طالبان آینده سیاسی افغانستان را رقم "نخواهد زد"
محمدرضاشجاعیان خبرنگار سیاستخارجی در یادداشتی روند گفتگوهای صلح در افغانستان را مورد بررسی قرار داد.
فرایند صلح و پایان منازعات مسلحانه، قبل از آنکه هرگونه معنای فلسفی و صلحطلبانه را با خود داشته باشد، پروسهای برای سازش سیاسی است. میکانیزم صلحسازی بستگی به ماهیت منازعه و شرایط جنگی دارد. مذاکرات صلح دولت افغانستان و طالبان مسلح نیز معطوف به ساز و کارهای عدم تنش سیاسی است.
ولی مراتب این «سازش سیاسی» مبهم بوده در نتیجه بر نگرانیهای تحقق صلح در این کشور دامن زده است.
تا قبل از جنگ جهانی دوم، فرایند رسیدن به یک صلح پایدار عمدتا میان دولتها مطرح بود، اما پس از آن روند صلح در چارچوب جنگ با گروههای شورشی، نیروهای جداییطلب و یا در جنگهای داخلی تمامعیار نیز مطرح شد.
زمزمه صلح
آغاز گفتگو و زمزمه صلح با طالبان در 2004 میلادی بهمیان آمد و با مرور زمان به مهمترین هدف سیاسی دولت افغانستان و متحدان بینالمللی آن بدل شد. طالبان اما همواره هرگونه گفتگو و به تبع آن، هرگونه سازش با دولت را رد کردهاند. البته این طبیعت گروههای ایدیولوژیک است که در حوزه عمومی انعطافپذیری نشان ندهند تا ایدیولوژیشان از اعتبار نیفتد؛ اما این مقاومت ایدیولوژیک در عمل مانع سازش سیاسی آنان میشود. مشروعیت جنگ به روایت طالبان، به مثابه یک گروه ایدیولوژیک، مبتنی بر جهاد با نیروهای خارجی و دولت افغانستان، بهمنظور تاسیس حکومتی بر مبنای شریعت اسلامی است. این تفکر صلح در افغانستان با چالشی جدی مواجه کرده است.
کلید صلح در دستان کیست؟
چندی پیش در نشست چهارجانبهای با حضور نمایندگانی از کشورهای افغانستان، پاکستان، آمریکا و چین، گفتگو در مورد روند صلح افغانستان شکل گرفت. دولت افغانستان امیدوار بود شرکت کنندگان این نشست به توافقی در مورد "نقشه راه" و رسیدن به صلح دست یابند، اما چنین نشد.
در اینجا یک سوال بسیار مهم مطرح است. کلید فقلی که سالیان متمادی بر درهای صلح و آرامش ملت رنج کشیده و مظلوم افغانستان زده شده است در دستان کیست؟ با نگاهی به تاریخچه مصیبتبار کشور افغانستان به راحتی میتوان به این نکته پی برد که سر منشا و بانی اصلی بحرانهای عدیده افغانستان کجاست! جالب اینجاست گفتگوهای صلح افغانستان با محوریت کشورهایی مطرح میشود که خود سالهاست عامل جنگافروزی و خشونت در این سرزمین هستند. کشورهایی که اساسا خاستگاه گروههای فرقهگرا و افراطی همچون طالبانند.
سخنگوی وزارت خارجه روسیه اخیرا پیرامون نتایج صلح افغانستان ابراز ناامیدی کرده و ابراز داشته است که سطح نا امنی در افغانستان افزایش یافته و برخلاف عملیاتهای نظامی پی در پی علیه گروه طالبان این گروه همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد. سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در ادامه تصریح میکند که حملات مسلحانه از جانب مخالفان مسلح دولت کابل و گروههای افراطی در افغانستان کاهش نیافته است.
واقعیت ماجرای صلح در افغانستان
بیتردید سیاستهای ایالات متحده در افغانستان شکست خورده و در آینده هم خواهد خورد. دولت مرکزی کابل بایستی برای همیشه بدین نتیجه دست یابد که بدون اتکا بر دولت واشنگتن و صرفا با همکاری و مساعدت کشورهای همسایه و با بهرهگیری از وحدت داخلی و خرد جمعی در کشورش میتواند به یک صلح پایدار برسد.
هم اکنون کشورهایی در پروسه صلح افغانستان مطرحاند که خود عامل مشکلات افغانستان هستند و نه قسمتی از راه حل آن. مضاف بر اینکه با توجه به پروژه آمریکایی صلح در سوریه و عراق و شکست این طرح در منطقه؛ قطعا مدل صلح آمریکایی برای افغانستان نیز نسخه مطلوبی نخواهد بود. باید پذیرفت که سیاستهای غربی در منطقه غرب آسیا مسلح به منافع راهبردی است و این منافع با مشخصات استعمارگرایه تعریف شده است. بنابراین دور از ذهن نیست که واشنگتن و نیروهای تحت امرش در افغانستان بدنبال صلح نباشند.
سخن پایانی
واقعیت موضوع آن است که طالبان نمیتوانند آینده سیاسی افغانستان را رقم بزند؛ اما پایان جنگ نیاز به تدبیر سیاسی دارد. چیزی که مسلم است، فرایند صلح با طالبان به هیچ روی وجاهت سیاسی لازم را ندارد و هرگز جدی نخواهد شد. هرچند دولت افغانستان با وجود بهای سنگین، راههای ارتباطی ابتدایی در گفتگوهای صلح را گشوده است.
این نشان میدهد که طالبان هنوز آمادگی لازم برای صلح ندارند و بهدنبال تریبون میگردد. اما فراهم آوری زمینههای گفتگو خود، بخشی از میکانیزمهایی است که میتواند این روند را کمک کند. مذاکره با یک گروه به اصطلاح اسلامگرای رادیکال که در چرخهای بازیهای منطقهای قرار دارد، کار دشواری است.
با توجه به آنچه ذکر شد، موفقیت روند صلح با طالبان، پیچیده و زمانگیر بهنظر میرسد. طولانیشدن روند مذاکرات با طالبان از یک سو و بحث خروج نیروهای خارجی در 2016 از طرف دیگر، به اهمیت «زمان» برای رسیدن افغانستان به صلح پایدار میافزاید و بر همین مبنا سه عامل برای دولت افغانستان تعیینکننده است. نخست استراتژی موفق برای مهار سیاسی طالبان در بعد داخلی و خارجی؛ دوم، دقت کافی در میکانیزمهای صلح و فراهم کردن حمایتهای سیاسی؛ و سوم پیروزی بر طالبان در میدان جنگ. به هر اندازه که مذاکرات طولانی و بیحاصل میشود، دولت مجبور است به جنگ ادامه دهد و پیروزی بلامنازع خود در جبهه جنگ را حفظ کند. هرگونه مذاکره با طالبان از موضع سیاسی- نظامی ضعیف، روند صلح را به شکست مواجه خواهد کرد.
ارسال نظر