پارس؛
تخریب رویکرد جهادی در اداره شهر تهران/ چرا رسانههای در انحصار دولتی، بر طبل جنگی علیه رقبا میکوبند
شاید از همین روی است که رفاه و آسایش نسبی تهران و ارتقای آن تا سطح استانداردهای جهانی موجب شده تا تفاوت فاحش پایتخت با سایر شهرهای کشور، تهران را بیشتر از همیشه در کانون توجه قرار دهد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- ابوذر علوی تبار- اداره تهران همواره به عنوان نمونهای عملی و کوچکسازی شده از دولت در کشور مطرح بوده و عملاً دولتی کوچک و نه درسایه را میتوانستیم در آن جستوجو کنیم و همیشه نمونهای عملی برای اداره دولتی بزرگ در کشور بوده است.
گویی پیشانی هر مملکتی، پایتخت آن است و وای به روزی که پایتخت خرابهتر از همیشهاش به نظر آید.
آنچه در این سالها در اداره شهر تهران بیش از هر فضیلت دیگری نصیب شهروندان شده است، مدیریتی مشارکتی در ایفای حقوق شهروندان بوده که متناسب با سیاستهای کلی نظام به ویژه در برنامههای توسعه اعمال شده است.
شاید از همین روی است که رفاه و آسایش نسبی تهران و ارتقای آن تا سطح استانداردهای جهانی موجب شده تا تفاوت فاحش پایتخت با سایر شهرهای کشور، تهران را بیشتر از همیشه در کانون توجه قرار دهد.
رویکرد جهادی در مدیریت، اجرای مفاد اقتصاد مقاومتی و بیش از همه توجه به امور معیشتی، رفاهی و فرهنگی شهروندان فارغ از مانور تجمل و ولنگاری رایج فرهنگی، سطوحی از مدیریت اجرایی در کشور را برملا ساخته است که قابل قیاس نیست با عملکرد دولت بزرگتر که متاسفانه نه چابک است و نه توانسته است در این مدت به بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور فائق آید.
شهرداری توانسته است شعار جامعه مدنی، پایداری و استمرار آن را با گرایش به مردم محوری و توانمندسازی اقشار زیرین اجتماعی و هویتبخشی به حاشیهنشینان و تحقق عدالت برای همگان، عملیاتی ساخته و نوع خدماترسانی شهرداری در این سالها و ارتقای سطح خدمات به ویژه در جنوب شهر و طبقات متوسط اجتماعی موید این سیاست است.
طبیعی است که این نوع مدیریت میتواند نسخه شفابخشی برای الگوبرداری در سایر بخشهای کشور و بهویژه در سطح کلان آن، یعنی دولت باشد. این برداشت اشتباه که شهرداری میتواند سکوی پرتاب یک مدیر موفق به سمت اداره هیات دولت کشور باشد،همواره موجب شده به فعالیت یک شهردار موفق، در زیر ذرهبین آنانی باشد که او را همراه و همکار نمیپندارند و به چشم یک رقیب به او مینگرند.
در بازی سیاست، آنگاه که رقیب شدی، به عوض تقویت و اعتلای تو، در مخدوشسازی و مانعتراشی و برچسبزنی میکوشند و سرانجام آن جنگ روانی و لشکرکشی رسانهای در انتظارت خواهد بود!
در اینکه یک شهردار میتواند رییسجمهور شود، شکی نیست، اما باید دید که این شهردار چه دارد که کل رسانههای در انحصار و سیطره متولیان دولتی، علنی و غیر علنی بر طبل جنگی میکوبند که دودش نه در چشم قالیباف که در چشم شهروندان این مملکت خواهد رفت.
متاسفانه دولت در مساله ایجاد رفاه و تأمین اجتماعی، تقویت و امداد رسانی به اقشار آسیبپذیر، ایجاد اشتغال، احیای تولید صنعتی و کشاورزی و هزاران مطالبه و خواسته عمومی که هر چهار سال یکبار و عمده تحقق آن به مردم داده میشود تا آنان فریفته گرایشی شوند و در پای صندوق رأی آراء خود را نصیب آن جریان کنند، خوب عمل نکرده است.
اما این تمام ماجرا نیست. دولت دل در گرو معاهداتی بست که باید از فردای برجام عملیاتی میشد و نشد. اینکه دولت تدبیر و امید تمام تخم مرغهای خود را در سبد برجام گذاشت و از دیگر سوء تمام نگری و نظارتی کلی بر پیکره خود نداشت تا آنجا که نزدیکترین یاوران ریاست جمهوری در مظان سوء استفاده از پست و مقام خود قرار گرفتند و بهترین مدیران دولتی، با دریافت حقوقهای نجومی در مخمصه محاکمه اصلاحطلبان و اعتدالیهاگرفتار آمدند، آغاز ماجرا این بود که مشاوران جنگ روانی دولت، پاسخ آن را نه در اصلاح عملکرد که بر پای رقیبی خیالی انداختند.
به باور بسیاری دیگر حنای شعارهای پر طمطراق ریاست قبلی دولت، رنگی ندارد و آزمودهترین فردی که میتوان برای اداره مملکت سراغ گرفت، شهردار تهران است. اگر چنین است پس باید تمام ماجراهایی که از زد و بندهای دولتی و ناکامیهای روحانی و یاورشان از این به بعد برملا میشود، به پای قالیباف نوشت. اگر هم دلیل و مدرکی وجود ندارد، پس تمام همو غم دست اندرکاران جنگ روانی باید به جهت تخریب و مخدوشسازی چهره این مدیر انقلابی گسیل شود.
این در حالی است که شهردار تهران، نه از رغبت مجدد خود برای احراز پست ریاست جمهوری سخنی به میان آورده است و نه سعی کرده است در این چند ساله با ذرهبین، کاستیها و ناکامیهای دولت را عیان سازد .
هر چند صراحت لهجه قالیباف، گاهی موجب شده است که لب به انتقاد بگشاید که اگر نمیگشود، مایه تعجب بود، چرا که هر دلسوزی میتواند دلواپس باشد و هر دلواپسی الزاماً رقیب دولت نیست و میتواند همراه باشد.
گویا مشکل تحلیلگران اکنون در صدر نشسته، عدم شناختشان از مردم، شبکههای اجتماعی و آگاهی عمومی است. آنجا که مردم را مورد خطاب قرار میدهند که شعار ندهند. مطالبه نکنید و فقط گوش کنید، این موضوع جدیتر میشود و میتوان این نگاه را آغازی بر یک انحراف قلمداد کرد.
نگرشی که به اسم مردم، فارغ از مردم برای مردم برنامه میریزد و انتظار دارد که مردم بردهوار گوش فرادهند و چشم بر همه ناکامیها و کاستیها و حقوقهای نجومی و دل در گرو غرب نهادنها ببندند و لام تا کام سخنی نگویند.
امروز شبکههای مجازی، از هر رقیبی سریعتر شفافسازی میکنند و به کمپینهای مردم جهت میدهند.
شاید چاره کار دوستداران دولت تدبیر و امید، اصلاح امور باشد. روحانی اگرچه با دل بستن به فواید برجام، عملاً رو به عقب ایستاد و از دیدن دورنمای فعالیت دولت خود بازماند اما در این فرصت باقیمانده بهتر آن است که متذکر اخلاق به برنامهریزان و دوستداران باشد که فعالیت انتخاباتی را پیش از موعد آغاز کردهاند و به عمد در تخریب چهرههایی میکوشند که خادماند و نه خائن!
ارسال نظر