بازی «باخت ـ باخت» دولت در انتخابات/ دولت دیگر بهانه ای برای کمکاری ندارد!
حالا در حالی که بدنه اجتماعی و راس اصلاحات «احساس شکست» دارد و داستان ریاست آقای جنتی در مجلس هم «تکرار» شد و حتی اعضای جبهه پایداری بهعنوان مخالفان تابلودار رئیس مجلس از ریاست مجدد وی در رقابت با معاون اول دولت اصلاحات ابراز رضایت میکنند دولت نمیتواند بگوید: «مجلس نگذاشت».
پرونده انتخابات مجلس درحالی بسته شد که «احساس شکست» در سکانس پایانی برای جریان اصلاحطلب و دولت جای «فضای رضایت» ماههای اخیر را گرفت. چه حزنانگیز است وقتی طرحریزان و عقلای قوم اصلاحطلب بهتر از هر کسی میدانند گروههای سیاسی بیش از کسب جایگاههای عینی قدرت برای حفظ و بسط بدنه اجتماعی خود تلاش میکنند، برای همین است که صدها رسانه مکتوب و مجازی و هزاران ساعت گفتوگو و حرف چهرههای سیاسی، بهعلاوه تمام کنشهای سیاسی چهرهها و... برای تثبیت یک گفتمان موضوعیت پیدا میکند.
تاریخ سیاسی ایران پس از انقلاب حول «نگهداشت» و «راهبری» جریانهای سیاسی- اجتماعی بارها با امواج تغییرات در فاز سیاسی گروههای فعال همراه بوده است. جای دور نروید؛ پیروز انتخابات دوم خرداد 76 درباره مکانیزم طی شده جریان چپ آن زمان برای شرکت در انتخابات «ثبت رای 3 میلیونی برای جریان چپ پس از سالها انزوای این جریان سیاسی» را بهعنوان «انگیزه اصلی»اش عنوان میکند، چرا؟ از سال 68 تا 76 دو دوره ریاست جمهوری هاشمی که آن روزها هنوز سرپرستی رسمی چپها را نگرفته بود و 2 دوره مجلس چهارم و پنجم که اولی «خیلی راست» بود و دومی «راست»، تمام هم و غم «چپها» را معطوف به خروج از انزوا کرده بود. هر چند «شعبدهبازی» رئیسجمهور وقت موجب کسب نتیجه حداکثری برای جریان مذکور شد.
جریان غالب دهه 60 در سالهای دهه 70 تا «فراموشی کامل» پیش رفته بود، رئیس دولت سازندگی با گوشهای از هنر سیاستورزیاش جریانی تکنوکرات و آلترناتیو خلق کرد تا در مجلس پنجم هم خلأ جریان چپ را پر کنند و هم دخل و خرجش را با جناح راست جدا کرده باشد، نتیجه اما ترس روزافزون «چپ»ها بود؛ دست روزگار و هاشمی، دولت اصلاحات را روی کار آورد، «تکرار» کابینه سازندگی در دولت دوم خردادیها قدرت «کارگزاران سازندگی» در عملگرایی سیاسی را به رخ کشید، اصلاحطلبهای سرمست پیروزی «نمک نشناسی» کردند تا از فرصت پیروزی خاتمی بار دیگر دوگانه «راست-چپ» را بازتولید کرده باشند.
سرنوشت این کش و قوسهای سیاسی در خرداد 84 پیروزی یک چهره جدید منتسب به اصولگرایی و شکست همزمان اصلاحطلبان و تکنوکراتها بود، دوران محنتبار دیگر شروع شد، این بار اول مجلس از دست چپها رفته بود و بعد دولت؛ چپهای سنتی که حالا مارک اصلاحطلبی داشتند و چپهای مدرن تکنوکرات با مارک کارگزاران با کنار گذاشتن دعواهای دهه اخیر در سال 88 بزرگترین «همپیاله شدن» تاریخ را طراحی کردند، نقشه «تقلب» پس از شکست در انتخابات، دوران پرچالش برای جناح اصلاحطلب را عمیقتر کرد.
مساله اساسی برای جناحهای سیاسی حالا «نحوه ادامه حیات منادیان تقلب» بود، این دومین فرصت برای تکنوکراتهای متولد دولت سازندگی برای در دست گرفتن زمام جناح مقابل اصولگرایی بود؛ این مفاهیم نیاز به توضیح مفصلتری دارد، بویژه اینکه بعضی میگویند «معجزه مردم» در رفع «فتنه 88» و تغییرات جامعهشناختی متعدد، اساسا دوگانه «اصولگرایی- اصلاحطلبی» را منقضی کرده است، شاید با تسامح همین نظر را یکی دیگر از فرصتهای ایجاد شده برای تغییر ترکیب فرماندهی جناح منتقد ذکر کرد؛ مساله هرچه باشد بالاخره اصلاحطلبان با بدنه اجتماعیشان و تکنوکراتها با «قدرت چانهزنی درون حاکمیت»شان وارد انتخاباتهای 92 و 94 شدند.
نتیجه انتخابات آخر اما برخلاف تبلیغات پرحجم رسانهای نیازمند تحلیل و تامل است، نتیجه خبرگان جای حرف زیادی نمیگذارد، آیتالله جنتی با کسب ریاست مجلس خبرگان رهبری راه چند ماهه سیاسیون و رسانهها را یک روزه به نقطه ماقبل «امید» برگرداند. مساله این یادداشت اما نشستن بر صندلیای است که از زاویه موقعیت دولت یازدهم به صحنه انتخابات بنگرد، دولتی که فطرتا «تکنوکرات» است اما بدنهای «اصلاحطلب» دارد، مهمتر آنکه جمع «واقعا جبری» اصلاحطلبان و تکنوکراتها میراثدار دولت مستقر شدهاند.
محمدرضا خاتمی صراحتا میگوید: «در نشست و برخاستهایی که با نحلههای مختلف اصلاحات دارم میبینم همه این افراد از شخص آقای روحانی رضایت دارند و معتقدند ایشان حتی فراتر از حد انتظار ظاهر شده است... به هیچ عنوان در جریان اصلاحات، جدایی و عدم حمایت از دولت جایگاهی ندارد، چرا که هم ما و هم دولت واقفیم که شرایط کشور بسیار خطیرتر از آن است که بخواهیم با یکدیگر رقابت یا از دولت عبور کنیم. رمز موفقیت دولت و جریان اصلاحات از سال 92 به این سو، اجماع و ائتلاف با هم بوده است؛ تا اطلاع ثانوی که کمتر از 6 سال نیز طول نمیکشد چنین اتحادی پابرجا خواهد بود.»
از چند معنای اظهار نظر بالا برای ما این مهم است که سطح بالای منافع مشترک و استراتژیک دولت روحانی و اصلاحطلبان دیده شود، حالا با این توصیفها باید دید ریاست مجدد لاریجانی بر مجلس چگونه برای دولت یازدهم و اصلاحطلبان هزینههای زیادی ایجاد خواهد کرد.
ریاست لاریجانی بهعنوان همراه دولت در مساله حیثیتی برجام که به صورت رسمی از سوی دولت مورد تاکید قرار گرفته، به هیچوجه توانایی کشیدن بار بهانهجویی دولت در آستانه انتخابات 96 را ندارد، دولت روحانی آنقدر از لاریجانی تمجید علنی کرده است که جامعه ایران باورش نمیشود ناکامیهای اقتصادی دولت (که حالا هم واضح شده) توسط او مدیریت شود، چه بسا در طول ماههای اخیر وقتی اصلاحطلبان بر «طبل شادانه» میکوبیدند کمتر به این فکر میکردند دولت یازدهم طبق عادت مالوفش در خرداد سال آینده نیاز دارد مجلس را مانع بزرگ معرفی کند که دیگر حالا این امکان از دولت سلب شد.
اگر پیروزی لیست 30 نفره امید در تهران نبود و اگر همراه لاریجانی اصولگرایانی وارد هیات رئیسه نمیشدند تا غلامحسین کرباسچی با اعتراض به اصلاحطلبان بگوید: «اگر اسم این فراکسیون به عنوان حامیان دولت مطرح میشد و به طور معقول و منطقی بر سر ریاست مذاکره صورت میگرفت، هرچند باز هم احتمال ریاست علی لاریجانی بیشتر بود اما در نایبرئیسی و انتخاب اعضای هیاترئیسه میتوانستیم امتیازهای بیشتری به دست آوریم» هزینه تعریف و تمجیدهای قبلی از لاریجانی کمتر میشد.
حالا در حالی که بدنه اجتماعی و راس اصلاحات «احساس شکست» دارد و داستان ریاست آقای جنتی در مجلس هم «تکرار» شد و حتی اعضای جبهه پایداری بهعنوان مخالفان تابلودار رئیس مجلس از ریاست مجدد وی در رقابت با معاون اول دولت اصلاحات ابراز رضایت میکنند دولت نمیتواند بگوید: «مجلس نگذاشت».
همانگونه که دولت خاتمی مجلس پنجم با ریاست ناطقنوری را مانع راه خود معرفی کرده بود که البته باورپذیر هم بود اما دولت احمدینژاد نمیتوانست مجلس هفتم به ریاست حدادعادل را مانع راه خود به جامعه (نه گروه ایدئولوژیک حامی رئیس وقت دولت) معرفی کند، هر چند احمدینژاد با همین استدلال (مانع بودن ریاست حداد) در جریان ریاست لاریجانی در مجلس هشتم با وی همرأیی کرد و بعدها اما تقابل احمدینژاد- لاریجانی در فضای اجتماعی قابل پذیرش شده بود. اما اینجا دیگر این ابزار برای روحانی کارآمد نیست چرا که فاصلهای چندان بین لاریجانی و روحانی دیده نمیشود.
از سوی دیگر دولت در جمع اصلاحطلبان باید از شکست عارف ابراز ناراحتی بکند چون بدنه اجتماعی مورد نیاز روحانی در سال 96 همان کسانی هستند که از ریاست لاریجانی بشدت ناامید شدند. راضی کردن این بدنه اجتماعی برای دولت و اصلاحات با سختی همراه بود، فقط جناب هاشمی هفتهای 10 سخنرانی «تبیینی» انجام داد تا بگوید همان طور که روحانی «3 درصدی» رئیسجمهور شد، این لیست هم میتواند پیروز شود. آن روزها برای به میدان آوردن سبد رای خبری از ریاست «مسؤول رد صلاحیتها» بر خبرگان و «شکست عارف» در مجلس نبود.
ارسال نظر