گفتوگو با مسعود رضایی
تجربههای مصدق از اعتماد به آمریکا
اگر معتقدیم که برجام میتواند برای ایران برد و منفعتی داشته باشد، حتماً باید این عقیده را هم داشته باشیم که آمریکاییها در پی بدعهدی هم خواهند بود تا ما به اهداف خود نرسیم.
کودتای 28 مرداد یکی از ننگینترین وقایع تاریخ معاصر ایران محسوب میشود. واقعهای که با باز کردن پای آمریکا به داخل کشور و تبدیل شاه به مهره دستنشاندهاش، تا سالها اقتصاد و سیاست ایران را در اختیار بیگانگان قرارداد. بسیاری ریشه شکلگیری کودتا را اعتماد دکترمحمد مصدق به آمریکاییها و سوء استفاده آنها از این اعتماد عنوان میکنند. برای جستوجوی ریشههای کودتای 28 مرداد و دلایل اعتماد نخستوزیر ایران و تجربههای این واقعه تاریخی، با آقای مسعود رضایی، نویسنده، تاریخنگار و معاون دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران به گفتگو نشستیم.
یکی از عوامل مؤثر در کودتای 28 مرداد اعتماد دکتر مصدق به آمریکا عنوان میشود. نظر مثبت وی به آمریکا چه دلایلی داشت؟
محمد مصدق بعد از ملی شدن نفت بهعنوان نخستوزیر ایران مطرح و منصوب شد. از آن زمان کارشکنیهای انگلیس برای جلوگیری از خروج نفت ایران شروع شد. در این دوران مصدق به نظرش رسید برای مقابله با کارشکنیهای انگلیس بهتر است به آمریکا که قدرت بزرگ جهانی بود، تکیه کند و از آنها برای حل معضل خود کمک بگیرد. این در حالی بود که آمریکاییها دارای پیوند محکمی با انگلیسیها بودند و مصدق باید به این موضوع توجه میکرد اما این مسأله مورد توجه او قرار نگرفت و تلاش کرد تا آمریکا را در جهت حمایت از خود به کار گیرد. هنگامی که مصدق برای دفاع از ایران به شورای امنیت سازمان ملل رفته بود مذاکراتی با مقامات آمریکایی بهویژه معاون وزارت امور خارجه آمریکا( مک گی) انجام داد و در آنجا از آنها خواست برای حل معضلات اقتصادی دولتش به ایران وام دهند. در ابتدای قولهایی به مصدق داده شد اما بعدها که وی به ایران بازگشت و تقاضای دریافت این وام از آمریکایی ها کرد، آنها به مصدق گفتند نمیتوانیم این وام را در اختیار تو بگذاریم و باید مشکلات خود را با انگلیسیها حل کنید.
اشتباه مصدق این بود که تصور میکرد آمریکا دوست ملت ایران است. وی تصور میکرد که میتواند به کمکهای اقتصادی آمریکا تکیه کند و همین موضوع موجب نوعی خوشبینی بدون مبنا به آمریکا شده بود. بنابراین، وی بیش از آنکه نگاه خود را به توان داخلی معطوف کند، با خوشبینی نسبت به آمریکا، تصور میکرد که میتواند از بحران عبور کند.
چرا اعتماد مصدق با وجود بدقولی آمریکا متزلزل نشد؟
بهرغم مذاکرات طولانی و قولهای آمریکاییها، آنها زیر قول خود زدند و ایران را در مخمصه اقتصادی خیلی شدیدی تنها گذاشتند. در عین حال اعتماد مصدق در این دوره به آمریکاییها متزلزل نشد و انگلیس و آمریکا به تدریج از نیمه دوم سال 1331 وارد پیریزی و طرحریزی یک کودتا علیه دولت مصدق برای سرنگونی او شدند. با این وجود همچنان مصدق این پیوند انگلیس و آمریکا را مورد توجه لازم قرار نداد و همچنان معتقد بود با تکیه به آمریکاییها و برخورداری از حمایت آنها میتواند در برابر انگلیس مقاومت کند. این مسأله حتی تا آخرین روز نخستوزیری وی ادامه داشت و در بعد از ظهر روز 27 مرداد 1332 آقای هندرسون نماینده ویژه آمریکا به تهران آمده و با مصدق ملاقات کرد. مقام آمریکایی در این دیدار از مصدق میخواهد تا تظاهرات خیابانی را پایان ببخشد. بهانهشان این بود این تظاهرات که بخشی از آن با حمایت حزب توده انجام میشود میتواند موجب ناامنی برای اتباع آمریکایی شود. هندرسون در پایان صحبتهای خود مصدق را تهدید کرده که اگر این تظاهرات به پایان نرسد آمریکا اتباع خود را از ایران خارج و سفارت خود را در ایران تعطیل خواهد کرد. مصدق که به اشتباه فکر میکرد آمریکاییها حامی او هستند برای اینکه آنها ایران را ترک نکنند و بدون پشتوانه نشود، همان شب دستور ممنوع کردن تظاهرات در تهران را داد و سازماندهندگان تظاهرات دستگیر شدند.
مصدق این اقدام را انجام داد تا همچنان آمریکاییها را بهعنوان حامی داشته باشد غافل از آنکه آمریکاییها در یک ارتباط کاملاً منسجم با طرح کودتا به همراه انگلیس بودند و در واقع طراح اصلی کودتا و دشمن اصلی مصدق آمریکاییها بودند. وقتی که حضور مردمی در خیابانها توسط مصدق سرکوب شد، زمینهای فراهم شد تا روز بعد جمعیتی حدود 2 تا سه هزار نفر از اراذل و اوباش و افراد استخدام شده سیا و سرویس اطلاعاتی انگلیس به خیابانها ریخته و به دلیل خالی بودن صحنه هر کاری توانستند انجام دادند و در نهایت با حمله به منزل مصدق و تسخیر رادیو و تلویزیون اهداف خود را پیش برده و مصدق را سرنگون کردند. این اتفاقات نتیجه اعتماد مصدق به آمریکاییها بود. در 45 روزی که مصدق در آمریکا بود و مذاکرات طولانی با معاون وزیر خارجه آمریکا داشت، آمریکاییها با او خوشرفتاری کرده و با لبخند از او استقبال میکردند. بعد از همه این کارها زمانی که دیدند مصدق دیگر منافع آنها را تأمین نمیکند، طرح کودتا را با همکاری انگلیس برنامهریزی و اجرا کردند.
نتیجهای که از این ماجرای تاریخی میتوان گرفت، شناخت درست دشمنان کشور است. باید به صورت دقیق برنامهها و روشهای آنان را رصد کنیم و سریع فریب حرفهای به ظاهر شیرین و مثبت آنها را نخوریم. چهره واقعی آنها را بشناسیم و نقشههای آنها را ببینیم. یعنی دشمنشناسی دقیقی داشته باشیم تا فریب نخورده و اسیر توطئههای دشمنان نشویم.
یکی از مهمترین فایدههای تاریخ را تجربه گرفتن از گذشته برای آینده میدانند. آیا در مذاکرات هستهای تجربههای پیشین در مذاکره با آمریکا لحاظ شد؟
آمریکا طرف قابل اعتمادی در مذاکرات نبود و حتی قراردادهای امضا شده توسط خودش را در صورتی که منافعش ایجاب کند، نقض میکند. دولتمردان و مردم باید این موضوع را بدانند که با یک طرف غیر قابل اعتماد مواجه هستند. خوشبختانه حضور مقام معظم رهبری یک نقطه اتکا برای مردم و دولتمردان است. مهمترین وظیفه دولت در شرایط فعلی هوشیاری مقابل توطئهها و بدعهدیهای آمریکاست و ما باید از تاریخ درس بگیریم. نباید هیچگاه در ذهن دولتمردان خطور کند که آمریکاییها واقعاً بهدنبال این هستند که در قراردادی منافع ایران را هم لحاظ کنند. تا زمانی که آنها اعتقاد داشته باشند قراردادها به ایران هم منفعت میرساند، دنبال خدعه و فریب خواهند رفت. آمریکاییها فقط به دنبال این هستند که منافع خود را در قراردادها و توافقها لحاظ کنند و این به دلیل روحیه سلطهطلبی آنهاست.
اگر معتقدیم که برجام میتواند برای ایران برد و منفعتی داشته باشد، حتماً باید این عقیده را هم داشته باشیم که آمریکاییها در پی بدعهدی هم خواهند بود تا ما به اهداف خود نرسیم.
این روزها صحبت از برجام های 2 و سه برای مذاکره با آمریکا در موضوعات منطقهای است. با توجه به تجربههای تاریخی مصدق آیا در مقطع فعلی میتوان به آمریکا اعتماد کرد؟
موافقت مقام معظم رهبری برای انجام مذاکره با آمریکا در موضوع هستهای برای بهوجود آوردن یک تجربه جمعی برای ملت ایران است. مردم و بهویژه نسل جدید ما که ممکن است به تجربیات تاریخی و بهویژه کودتای 28 مرداد توجه کافی نداشته باشند، حالا میبینند که ما با حسن نیت وارد مذاکره با آمریکاییها شدیم تا اگر معضلی وجود دارد، حل شود اما آمریکاییها به شکل دیگری عمل کردند و حالا میبینند که آمریکاییها بعد از قرارداد نقض عهد کردند. اگر این تجربه بهدست آمد و همه نسبت به آن توجه کردند، آن وقت میتوانند برای آینده تصمیم بگیرند. یعنی اگر آمریکاییها در این ماجرا به خوبی عمل میکردند، ما میتوانستیم این خوشبینی را داشته باشیم که میتوانیم در مسائل دیگر با آنها مذاکره کنیم. البته در حدی که رهبر معظم انقلاب صلاح بدانند اما اگر آمریکاییها همین قراردادی را که ماهها برای آن مذاکره شده زیر پا بگذارند و به فکر ایجاد سلطه از طریق آن باشند، تجربه به ما خواهد گفت که در موارد دیگر هم همین خواهد بود. مثلاً آمریکاییها میگویند که بیایید راجع به فلان موضوع صحبت کرده و پای میز مذاکره بنشینیم اما معتقدم هدف اصلیشان مذاکره متقابل و با احترام به منافع ایران نیست، هدف آنها این است که ایران را پای میز مذاکره بنشانند تا از طریق آن بر ما سلطه ایجاد کنند.
ارسال نظر