بازخوانی بخشهایی از کتاب جریانشناسی سیاسی در ایران
عبرتآموزی از ظهور تا سقوط مرحوم منتظری
علی دارابی نویسنده کتاب جریان شناسی سیاسی در ایران در بخشی از کتاب خود به فراز و فرود مرحوم منتظری پرداخته است که با توجه به موضوعات اخیر و کمک رسانی بیت منتظری به منافقین تروریست به بازنشر این بخش اقدام می کنیم:
بیتردید منتظری از مبارزان برجسته دوران ستم شاهی و از شاگردان نامور امام خمینی محسوب میگردد. او پس از انقلاب اسلامی سالها بر مسند قائم مقام رهبری و به عنوان دوم شخص در ایران پس از انقلاب بود. براساس همین جایگاه و نیز آراء و اندیشه هایی که بعضاً با دگر دیسی و چرخش کامل صورت گرفته است پرداختن به منتظری از اهمیت خاص خود برخوردار است. برای یک بررسی جامع درباره ایشان باید سه دوره را از هم تفکیک کرد: دوران مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی، پیروزی انقلاب اسلامی تاعزل، از دوران عزل تا کنون.
1/3: دوران مبارزه:
منتظری از مبارزان نستوه در دوران مبارزات ضد رژیم شاه بود. او از شاگردان برجسته امام خمینی(ره) محسوب می گردد . به گونه ای که امام درباره ایشان فرمودند: «من ایشان را بزرگ کرده ام» او در دوران زندگی متحمل شکنجه ها و تبعیدهای فراوانی شد و جزء شش نفر از روحانیونی بود که با صدور فتوایی «در زندان بر نجاست کفار و ملحدان و منکران خدا و اسلام و پرهیز از اختلاط در لباس و غذا» تأکید کردند. افزون بر این مقدمه ای که منتظری بر کتاب شهید جاوید نعمت ا... صالحی نجف آبادی نگاشته بود بسیار منشأ جنجال و سرو صدا در سالهای قبل از انقلاب شد. مؤلف کتاب شهید جاوید با طرح این پرسش که آیا امام حسین(ع) خود از رخداد کربلا و به شهادت رسیدنش خبر داشت یا اینکه فقط به قصد حکومت و پذیرش دعوت مردم به سوی کوفه حرکت کرد .که فرجام آن به شهادت رسیدن امام حسین(ع) و 72 تن از یارانش بود. صالحی نجف آبادی با طرح این سؤال آشکارا «علم امام» را زیر سؤال برده بود و یکی از اعتقادات مسلم شیعیان را دچار خدشه و تشکیک کرده بود اینک با چاپ کتاب و نقد های فراوان بخصوص از سوی روحانیون، منتظری که بر کتاب مقدمه ای نوشته بود نیز در برابر محتوای کتاب و ادعای نویسنده باید پاسخگو می بود و لذا مورد آماج پرسش ها و نقدها قرار گرفت.
ازجمله رخدادهای مهم مربوط به منتظری در دوران قبل از انقلاب اسلامی به «باند مهدی هاشمی و قتل آیت ا... شمس آبادی» باز می گردد. شمس آبادی از روحانیون سرشناس اصفهان بود که به همراه تنی چند از مردم معمولی اصفهان به دست باند مهدی هاشمی که نسبت خانوادگی با منتظری داشت کشته شدند که مدتها این مسئله جنجال برانگیز شد و موجب صف بندی در میان بسیاری از روحانیون گردید. بعداً بر اساس اعترافات و نیز اسناد بدست آمده معلوم گشت مهدی هاشمی با ساواک همکاری داشته است.
به هر حال دوران قبل از انقلاب با این فراز و فرودها طی می شود و نام منتظری همواره در صدر مبارزان و روحانیون مجاهد قرار دارد تا اینکه انقلاب در بهمن 1357 به پیروزی می رسد.
الف ـ عصر طلایی منتظری
عصر طلایی منتظری با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز می شود. دورانی که او همه کاره انقلاب می شود . بر مسند رئیس مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی تکیه می زند. با فوت آیت ا... سید محمود طالقانی با حکم امام خمینی (ره) به عنوان امام جمعه تهران برگزیده می شود و سالها نیز ریاست هیأت امنای دانشگاه امام صادق(ع) را برعهده می گیرد. بخش زیادی از اختیارات حکومتی و اداره کشور از سوی امام خمینی (ره) به منتظری تفویض می گردد:
ـ عزل و نصب قضات سراسر کشور
ـ مسئولیت تمیشت نهادنمایندگی رهبری در دانشگاه ها و عزل و نصب آنها
ـ ارجاع بسیاری از احتیاطات فقهی از سوی امام (ره) به منتظری
به گونه ای که نامبرده با استفاده از اختیارات حکومتی در ذیل « مفسد فی الارض» رویکرد تندی را در نظام قضایی و امنیتی کشور بوجود آورد. چرا که از نظر منتظری کسانی که در کار مواد مخدر، تشکیل مرکز فساد هستند چون منافقین و افرادی که مبارزه مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی دارند به عنوان «محارب و مفسد فی الارض» هستند و حکم آنها اعدام است.
دامنه قدرت منتظری آنقدر بالا گرفت که مؤلف کتاب نتایج انقلاب ایران می نویسد:« چندین شاگرد آیت ا... خمینی، ازجمله منتظری و محمد بهشتی او را یاری می دادند ... »
اوج قدرت نمایی منتظری اعلام قائم مقامی رهبری او توسط مجلس خبرگان رهبری است. این جایگاه قانونی که دومین مقام کشور محسوب می گردید اجازه عمل گسترده تری به ایشان در مداخله امور می داد.
بسیاری از عزل و نصب های نمایندگان رهبری در نهادهای انقلابی و وزارتخانه ها با نظر ایشان صورت می گیرد . ملاقاتها و دیدار های مردمی بطور منظم در دستور کار قرار می گیرد و مسئولان کشور گروه گروه برای ارائه گزارش کار و اخذ رهنمود عازم قم می شوند و مطبوعات ورسانه ملی به طور منظم به بازتاب اخبار و رویدادها و مواضع منتظری می پردازند. اما با کمال تأسف و تأثر ، منتظری به جای انجام وظیفه قائم مقامی و توجه به رهنمودها و نصایح حضرت امام خمینی(ره) و نیز حمایت از آرمانهای انقلاب و نهادهای مستقر در نظام جمهوری اسلامی، بتدریج زاویه و فاصله خود را با امام و نظام بیشتر و بیشتر می کند و به همین دلیل با سرعت بیشتری کنار گذاشتن منتظری از عرصه سیاسی توسط امام (ره) و نظام کلید می خورد.
دلایل و عواملی چون عدم استقلال شخصیت سیاسی و اجتماعی، سادگی، خودمحوری، خودبزرگ بینی، عدم اعتقاد قلبی به باورها، عدم ثبات فکری، تأثیرپذیری از لیبرالها و منافقین، قدرت طلبی، نداشتن تحلیل جامع از اوضاع ایران و جهان را می توان درباره شخصیت منتظری و دلایل عزل او مورد توجه قرار داد.
آیت ا... مهدوی کنی از مبارزان پیشتاز و یاران حضرت امام خمینی(ره) تکروی را مورد تأکید قرار می دهد و بر این باور است که: « آقای منتظری نوعی تکروی در مسائل داشت و نظرات خودشان را بیان می کردند. نقدهایی نسبت به مسائل سیاسی کشور از جمله سپاه، قوه قضائیه و دولت داشتند گاهی به خود امام(ره) مستقیم و غیر مستقیم اشکال وارد می کرد ... یکبار آقای منتظری خودش به من گفت: امام مرا خواسته است و گفتند چرا حرفهایی می زنید که رادیو بغداد اینها را می گوید. ... »
برخی تحلیل گران سادگی، احساسی بودن و عدم تحلیل جامع را مورد توجه قرار داده اند. این دسته از تحلیل گران صدور بیانیه توسط آقای منتظری در حمایت از منافقین که علیه نظام مبارزه مسلحانه براه انداخته بودند اشاره می کنند . منتظری طی نامه ای از امام خمینی(ره) از منافقین با عنوان«جوان های مسلمان و متدین که تصلب آنان نسبت به شعائر اسلامی و اطلاعات عمیق و وسیع آنان بر احکام و معتقدات مذهبی معروف است» یاد می کند و از امام خمینی(ره) «جهت تقویت و حفظ دماء آنانکه مخالفین سعی می کنند آنها را منحرف قلمداد کنند» استمداد می طلبد؟!
نمونه دیگر معرفی محمد منتظری [پسر ارشد و مبارز وی] به عنوان «شخصیتی مریض، روانی، عصبی و غیر متعادل و جنجال آفرین» به جامعه است. اما گذشته از عوامل شخصیتی و روان شناختی باید به مواضع و رویکردهای منتظری نسبت به انقلاب ، نظام و امام (ره) پرداخت . اما براستی منتظری که خود به نوعی«همه کاره» و نفر « دوم انقلاب» بود مواضعی اتخاذ کرد که منجر به عزل وی از «قائم مقام رهبری» و « مخالفت او با نظام » شد. این مواضع عبارتند از:
ـ تضعیف نهادهای انقلاب اسلامی برآمده از بطن مردم و مواضع ارزشهای نظام ؛
ـ تضعیف دادگاه های انقلابی و زیر سؤال بردن احکام صادره توسط مراجع قضایی بخصوص در رفتار با گروهک های محارب، معاند و برانداز ؛
ـ انتقاد مستمر از نیروهای ارزشی و انقلاب و نزدیکی و همفکری و غالباً حمایت از لیبرال ها وملی گرایان ؛
ـ ساختار شکنی و حرمت شکنی در نادیده انگاشتن فصل الخطاب بودن رهنمودها و دیدگاه های رهبری و غالباً نوعی صف آرایی و رودرویی در برابر امام خمینی(ره) ؛
ـ حمایت بی حد و حصر از باند تبهکار و جنایتکار مهدی هاشمی که با رغم تذکرات اکید امام خمینی(ره) و مقامات ذیصلاح منتظری همچنان می گفت: « سید مهدی آدم درستی است و او را فردی سودمند ومفید می شناسم»
ـ برتری دانستن رژیم شاه نسبت به اوضاع پس از انقلاب : « من بارها عرض کردم که متاسفانه در زمان شاه هر کار میکردند - کار خلاف زیاد میکردند - اما به اسم دین و مذهب نبود و دین و مذهب را ابزار قرار نمیدادند. ولی حالا متاسفانه افراد را بازداشت میکنند، برای آنها پرونده میسازند و اینها همه به اسم دین و به اسم اسلام انجام میشود و در نتیجه سبب بدبینی جوانان به اسلام و دین میشود»
ـ تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کوران دفاع مقدس و تن دادن به القائات مهدی هاشمی در این خصوص. آیا این همه مواضع منفی علیه تمامیت نظام، آرمانها و ارزشهای اصیل آن و بالاخص رهبری آن برای برکناری و عزل منتظری کفایت نمی کرد؟
اینجا بود که امام (ره) پس از نا امید شدن از تذکرات، راهنمایی ها، پیام ها و هشدار ها وارد عمل می شود. ششم فروردین 1368 حکایت گر اقدامی سرنوشت ساز و عبرت آموز از سوی امام خمینی(ره) در واپسین ماه های عمر خود است. عزل منتظری از قائم مقامی رهبری در این روز اتفاق افتاد.
امام(ره) که با صبر و تحملی وصف ناپذیر مصائب و مشکلات را تحمل می کردند و تا آنجا که امید به هدایت و اصلاح افراد داشتند سعی می نمودند تا شخص را راهنمایی و هدایت نمایند. در برخورد با این ماجرا نیز بیش از دو سال از زمانی که مهدی هاشمی به اتهام اقدامات و جنایات سنگینی توسط مسؤولان دستگیر گردید، خون دلها خوردند.
بدون شک این واقعه برای امام(ره) بسیار جانگداز بود که او یکی از شاگردان مورد علاقه خود را که عنوان قائم مقامی رهبری داشت و امید امام و امت خوانده می شد، همسو با انقلاب نمی دید و پس از ماه ها مطالعه و بررسی در یک آینده نگری خردمندانه به دلیل عدم تأثیر نصایح حضرتش، به این نتیجه می رسند که رهبری وی برای آینده انقلاب زیانبار است. به عنوان نمونه به فرازهایی از سخنان امام(ره) در پا نوشت توجه کنید.
حضرت امام(ره) از سالها پیش پیوسته به بزرگان و مسؤلان نسبت به اطرافیان ونزدیکان و عوامل نفوذی در بیوت آنها و دستگاه ها هشدار می دادند . پیام تاریخی رهبر فقید انقلاب اسلامی در 23/4/1362 هنگام افتتاح مجلس خبرگان، هشدار شدید و قاطعی به همه بویژه آقای منتظری بود که در همان مجلس به قائم مقامی رهبری انتخاب شد. امام (ره) در این پیام به رهبر آینده فرمودند:
« ... باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوخته اند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما به چهره های صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدایی نکرده، خدای ناخواسته فاجعه به بار آورند با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود. الله الله در تعجیل در تصمیم گیری خصوصاً در امور مهمه، و باید بدانید و می دانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست، به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنیدکه آن کمال انسانی است و توجیه و پافشاری در امر خطا نقص و از شیطان است. در امور مهمه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمائید...»
شاید خطر نفوذ افراد ناصالح، سرخورده وایادی دشمن در بالاترین و خطیر ترین مرکز نظام پس از مقام رهبری و احساس خطر تهدید انقلاب از این ناحیه علیرغم هشدار ها و پیغام های مکررحضرت امام و دیگر علاقه مندان به نظام و ایشان، امام راحل را بر آن داشت تا نظر خود را نسبت به آینده رهبری اعلام نموده، تصمیم به برکناری ایشان بگیرند.
با مروری گذرا به مواضع و عملکرد های منتظری بخصوص در چند ماه پیش از برکناری، به خوبی می توان دریافت که تا چه میزان تحت تأثیر القائات نادرست و بر اساس تحلیل ها و اخبار مغرضانه که از سوی اطرافیان ناصالح به ایشان منتقل می شد و بی توجهی به توضیحات و دلایل علاقه مندان به انقلاب و ایشان به خط امام(ره) و انقلاب فاصله گرفتند. ایشان که تا چندی پیش از اینها ، به عنوان عالمی با سابقه مبارزاتی و روحیه انقلابی، پشتوانه محکمی برای نهادها و نیروهای انقلابی در برخورد با گروهک ها، لیبرال ها ، دشمنان خارجی و داخلی بود کارش به جایی رسید که همه عملکرد ها و مواضع اصولی مسولان نظام جمهوری اسلامی ایران ازجمله برخورد با منافقین و گروهک های ضد انقلاب، جنگ تحمیلی، برخورد با جهان استکبار و مستکبرین را زیر سوال برد.
برای روشن شدن هر چه بیشتر موضوع، نگاهی به برخی اظهار نظرها و سخنرانی های منتظری و پاسخ های حضرت امام(ره) را ملاحظه می کنیم.
آقای منتظری در یکی از مصاحبه ها در بهمن 1367 می گوید:
«متأسفانه ما به جای عمل و حفظ ارزش ها، شعار دادیم وبه جای بها دادن به مردم و حفظ آنان در صحنه، روز به روز نیروی عاقل و فعال آنان را ناراضی و منزوی از صحنه کنار زدیم. قهراً کارمان به جایی رسید که برای حفظ خود، ناچار باید در عمل برخلاف شعارهای اولیه خود قدم برداریم و همه ارزشها را فراموش کنیم.»
در 22 بهمن 1367 نیز طی یک سخنرانی عمومی چنین می گویند:
«خیلی جاها گوش به حرف ندادیم، افراد عاقل تذکر دادند و در روزنامه ها و جراید، اعلامیه ها، از داخل و خارج راهنمایی و وساطت می کردند، اما ما قبول نمی کردیم. حالت لجبازی و گوش نکردن به نصیحت ها، خود محوری ها، کنارزدن نیروهای فعال و منزوی کردن افراد دلسوز به ضرر انقلاب بوده است.
بیاییم حساب کنیم آن نیروها، هماهنگی ها، وحدت، ایثار و فداکاریها چه شده است. آیا در طول جنگ تحمیلی توانستیم خوب عمل کنیم یا دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند، پیروز از کار درآمدند؟ حساب کنیم چقدر نیرو از ایران ما از دست رفت و جوان ها مثل قرص ماه شهید شدند، چه شهرهایی از ما خراب شد، اینها را حساب کنیم بعد ببینیم اگر اشتباهی کرده ایم توبه کنیم.
چقدر در این مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم دنیا را نسبت به ما بد بین نمود. باید بفهیم اشتباه کرده ایم. خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم و دنیا را از خود ترساندیم،جهانیان خیال کردند در ایران کار ما کشتن مردم است. یکی از خواسته های ما آزادی بود، اما نه به معنای فساد و فحشاء، به این معنی که اگر کسی انتقاد دارد بکند، تا کسی حرف زد نباید برای او پرونده سازی کرد... زندان پرکردن دردی را دوا نمی کند، فکر غلط را نمی توان زندانی کرد...»
از آنجا که انعکاس این گونه اظهار نظرها و مواضع، نمی توانست چنین القاء کند که جمهوری اسلامی ایران از مواضع اصولی خود عدول کرده ونیز در جنگ تحمیلی ـ که هدف دشمن نابودی انقلاب اسلامی بود ـ شکست خورده است. باعث سلب اعتماد مردم و سستی نظام جمهوری اسلامی ایران می شد، بار دیگر امام راحل، خروش برآوردند و به اینگونه اظهار نظرها و سخنان بشدت انتقاد کرده آن ها را رد نمودند.
حضرت امام(ره) در پیام بسیار مهم خود در سوم اسفند 1367 که خطاب به حوزه ها و روحانیت صادر فرمودند، اظهار نمودند:
«چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت، رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است، در حالی که صدای اسلام خواهی آفریقا از جنگ هشت ساله ماست؛ علاقه به اسلام شناسی مردم در آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا یعنی در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست. من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیل های غلط این روزها رسماً معذرت می خواهم و از خداوند می خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم؛ راستی مگر فراموش کرده ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقاء انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد باز به وظیفه خود عمل کرده است. آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده ها به گونه ای غلط عمل کنیم که حزب ا... عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیش عدول می کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی شود؟ تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم، همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مأمور به نتیجه؛ اگر همه انبیا و معصومین (ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند هرگز نمی بایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است، ذکری به میان آورند . در حالی که به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اکثر زمینه هایی که شعار داده است به موفقت نایل شود. ماشعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده ایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمانان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی آمریکا تماشا کرده ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده ایم.» حضرت امام(ره) در پیامی که در دوم فروردین ماه 1368 خطاب به مهاجرین جنگ تحمیلی فرستادند نیز در همین رابطه فرمودند:
«... نفوذی ها بارها اعلام کرده اند که حرف خود را از دهان ساده اندیشان موجه می زنند. من بارها اعلام کرده ام که با هیچ کس در هر مرتبه ای که باشد عقد اخوت نبسته ام، چارچوب دوستی من در درستی راه فرد نهفته است، دفاع از اسلام و حزب ا... اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است...»
سرانجام حضرت امام خمینی(ره) پس از سالها نصیحت و ارشاد به این نتیجه قطعی می رسند که مشکل آقای منتظری خیلی فراتر از ساده اندیشی است و رهبری نظام نوپای اسلامی در جهان وانفسای امروز طاقت و توانی بیش از قدرت و ظرفیت ایشان می طلبد، لذا طی نامه ای در مورخ 6/1/1368 نظرات خود را پیرامون ایشان اعلام می دارند؛ البته متن این نامه منتشر نشد.
منتظری پس از دریافت نامه حضرت امام(ره) و آگاهی از نظرات معظم له دوباره خود، طی نامه ای استعفای خویش را اعلام می دارد. متن نامه چنین است:
بسمالله الرحمن الرحیم
محضر مبارک حضرت آیتالله العظمی امام خمینی مد ظله العالی
با سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض میرساند، مطمئن باشید همانگونه که از آغاز مبارزه تاکنون، در همهی مراحل همچون سربازی فداکار و از خودگذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بودهام، اکنون نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی میدانم؛ زیرا بقا و ثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت از مقام معظم رهبری است.
برای هیچکس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تاکنون در سایهی رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته است و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من آغشته است و سایر جناحهای مخالف و ضدانقلاب و سازشکار و لیبرالمآبهای کجفکر و رسوا را از صحنه خارج نموده است.
آیا جنایات هولناک و ضربات ناجوانمردانهی این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال میکنند با جوسازی و نشر اکاذیب و شایعهپراکنیها به نام اینجانب میتوانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند؛ و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم و باتوجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسؤولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است؛ و اکنون نیز عدم آمادگى خود را صریحاً اعلام مىکنم و از حضرتعالى تقاضا مىکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزهی علمیه به تدریس و فعالیتهاى علمى و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبرى حکیمانه حضرتعالى، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایى که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، إن شاءاللّه با رهبریهاى حضرتعالى مرتفع گردد. و از همه برادران و خواهران عزیز و علاقهمند تقاضا مىکنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبرى و خبرگان محترم، به بهانهی حمایت از من، کارى انجام دهند و یا کلمهاى بر زبان جارى نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبرى و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمىخواهند.
امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهاى ارزنده خود بهرهمند و از دعاى خیر فراموش نفرمایید.
و السلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته 7/1/68
درجواب، حضرت امام(ره) چنین می فرمایند:
جناب حجتالإسلام و المسلمین آقای منتظری دامت افاضاته
با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همانطور که نوشتهاید، رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما میخواهد و به همین جهت هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم و در این زمینه هر دو مثل هم فکر میکردیم؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و من هم نمیخواستم در محدوده قانونی آنها دخالت کنم. از این که عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کرده اید، پس از قبول صمیمانه از شما تشکر مینمایم.
همه میدانند که شما حاصل عمر من بودهاید و من به شما شدیداً علاقهمندم. برای این که اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت میکنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا میزنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیه مهدی هاشمی هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این میبینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متاثر نباشید؛ مردم ما شما را خوب میشناسند و حیلههای دشمن را هم خوب درک کردهاند که با نسبت هر چیزی به مقامات ایران، کینه خود را به اسلام نشان میدهند.
طلاب عزیز، ائمهی محترم جمعه و جماعات، روزنامهها و رادیو و تلویزیون باید برای مردم این قضیهی ساده را روشن کنند که در اسلام، مصلحت نظام از مسایلی است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشیم.
جنابعالی إن شاء الله با درس و بحث خود، حوزه و نظام را گرمی میبخشید.
و السلام علیکم روحالله الموسوی الخمینی
بدینسان سرانجام یکی از مسائل مهم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران که می رفت تا اساس و بنیان جمهوری اسلامی ایران را به خطر اندازد، با سرپنجه تدبیر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حکیمانه از سر راه جریان قدرتمند انقلاب اسلامی برداشته شد.
ب) عصر انزوا و دگردیسی:
دوره سوم حیات سیاسی اجتماعی منتظری با ارتحال رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی آغاز می شود. این دوره منتظری چون دوران حیات که به نصایح امام(ره) عمل ننمود برخلاف توصیه امام(ره) که در حکم عزل منتظری از او خواسته بود که مشغول تدریس در حوزه علمیه باشد.اما صد افسوس که وی همچنان راهبرد مقابله با نظام و رهبری آن را در دستور کار خود قرار داده است. ارتباط گسترده با اپوزیسیون، برقراری مصاحبه ها وگفتگو های مستمر با رسانه های بیگانه، تبدیل کردن دفتر و حسینیه به عنوان کانونی برای رفت و آمد ضد انقلاب و اتخاذ مواضع ضد انقلاب و رهبری به طور مستمر از جمله رویکرد های منتظری در این دوران است.
منتظری فردی است که با نگارش کتاب 2 جلدی «ولایت فقیه» به عنوان یکی از حامیان اصلی نظریه ولایت در دهه 50 و 60 شناخته می شد و همواره به منصوب بودن حاکمان فقیه از سوی خدا تأکید می کرد. اما او نیز مانند برخی دیدگاه و حرفهای جدیدتری یافته بود. دیدگاهی که با دیدگاه حضرت امام(ره) و حتی دیدگاه خودش در دهه 60، فاصله فراوانی دارد.
حسینعلی منتظری در مصاحبه ای عنوان کرده است: «نظریه انتصاب فقیه پایه شرعی ندارد» این شخصیت تجدید نظرطلب تا آنجا از نظرات پیشین خود درباره ولایت فقیه، وظایف و اختیارات ولیّ حاکم و پایگاه مشروعیت آن بازگشته است که مخالفترین عناصر ضد انقلاب و نظریه پردازان مقابله با ولایت فقیه از او تمجید می نمایند. عزت الله سحابی از فعالان نهضت آزادی چنین می گوید: «امروز دیگر حتی منتظری پایه گذار! اندیشه ولایت فقیه هم از اندیشه خود عدول کرده و در درون حاکمیت هم زمزمه هایی در مورد تعدیل ولایت فقیه به گوش میرسد!»
ایشان در تازه ترین دیدگاهش درباره ولایت فقیه و رأی ندادن به ولایت مطلقه فقیه می نویسد:
«مبنای فقهی اینجانب در مورد ولایت فقیه با مبنای فقهی مشهور و مرحوم امام در کتب فقهی ایشان تفاوت دارد. ایشان ولایت فقیه را از باب نصب میدانستند و طبعا لوازم خاص خودش را خواهد داشت ، ولی اینجانب ادله نصب را از نظر ثبوت و اثبات مخدوش میدانم که در جلد اول کتاب « ولایة الفقیه » به تفصیل متعرض آن شده ام . بنابر نظریه نخب ، مشروعیت ولایت « فقیه جامع الشرایط» موقوف به انتخاب صحیح او توسط مردم و بیعت آنان با او میباشد، و قهرا مردم که یک طرف عقد بیعت هستند حق دارند ضمن بیعت و انتخاب ، مدت ولایت را محدود و نیز شرائطی را که خلاف شرع نباشد و مصلحت میبینند در آن مقرر نمایند; و فقیه منتخب نیز شرعا باید مطابق شرایط مندرج در بیعت عمل نماید. مطابق نظریه نخبگان، همان گونه که اصل نصب به ولایت از نظر دلیل مخدوش است ، به طریق اولی دلیل ولایت مطلقه فقیه - به معنای رائج و معمول فعلی - نیز مخدوش میباشد. و به همین جهت اینجانب در همه پرسی بازنگری قانون اساسی که ولایت مطلقه را به آن اضافه کردند شرکت نکردم و به آن رأی ندادم . بنابر این اساس همان گونه که مشروعیت ولایت فقیه جامع الشرایط موقوف به رأی مردم است مشروعیت اجرائی قانون اساسی که ضوابط کلی مدیریت کشور را معین میکند نیز بستگی به آراء مردم دارد، زیرا اعمال قانون اساسی در کشور نوعی تصرف در مقدرات مردم و ایجاد محدودیت برای سلطه آن نسبت به نفوس و اموال و کشورشان میباشد، و تصرف در سلطه دیگران بدون اجازه شارع مقدس و رضایت آنان جایز نیست.»
او در مصاحبه ای گفت: «در نوشته های من بود که ولایت فقیه اینجور که آقایان می کنند، از آقای خمینی شروع شد و به این آقا [ آیت الله خامنه ای] ختم می شود. دیگر بعدش ولایت فقیه جا نمی افتد . با این روشی که آقایان پیش گرفته اند، در نوشته هایم هم هست.»
منتظری بخصوص پس از رخداد دوم خرداد 76 که موج تجدید نظر طلبی، ساختار شکنی و هنجار شکنی کشور را فرا گرفته بود و با بهره گیری از فضای حاکم موضع گیری تندتری نسبت به گذشته علیه نظام اتخاذ کرد. این سخنرانی که به سخنرانی 13 رجب (23/8/1376) معروف است بازتاب های گسترده ای پیدا کرد. و تظاهرات و راهپیمایی های سراسری در کشور در محکوم کردن آن صورت گرفت که متعاقب آن شورای عالی امنیت ملی« حصر آقای منتظری» را به تصویب رساند. که این نیز محملی برای تشدید فعالیت ها و مواضع کینه توزانه و انتقام جویانه منتظری علیه نظام، امام و رهبری گردید. انتشار کتاب خاطرات، انجام مصاحبه های متعدد [حضوری و مکتوب] با رسانه های بیگانه، راه اندازی مجدد تدریس، انجام پرسش و پاسخ های جهت دارتحت پوشش استفتاء مقلدین، انجام مصاحبه های پر مسئله از سوی فرزندان وی[احمد و سعید] برگزاری ملاقات ها و دیدار ها از جمله اقدامات و فعالیت های نامبرده در این دوران است.
بطور نمونه در کتاب خاطرات آقای منتظری حاوی ادعاهای فراوانی علیه امام ، نظام و انقلاب می باشد. این کتاب متضمن توهین های فراوانی به حضرت امام و بسیاری از شخصیت های حقوقی است. جهت روشن شدن بیشتر موضوع تنها به چند جمله از این کتاب اشاره می شود:
ـ امام در ایجاد دشمنی با کشورهای منطقه نقش اول را داشته و نسبت به تذکرات من بی تفاوت بودند و می گفتند: ول کن بابا ما کاری به این دولت ها نداریم.(!!!)
ـ این اولین بار نبوده که به منزل ما حمله می شد، قبلا هم به دستور رهبری همه چیز را غارت کرده بودند.(!!!)
ـ در مورد آمار جنگ به امام دروغ می گفتند و امام همین دروغ ها را در سخن رانی ها مطرح می کردند.(!!!)
ـ اعدام منافقین که در زندان ها به دستور امام انجام شد، یک جنایت بزرگ بود.(!!!) ـ رهبری در ظلمی که به من شده بود، مهر تائید زدند.(!!!)
جملات مذکور تنها از خروارها ادعای دروغ ، تهمت ، افترا، تحریف و تاریخ سازی هایی است که قبل از هرگونه گشایشی در وضعیت آقای منتظری می بایست پاسخگوی آن باشد.
به هر حال آنچه که در خاتمه باید گفت عبرت آموزی از فراز و فرود آقای منتظری است. مبارز و مجاهد نستوه دوران رژیم شاه، امام جمعه تهران، قائم مقام رهبری پس از انقلاب اسلامی، رئیس مجلس تدوین قانون اساسی ، هم اکنون اپوزیسیون جمهوری اسلامی شده است. اگر منتظری دیروز مشهور به دفاع سرسختانه از تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی و حتی انتخاب رئیس جمهور از سوی ولی فقیه بود اما منتظری امروز مخالف ولایت مطلقه فقیه و ولایت فقیه را مقید به تعهدهایی در برابر مردم که در زمان انتخاب شدن به آنها متعهد شده است می داند و ولی فقیه را صرفاً در حد یک کارشناس دینی می داند.
ارسال نظر