاجعه منا به تقویم شمسی در تاریخ 2 مهر 94 اتفاق افتاده و فاصله تاریخی حادثه سفارت عربستان(12 دی 94) با آن واقعه دقیقاً 100 روز است؛ دولت محترم حداقل خود را در زمینه‌ برنامه‌های 100 روزه متخصص می‌داند! بنابراین اگر درصدد آن بود که فشار سیاسی موثری به دولت عربستان وارد کند، 100 روز فرصت کاملاً مناسبی برای این موضوع محسوب می‌شود. سوال مشخص از جناب آقای روحانی آن است که دقیقاً در این فاصله از کدام فشار سنگین سیاسی و حقوقی خود رونمایی کردید که حادثه سفارت به شما اجازه تداوم آن را نداد؟

 

شخص آقای روحانی به‌رغم شدت و گستردگی این فاجعه حتی حاضر به بازگشت از نیویورک نشد!

 

از جناب آقای ظریف، وزیر محترم امور خارجه نیز اقدام عملی قابل توجهی مشاهده نشد. برخی اقدامات نیز به میزانی تحقیرکننده بود که تصویر نحوه درخواست وزیر امور خارجه کشورمان از امیر کویت برای وساطت میان ایران و آل‌سعود آن هم صرفاً به منظور اخذ ویزا برای اعزام تیمی از ایران به عربستان، باعث تشدید داغ ایرانیان شد.

 

اخیراً نیز خانواده برخی شهدای واقعه منا از جمله شهیدان حاتمی و اخوان و رکن‌آبادی در گفت‌وگوهای خود ضمن انتقاد شدید از عدم اقدام موثر دولت در پیگیری فاجعه، گفته‌اند برخی مواضع وزارت امورخارجه جگر آنها را سوزانده است!

 

ثانیاً مشخص نیست آقای روحانی از کدام فشار سیاسی و حقوقی به عربستان سخن می‌گویند، در حالی که به اذعان برخی مقامات مسؤول دولتی اگر نهیب رهبر حکیم انقلاب نبود سعودی‌ها حتی از تحویل پیکر شهدای ما نیز خودداری می‌کردند. سوال این است که واقعاً چه میزانی از فشار توسط دولت محترم به آل‌سعود وارد شده بود که حتی نمی‌توانسته ابدان مطهر را تحویل بگیرد، عذرخواهی و جبران مافات توسط سعودی‌ها، پیشکش! ناگفته نماند در همان دوران وقوع فاجعه منا برخی مدیران در بدنه دولت از جمله جناب آقای اوحدی، مسؤول سازمان حج تلاش‌های مهمی برای پیگیری وضعیت بازماندگان و شهدای ایرانی منا ترتیب دادند و نمی‌توان از این تلاش‌ها چشم‌پوشی کرد  اساساً مساله این متن نیز زیر سوال بردن تلاش‌های مجدانه این عزیزان نیست، بلکه موضوع محک ادعای مهمی است که جناب آقای روحانی درباره فشارهای سطح بالای سیاسی و حقوقی مجموعه دولت ایران علیه آل‌سعود مطرح کرده‌اند.

 

3- بر مبنای آنچه گفته شد، اساساً فشار موثر حقوقی و سیاسی از ناحیه دولت محترم علیه آل‌سعود وجود نداشت که حادثه سفارت عربستان بخواهد پیگیری آن را منتفی کند. چه بسا اگر فشار موثری صورت گرفته بود شهید آیت‌الله نمر به آن راحتی اعدام نمی‌شد و حادثه نامطلوب سفارت هم متعاقب آن رخ نمی‌داد!

 

4- آنچه در این بین بیش از هر چیز دیگر آزاردهنده است، ظهور پی‌درپی یک روحیه‌ در بخشی از دولت محترم است که از آن به «ریاکاری» تعبیر می‌کنیم. همچنانکه پیش از این در نوشته‌های دیگری درباره تظاهر غیرواقعی دولت درباره اهتمام به آزادی و آزادی ‌بیان استدلال کردیم، در موضوع حاضر نیز مساله اصلی همین برخورد متظاهرانه است.

 

درباره تجربه عملکرد دولت در فشارهای نامرئی به آل‌سعود مطالبی عنوان شد اما مبنای نظری دولت محترم نیز حتی احتمال تلاش موثر دولت برای فشار به آل‌سعود را منتفی می‌کند. خلاصه! چه دولت محترم بخواهد و چه نخواهد، چه تایید کند و چه انکار، ایده‌ای که درباره توسعه بدان معتقد است، اساساً پدیده‌هایی چون فشار به عربستان را نمی‌تواند در درون خود حل کند. طبق این تئوری- آنچنان که برخی مشاوران غیررسمی لکن ذی‌نفوذ دولت همچون جناب سریع‌القلم به آن تصریح کرده‌اند- هر امری که مخل توسعه از طریق روابط حداکثری بین‌المللی باشد، ضرورتاً باید به حاشیه برود. مشاور مورد اشاره رئیس‌جمهور، عربستان را در کنار ترکیه از نمونه‌های موفق توسعه در منطقه می‌داند و می‌گوید: «در حال حاضر ترکیه کشور مدل منطقه است و طبیعی است این کشور به نسبت کشورهایی که نتوانستند مدلی ارائه دهند، اعتبار بیشتری دارد. من فکر می‌کنم در نهایت قدرت سیاسی منطقه به عربستان و قدرت اقتصادی و دیپلماتیک به ترکیه منتقل می‌شود».  با این توصیفات اگر دولت بخواهد ـ که طبیعتاً می‌خواهد- به تئوری خود پایبند باشد، چگونه می‌تواند تنش با آل‌سعود را در قاموس عمل خود بگنجاند؟ از قضا اگر دولت بخواهد حقیقتاً به ایده حکمرانی خود پایبند باشد و الگوی وسوسه‌انگیزش در توسعه، کشورهایی مانند ترکیه باشند، حداکثر کاری که در عمل می‌تواند انجام بدهد تبریک به آل‌سعود برای برگزاری حج است! نه فشار سیاسی و حقوقی.

 

اتفاقاً آقای هاشمی به عنوان پدر معنوی دولت فعلی در امر توسعه، مواضع صادقانه‌تری اتخاذ کرده و اخیراً گفته است: اگر لازم باشد باید باز هم ما دست اول را به سوی عربستان‌سعودی دراز کنیم!