پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- آیت الله مکارم شیرازی به عنوان اولین مرجع تقلید واکنش دهنده به عمل غیرشرعی دختر هاشمی رفسنجانی، اخیراً در پاسخ به استفتائی در زمینه معاشرت با اعضای فرقه صاله بهائیت گفته است:« به یقین معاشرت با آن‌ها از سوی هر کس باشد، حرام است، مگر اینکه امیدوار به هدایت آن‌ها باشند و انتشار چنان عکس‌هایی مصداق اشاعه فحشا می‌باشد.» فائزه اما پس از آن یاغی گری اولیه و مصاحبه ی جنجالی اش با یورونیوز، دیگر به مسئله ی دیدار با دوستان! بهایی اش دامن نزده است. وی که دقیقاً چند ساعت پس از محکومیت اقداماتش توسط هاشمیِ پدر، به مصاحبه با یورونیوز پرداخته، گفته بود کار اشتباهی نکرده تا بخواهد بابت آن عذرخواهی نماید،  حالا گویا به هر لطایف الحیلی که شده، موقتاً توسط پدر کنترل شده است.

واکنش وزیر سابق اطلاعات به دیدار فائزه هاشمی و سرکردگان بهائیت نیز در نوع خود در خور توجه بود. حیدر مصلحی گفته است:«حضور برخی افراد معروف در کنار سران بهائیت، مأموریت او بوده است.» با این حال و در میانه ی همه ی این سیل محکومیت های اقدام دختر ارشد جناب هاشمی توسط افراد مختلف، رسانه هایی هم بودند که طبق معمول سعی کردند آب را گل آلود کرده، از آن ماهی بگیرند. زدن برچسب حجتیه ای بودن به منتقدان اقدام شنیع فائزه ی هاشمی، از این دست ماهی گیری های زیرکانه و البته غیراخلاقی از آب گل آلود ایجاد شده بود. در همین راستا، روزنامه جمهوری اسلامی که توسط یکی از همفکران اکبر هاشمی اداره می شود، بدون آوردن مصداقی مشخص، با رها کردن تیری در تاریکی نوشته است:«جریان‌های مشکوکی مشاهده می‌شوند که درصدد بزرگ نمایی بهائیت در این کشور هستند تا دوباره دعوای زرگری شبیه «بهائیت وحجتیه» راه انداخته و بازمانند سریال‌های مخالف و موافق درباره «شهید جاوید»، «شریعتی» و «دارالتبلیغ اسلامی» به نمایش گذارند و مردم و مسئولان را دوباره با فروع سرگرم و از اصول منحرف سازند.»

جمهوری اسلامی در ادامه می نویسد:«این نشان می‌دهد اگرچه تشکیلات انجمن حجتیه در ظاهر برچیده و تعطیل شده اما رسوبات فکری آنان هنوز درلایه‌های جامعه وجود دارد و هر وقت اراده کند می تواند دوباره همه را به بازی بگیرد.» ادعای پا در هوای روزنامه ی نزدیک به هاشمی در حالی مطرح می شود که مصادیق تاریخیِ روشن و نزدیک، واقعیاتی بر خلاف ادعای همکاران آقای دعایی را اثبات می کند. بدان معنا که هر دو جریان انحرافی بهائیت و حجتیه، اتفاقاً در سالهای اخیر با نزدیک شدن به یکدیگر، سعی بلیغی در زدن پایه های اسلام ناب داشته اند. این مسئله بیش از آنکه یک گزاره ی تحلیلی باشد، گزاره ای خبری به حساب آمده، مستند به استناداتی واقعی و میدانی است. به عنوان مثال، 20 دی ماه سال 1391 و همزمان با انتشار اخباری مبنی بر دستگیری گروهی از اعضای فرقه ی ضاله ی بهائیت، یک خبر موازی با آن نیز در سطح رسانه ها منتشر شده است.

خبر این است:« دستگیرشدگان اخیر فعال در شبکه بهائیت اعضای انجمن حجتیه بوده اند.» در آن مقطع گفته شد تعدادی از اعضای انجمن حجتیه که در شبکه بهائیت فعال بوده اند، ضمن دفاع از فعالیت خود در این شبکه عنوان کرده اند که این فعالیت با مجوز خود انجمن بوده که پیش از این نیز مسبوق به سابقه بوده است! استدلالِ این افراد برای رفع اتهام از خود، دقیقاً مانند شاهد گرفتن دم روباه توسط خود او بود! به گفته این افراد، آنان در راستای نفوذ در انجمن بهائیت و تخلیه عناصر آن اقدام به این فعالیت ها کرده  بودند. در همین حال کارشناسان ضمن رد ادعای این افراد تصریح کردند این افراد به لحاظ عقیدتی شدیداً دچار تزلزل فکری شده و ادعای آنان غیر قابل قبول می باشد. از این رو باید گفت درواقع مرزی بین انجمن حجتیه و فرقه ی ضاله ی بهائیت باقی نمانده است. لذا ادعای پا در هوای دوستان آقای دعایی در روزنامه جمهوری اسلامی، بیشتر به مطایبه شبیه است تا به واقعیت!

عدم وجود مرزی مشخص بین فرقه بهائیت و انجمن حجتیه اما بیش از آنکه محتاج استنادات میدانی و واقعی باشد، مستند به دانسته های ما در مورد اعتقادات و مبانی فکری هر کدام از این گروه های انحرافی است. مگر نه آنکه نهایت و فرجامِ کار هر دو فرقه ی مذکور، چیزی جز قلع و قمعِ مبانی اصیل اسلام ناب محمدی نیست؟! و مگر نه آنکه هر دو فرقه ی مورد بحث به صورت جدی از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و مراجع عظام تقلید، محکوم شده و مردود شمرده شده اند؟ اگر فتاوای مراجع عظام تقلید در زمینه ی حرمت معاشرت با عناصر بهایی معروف است، نظرات روشن افراد سرشناس انقلاب در زمینه ی مردود بودن فعالیت های انجمن حجتیه نیز به همان میزان از معروفیت برخوردار است. لذا در فضای کنونی، باید گفت: اولاً نباید مانند دوستان آقای دعایی در روزنامه جمهوری اسلامی، مسئله ی مبارزه با انجمن حجتیه و فرقه ضاله بهائیت را آلوده به اغراض سیاسی برای تخریب رقبای سیاسی خود نمود. و دوماً باید دانست که در انحراف از خط اصیل اسلام ناب، فرقی بین فرقه ضاله بهائیت و انجمن حجتیه نیست. اتفاقاً دو فرقه ی مذکور از جهاتی کاملاً شبیه به یکدیگر عمل کرده و تقریباً با یک روش یکسان به قلع و قمع مبانی اسلام ناب می پردازند.

همانطور که بهائیت، تامین کننده ی اهداف انگلیس و پایه گذاران خود است و سعی می کند دینی مجعول و وارونه را مبتنی بر سهل گیری در تمامی حوزه های فردی و اجتماعی ارائه کند، انجمن حجتیه نیز سعی دارد با توجیه بی عملی در شرایط کنونی، پایه های اسلام ناب محمدی را بزند. لذا فرقی میان آن دو نخواهد بود و نباید از بده و بستان تشکیلاتی این دو فرقه با یکدیگر شگفت زده شد. همانگونه که پیش از این ذکر شد، سابقه ی دستگیری اعضای حجتیه در لباس بهایی گری وجود دارد و دور نیست که اعضای فرقه ی ضاله بهائیت نیز برای ترویج افکار منحط انجمن حجتیه دست به اقدامی تبلیغی برای آنها زده باشند. مجموعه آنچه این روزها در فضای سیاسی-رسانه ای کشور می گذرد، ممکن است مورد سوء استفاده معتقدین به مرام فکری انجمن حجتیه قرار گرفته، افرادِ مذکور، مورد هجوم قرار گرفتن بهائیان توسط افکار عمومی را سندی بر حقانیت راه و مرام خود تلقی نمایند! از آن رو که شکل گیری نطفه ی اولیه انجمن حجتیه نیز با هدف و ادعای مبارزه با بهائیان بوده است، این ادعا ممکن است مقبول به نظر بیاید.

ولیکن واقعیت این است که همانطور که پیش از این گفته شد، نمی توان مرز دقیقی بین این دو مکتب انحرافی مشخص نمود. هر دو فرقه بهائیت و انجمن حجتیه، نهایتاً کارکردی جز تخریب مبانی اصیل اسلام ناب محمدی ندارند و در این مسیر، نباید تفاوتی بین این دو قائل شد. بهائیت و انجمن حجتیه در مسیر مبارزه با اسلام انقلابی و ناب، حتماً از دست دادن با یکدیگر نیز ابایی نخواهند داشت. لذا اینکه کسی بخواهد شکل گیری فضای ضدبهایی در افکار عمومی کشور را مترادفِ خدمت به انجمن حجتیه قلمداد نماید، بیش از آنکه رنگ واقعیت داشته باشد، به مطایبه شبیه خواهد بود. واقعیت این است که باید با هر دو فرقه ضاله بهائیت و حجتیه مبارزه کرد و این هر دو، خطراتی مهیب برای تفکر اسلام انقلابی به حساب می آیند. طبیعتاً انصرافِ افراد و جریانات سیاسی از استفاده سیاسی از چنین مسائل اعتقادی، زمینه ی مناسب تری برای مبارزه با آنها فراهم خواهد نمود.

در زمانی که شخص رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز اقدام فائزه اش را با صداقتی غیرمنتظره محکوم کرده است، لازم نیست همفکران آقای هاشمی، از محکوم کردن همین اقدام شنیع توسط افراد دیگر، کلاه انجمن حجتیه ای بودن برای آنها بدوزند! جالب آنکه اولین رسانه ی منتشر کننده نظر هاشمی پیرامون دیدار فائزه با بهائیان نیز-سایت انتخاب- خبر خود را به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی نقل کرده است. انتخاب به نقل از جمهوری اسلامی نوشته است: «رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با بیان اینکه فائزه اشتباه بدی کرده و بایدآن را تصحیح و جبران کند گفت: فرقه ضاله بهائیت یک فرقه استعمار ساخته و منحرف است که همیشه با همین انحراف شناخته شده و ما همیشه از این فرقه تبری جسته و می‌جوییم!» ختام سخن آنکه؛ محکوم کردن فرقه های منحرفی چون بهائیت و انجمن حجتیه، اصلاح طلب و اصولگرا نمی شناسد. همه و همه باید برای حفاظت از مرزهای اعتقادی جامعه در یک هماهنگی همزمان، به محکومیت اقدامات حمایتی از این فرقه های ضاله بپردازند. چرا که در زدن پایه های اسلام ناب، نمی توان فرقی میان حجتیه و بهائیت قائل شد. همین!