پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- معصومه امینی - دولت ایالات متحده‌ی آمریکا از زمان آغاز ارتباط‌های اولیه‌اش با ایران، همواره از سیاستمدارانی حمایت کرده و یا علیه سیاستمدارانی از کشورمان مواضعی داشته است. همه‌ی این‌ها به قبل از جنگ جهانی دوم و خروج سیاست‌خارجی دولت ایالات متحده‌ی آمریکا از انزوای خودخواسته برمیگشت. بعد از پیروزی در جنگ جهانی دوم و تقسیم غنایم بین‌المللی آن، دولت آمریکا در شرایط دوقطبی جهان، به اعمال نفوذ در میان سیاستمداران جهان پرداخت. از نظر آمریکا همواره سیاستمداران تأمین کننده‌ی منافع او، سیاستمداران خوب و سیاستمداران وفادار به آرمان‌های ملت‌ها، سیاستمداران بد بوده‌اند!

ایران، دهه‌ی سی

به سال‌ها پیش باز می‌گردیم. تا پیش از این در صحنه‌ی سیاسی کشور دو نیروی خارجی اثرگذار-انگلیس و روسیه- بودند و همواره مطالبات خارج از قاعده از هیئت حاکمه ی کشور داشتند. در این شرایط دولت‌های ایران تمایل داشتند تا با وارد کردن یک کشور ثالث به معادلات سیاسی و اقتصادی ایران، از بار قدرت دولت‌های روس و انگلیس بکاهند. این دولت ثالث ایالات متحده‌ی آمریکا بود. در واقع در دهه‌ی سی، مصدق نیز دچار همین اشتباه بزرگ شد. او هم مانند سایر دولت‌مردان پیش از خود تصور می‌کرد چاره‌ی کار یک دولت ثالث است، نه نقش و اثر مردم. ورود آمریکا به عرصه و اعتماد مصدق به این کشور، همه چیز را به هم ریخت. آمریکا فضل‌الله زاهدی را یک سیاستمدار خوب می‌دانست، اما در تعریف آنها مصدق یک سیاستمدار بد بود. البته علت هم مشخص بود. زاهدی کاملاً تحت تأثیر قدرت و نفوذ ایالات متحده‌ی آمریکا قرار داشت، اما مصدق با اتکا به نیروی واقعی مردمی روی‌کار آمده بود و بزرگ‌ترین اثر دولتش هم ملی کردن صنعت نفت به کمک ملت ایران بود. همین وضعیت باعث شد تا دولت آمریکا، مصدق را که حتی به آنها اعتماد هم کرده بود در یک کودتای پیچیده به زیر بکشد و زاهدی را به نخست‌وزیری برساند.

شاخصه‌های سیاستمداران خوب

امروز معادلات تاریخی تغییر پیدا کرده‌اند. تقریباً از کودتای بیست و هشتم مرداد 1332 تا وقوع انقلاب اسلامی در بیست و دوم بهمن 1357 ، دولت ایالات متحده‌ی آمریکا نقش محوری در صحنه ی سیاسی ایران و آمد و شد دولت‌ها داشت. پس از انقلاب، اولین برنامه‌ی دولت آمریکا مقابله‌ی مسلحانه با انقلاب بود. اما این سیاست جواب نداد و مردم به شدت از انقلاب خود حمایت کردند. نقشه‌ی دوم، پروژه‌ی نفوذ بود. نفوذ به ارکان سیاسی، تصمیم‌گیری و تصمیم سازی جمهوری اسلامی و تغییر ماهیت و کارکرد آن، به جای براندازی و مقابله‌ی مستقیم. این‌جا بود که دوباره تعریف سیاستمدار خوب و سیاستمدار بد، وارد ادبیات آمریکا شد. اما شاخصه‌های سیاستمداران خوب ایرانی در نظر آمریکایی‌ها چیست؟

1. ترجیح مصلحت به آرمان‌های واقعی و ارزش‌های عمیق 2.جایگزینی تفکر دموکراسی به جای مردم سالاری دینی 3.اعتقاد به مذاکره در هر شرایطی و بر روی هر مسئله‌ای(با شعار شنیدن نظر مخالف) 4.اعتقاد به اسلام رحمانی آمریکایی به‌جای اسلام ناب محمدی و جایگزینی مذهب خنثی و قیام و قعود صرف به جای اسلام پویا و سیاسی امام خمینی(ره) 5.دور کردن باورهای مذهبی از رفتارهای سیاسی به بهانه‌ی کثیفی سیاست 6.نفی امر به معروف و نهی از منکر به بهانه‌ی حفظ حقوق بشر و آزادی‌های فردی و به دنبال آن نفی جنبه‌ی اجتماعی اسلام 7. تعریف غربی و سکولار از نهادهای حکومتی داخلی 8. مطرح نکردن آرمان‌های انقلابی و اسلامی در مجامع رسمی و بین‌المللی به بهانه‌های مختلف 9. اعتقاد به مقطعی بودن انقلاب(انقلاب پدیده‌ای بود که رخ داد و به اتمام رسید و دوره‌ی آن گذشت) و...

این موارد البته شاخصه‌هایی هستند که می‌توان با مرور آنها ویژگی‌های یک مسئول خوب را از نظر آمریکایی‌ها شناخت. مسئول خوب، همواره معتقد است که راهی برای مذاکره وجود دارد و درباره‌ی هرچیزی می‌شود مذاکره و معامله کرد، مسئول خوب مصلحت سنج است و مصالح را بر ارزش‌ها و آرمان‌ها مقدم می‌داند، او به نام اسلام رحمانی تفسیری لیبرال و ایستا از اسلام ارائه می‌دهد و حتی معتقد است که نهادهای حکومتی هم مسئول اجرای احکام اسلام نیستند، مسئول خوب فریاد «زنده‌باد مخالف من» سر می‌دهد و اعلام می‌کند که علیه هرکس می‌توان تظاهرات کرد حتی علیه خدا، اما اعتراض و دلواپسی در مواجهه و مذاکره با کدخدا را بر نمی‌تابد و مردم دلواپس را مورد شماتت قرار می‌دهد. مسئول خوب از نظر دولت ایالات متحده، برای ابزارها ارزش و اعتبار قائل است و هدف‌ها را کمرنگ می‌داند، در کاخ‌های اشرافیت زندگی می‌کند و سبک زندگی او با مردم سرزمینش متفاوت است. با مسئول خوب می‌توان بر سر هر مسئله‌ای معامله کرد.

مسئول بد کیست؟

مسئول بد، از نظر دولت ایالات متحده‌ی آمریکا، به خاطر تأکید اسلام ناب محمدی و خط قرمز قائل بودن برای ارزش‌های انقلابی، افراطی و تندرو است. مسئول بد، از آرمان‌های انقلابی‌اش کوتاه نمی‌آید، انقلاب اسلامی را تجربه‌ای همواره جاری می‌داند و جلسه‌ی مذاکره‌ی مهم هسته‌ای را برای نماز ترک می‌کند، از تریبون‌های رسمی بین‌المللی آرمان اسلامی و انقلابی‌اش را فریاد می‌زند و از بیان آنها ابایی ندارد. مسئول بد، ارزش‌های اسلامی و انقلابی را قربانی مصلحت نمی‌کند و سر هر مسئله‌ای حاضر به معامله نیست. مسئول بد تندرو، اسلام را در تمام ارکان جامعه جاری و ساری می‌بیند و اعتلای کلمه‌الله را پیروزی می‌بیند. مسئول بد، انقلاب را دور نمی‌زند، مردم سرزمینش را برای مخالفت با کدخدا تحقیر نمی‌کند، به مردم سرزمینش حق می‌دهد که جنایت‌ها را نبخشند و کینه‌ی انقلابی داشته باشند و از همه مهم تر به دشمنان مردمش لبخند نمی‌زند و با آنها دست نمی‌دهد. مسئول بد به شاخصه‌های انقلابی پایبند است: «پایبندی به مبانی و ارزش های اساسی اسلام و انقلاب، هدفگیری آرمانهای انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آن ها، پایبندی به استقلال کشور، حساسیت در برابر دشمن و نقشه ی او و عدم تبعیت از آن، تقوای دینی و سیاسی/ شاخصه‌های انقلابی از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی».

مسئولان خوب در اروپا

سید ابوالحسن بنی‌صدر در آغاز در لباس یک مسئول بد از نظر آمریکا ظاهر شد، سخنان جنجالی بر زبان می‌آورد و از مبارزه و انقلاب می‌گفت. سرانجام زمانی که در مسئولیت خطیر ریاست جمهوری بود، نشان داد نه غم از دست دادن خاک این سرزمین را دارد و نه به مردم سرزمینش فکر می‌کند. این نمونه‌ی یک مسئول خوب برای آمریکا بود که از سوی ملتش طرد شد، از مقامش برکنار شد و در آخر در ظاهر زنانه از کشور خارج شد، به فرانسه رفت و حتی به کنگره‌ی ایالات متحده دعوت شد و در جلسه‌ی مجلس سنا علیه مردم سرزمینش سخنرانی کرد و شهادت داد. نمونه‌ی دیگر شبیه او، سید عطاءالله مهاجرانی بود. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دوران اصلاحات، مردی که به رسانه‌ها اجازه داد هر سخنی بر زبان بیاورند، کتاب‌ها و مکتوبات غیراخلاقی منتشر شوند و سیاست‌های سرکوب علیه فرهنگ اسلامی و انقلابی در پیش گرفت. مهاجرانی نیز در نهایت به دامان روباه پیر پناه برد و در وقایع فتنه‌ی 88 در خیانتی آشکار به ملت خویش به عنوان یک کارشناس فتنه‌انگیز از تریبون رسمی انگلستان برای دامن زدن به فتنه تمام تلاش خویش را به کار گرفت و به انقلاب اسلامی خیانت کرد.

اکثر مسئولین خوب امریکایی عاقبت به دامان اربابان خویش پناه برده اند و به نوکری در جوار آن ها ادامه داده اند، در شبکه های ماهواره ای تحت عنوان کارشناس علیه کشور و سیاست مردان وطن خویش نطق کرده و تفرفه اندازی نموده اند. مسئولین بد امریکایی نیز همواره آماج حملات فرهنگی و رسانه ای دشمنان بوده اند. از تمسخر و ساخت طنز در هر زمینه ای برای آنان تا زدن تهمت های ناروا به آنان و شستشوی مغزی جوانان و برخی مردم ساده دل نسبت به آن ها در رسانه های مختلف و فضای مجازی. حال هر کس مختار است انتخاب کند که در مملکت بیگانه، نوکری کند یا در مملکت خویش، ریاست؟! ملت ایران در هر لباس و منسبی که هستند، از ملت همیشه در صحنه تا مسئولین رده های مختلف نظام، نباید فراموش کنند که دشمن هرگز خیر و صلاح ملت ما را نمی خواهد. به عبارت بهتر، هر گز سلام گرگ بی طمع نیست.