گذشت یکسال ازتوافق هسته ای ایران با 5+1 و گذشت شش ماه از اجرای آن فرصت مغتنمی است تا فارغ ازجنجال‌های سیاسی این عنصرتاثیرگذار درعرصه امروز سیاست ایران بازخوانی شود و برداشت‌ها و دریافت‌ها از برجام مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد تا پیامدهای پسابرجام که دغدغه رهبر معظم انقلاب اسلامی است درک شود.

از همان زمانی که این توافق حاصل شد و درکمیسیون ویژه مجلس شورای اسلامی، متن توافق مورد بحث و بررسی قرار گرفت، موافقان و مخالفان صف آرایی کردند و انگ و نسبت‌های روا و ناروایی را نثار یکدیگر کردند.

این جبهه‌بندی‌ها همچنان ادامه دارد و هریک ازدو طرف، پیامدهای اجرایی برجام را نشانه حقانیت ادعای خود می‌گیرد و بیش از پیش بر درستی دیدگاه خود تاکید می ورزند.

دراین میان رهبری ازهمان ابتدای توافق بی آن که به توافق به عنوان یک برد یا باخت دیپلماتیک بنگرند و همچون موافقان، آن را تبریک و تحسین کنند یا همچون مخالفان، آن را تخطئه و برباد رفتن دستاوردهای هسته ای و نفی استقلال بشمارند، با هوشمندی و بصیرت مثال زدنی، پسابرجام را مهم تر از خود برجام دانستند و مسئولان را به برنامه ریزی و مراقبت از فضای پسابرجام و پیامدهای آن فراخواندند.

متاسفانه این راهبرد هوشمندانه در غوغاهای سیاسی و جناحی چندان که باید فهم نشد و مورد توجه قرار نگرفت. ایشان به این هشدار پسابرجامی اکتفا نورزیدند و به طورمشخص بردو راهبرد اساسی دراین دوران تاکید کردند: 1-جلوگیری ازنفوذ دشمن 2-استمرارفضای انقلابی و انقلابی ماندن نهادهایی همچون مجلس خبرگان وح وزه های علمیه و دانشگاه ها.

برای درک دقیق و جامع این راهبردهای هوشمندانه، باید نگرش و رویکرد هریک از جناح ها وجریان ها نسبت به برجام را بررسی کرد تا هشدارهای رهبری و دیدگاه ایشان به عنوان رهبری نظام، فهم و درک شود.

دریک نگاه کلی می توان درمیان جناح ها و جریان های سیاسی ،دو رویکرد ونگرش نسبت به برجام را مشاهده کرد:

رویکرد اول که بیشتر از سوی جریان اعتدال و دولت مردان مطرح می شود آن است که؛ برجام یک تغییر مسیر و ریل‌گذاری جدید درمسیر ارتباط جمهوری اسلامی ایران با نظام حاکم بر بین الملل است. به این معنا که اگرتا پیش ازاین، نظام اسلامی روابط حاکم برعرصه بین الملل را ناعادلانه و استکباری می دانست و نسبت به آن موضعی اعتراضی داشت، اینک و پس ازبرجام، روند تعامل با قدرت های بزرگ و کسانی را که پیش‌تر مستکبر می نامید، درپیش گرفته و می‌خواهد مسائل خود را با آنان حل و فصل کند. دراین میان طیف ارزش‌مدار این جریان، حداکثر از تعامل با حفظ اصول سخن می گویند؛ امری که دورنمای تحقق آن روشن و شفاف نیست و معلوم نیست چگونه می‌توان انقلابی ماند و از مظلومان حمایت کرد درعین حال با کدخدا هم تعامل داشت؟

براساس چنین دیدگاهی است که برجام 2و3و 4 و...معنا پیدا می کند و برجام داخلی به عنوان مکمل برجام خارجی یاد می‌شود.

در کنار این دیدگاه، دیدگاهی است که به برجام، صرفا به عنوان یک توافق هسته‌ای و نه توافق در زمینه‌ها و مسائل دیگر می‌نگرد و براساس مصالح تاکتیکی می‌خواهد از این مانع ساختگی قدرت‌های استکباری که سد راه پیشرفت ملت ایران شده بود، عبور کند و با یک نرمش قهرمانانه، حرکت تمدنی انقلاب را توفنده‌تر از قبل ادامه دهد.

این دیدگاه دوم، دیدگاهی است که به خوبی از سخنان متعدد مقام معظم رهبری استفاده می‌شود.بر اساس این دیدگاه، برجام 2 و 3 معنا ندارد؛ زیرا با توافق وین؛ درمسیر تمدنی انقلاب اسلامی تغییر ریل و دگردیسی صورت نگرفته است که بخواهد با برجام‌های دیگر تکمیل شود.

سوالی که در این جا مطرح می شود آن است که اگر رهبری معظم انقلاب اسلامی به عنوان سکاندار نظام چنین دیدگاهی دارند، چرا بارها نسبت به نفوذ هشدار داده و براستمرار فضای انقلابی تاکید کرده‌اند؟ پاسخ این است که وجود دیدگاه اول درمیان برخی ازدولتمردان و جناح های سیاسی که برجام را نه یک توافق هسته ای بلکه پنجره حل و فصل منازعات سیاسی چندین دهه جمهوری اسلامی ایران با قدرت های استکباری می داند و آن را معبر حل شدن نظام اسلامی در نظام بین الملل می شمارد، سبب شده تا به منظور جلوگیری از استحاله نظام و انحراف مسیرانقلاب اسلامی، خطر نفوذ و غفلت ازاهداف و آرمان های انقلاب و تحلیل رفتن روحیه انقلابی‌گری را مورد تاکید قراردهند و اذهان برخی را نسبت به این اشتباه برداشت، روشن کنند.

درهمین راستاست که اقتصاد مقاومتی را به عنوان راهکار فایق‌آمدن بر مشکلات اقتصادی به جای اتکا به خارج مطرح می‌کنند؛ زیرا در صورت تحقق اقتصاد مقاومتی است که برداشت اول از برجام رنگ می‌بازد و برجام به عنوان یک توافق صرف هسته‌ای باقی می‌ماند.