شرط انقلابی ماندن حوزه های علمیه
حوزه شیعه در طول تاریخ یک حوزه انقلابی و همیشه درگیر با جبهه مقابل بوده است و در این درگیری جامعه مومنین را به پیش برده است؛ حوزه های علمیه، بر محور فقهای شیعه حلقه اتصال جامعه و معصومین(ع) و حلقه اتصال بین امام و اداره جامعه و پیشرفت دینی جامعه بوده است.
سید مهدی میرباقری در سرمقاله امروز روزنامه رسالت نوشت:
حوزه شیعه در طول تاریخ یک حوزه انقلابی و همیشه درگیر با جبهه مقابل بوده است و در این درگیری جامعه مومنین را به پیش برده است؛ حوزه های علمیه، بر محور فقهای شیعه حلقه اتصال جامعه و معصومین(ع) و حلقه اتصال بین امام و اداره جامعه و پیشرفت دینی جامعه بوده است.
دراین حوزه پیوسته سه کار انجام می شده است: اولاً جامعه شیعه با جامعه کفار آمیخته نشده و مرزبندی ها حفظ شود که ما از آن به تبری تعبیر می کنیم . علمای اسلام تلاش می کردند که جامعه شیعه در جبهه مقابل استحاله نشود و به عنوان جبهه ای که دارای فرهنگ و مکتب روشنی است و مکتب کلامی، فقهی، اخلاقی و عرفانی ویژه ای دارد، به عنوان یک جامعه مستقل حفظ کنند تا فرهنگ آن استحاله پیدا نکند؛ ومهم تر آنکه به عنوان یک جامعه سیاسی هم در جبهه دشمن استحاله نیابد. دومین کار درگیری مستمر با جبهه ای است که در صدد تغییر فرهنگ شیعه است. زمانی که شیعه هنوز دولتی مرکزی نداشت به شکل مبارزه پارتیزانی، و در دوره صفویه و شکل گیری دولت شیعی به شکلی دیگر این رویارویی ادامه داشته است.
سومین کار انقلابی، آماده ودرصحنه نگه داشتن جامعه شیعی است. نکته مهم این است که این مبارزه در دوره معاصر وارد فضای جدیدی شده است؛ دشمن به سطح جدیدی از مبارزه روآورده است. در دوران قبل دولت مدرنی که همه عرصه های حیات زندگی اجتماعی انسان را مدیریت کند، نبود؛ قدرتی شکل نگرفته بود که بخواهد یک دهکده واحد جهانی درست کند و همه شئون جامعه جهانی را بر محور یک فرهنگ و یک مکتب سامان دهد. جبهه کفر در این دوران به دنبال ایجاد یک جامعه یا دهکده جهانی واحد مبتنی بر مکتب و فرهنگ مادی واحد است.
برنامه ریزی تمدن غرب برای استحاله سایر تمدن ها
جامعه غربی به دنبال این بوده است که از مرزهای خود عبور کرده و در تمدن های دیگر نفوذ نماید. لذا جریان استحاله در مقیاس جامعه جهانی را برنامه ریزی نموده و با شدت نفوذ بی سابقه ای دنبال می کنند. غرب مدرن در دنیای اسلام نفوذ کرده و بسیاری از جلوه های زندگی ما را مبتنی بر فرهنگ خود شکل داده اند؛ این حرکت با بعضی از محصولات جامعه غربی آغاز و به تحول در حوزه علوم جریان یافت.
در دوره قاجار بعد از شکست درجنگ با روسیه، ابتدا از اروپا سلاح های مدرن آوردند اما بعد متوجه شدند که سلاح برای پیروزی کافی نیست، باید ارتش مدرن ساخته شود، لذا ارتش مدرن و دارالفنون ها آمدند؛ سپس این توجه پیدا شد که غرب تنها محصولات و مصنوعات نیست،بلکه باید تحول عمیق تری ظهور یابد،که تحول سیاسی عصر مشروطه پیش آمد و بعد از جنگ جهانی دوم از سال1324 در ایران بحث برنامه ریزی برای رشد و توسعه شروع شد.
انقلاب اسلامی، نماد مقابله با نفوذ جریان سلطه
انقلاب اسلامی در واقع واکنش عظیم مکتب اهل بیت در مقابل جریان نفوذ و سلطه است، انقلاب در صدد است هویت دنیای اسلام را در مقابل غرب احیا کند. امام(ره) از آغاز سه مرحله را پیش بینی می کردند؛ مرحله اول ایجاد یک دولت اسلامی در کشور، بعد ایجاد یک بیداری و احیای معنوی در دنیای اسلام و سپس یک بیداری در جهان که به تعبیر حضرت امام مقدمه ظهور است.
انقلاب در این مقیاس در مقابل جبهه تمدن مادی صف بندی می کند؛ تمدنی مادی که هدفش سیطره بر جهان و استحاله فرهنگ های دیگر در درون خود است. انقلاب اسلامی مأموریتی به این وسعت دارد؛ و روحانیت تشیع در این مرحله وارد عرصه جدیدی شد. دردیدگاه امام(ره) فقیه ولایتش مطلقه است و موضوع ولایت هم جامعه جهانی است. در منشور روحانیت می فرمایند کفار استراتژی حاکم بر جهان را معین می کنند، درحالی که مأموریت فقیه حاکم این است که راهبری جهان را به عهده بگیرد و استراتژی های حاکم بر جهان را تعیین نماید. مسیر این انقلاب هم به تعبیر حضرت امام (ره) رسیدن به عصر ظهور است.
رهبر عزیز انقلاب نیز می گویند این اقدام پنج مرحله دارد : انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی وتمدن اسلامی؛ اگر توانستیم تمدن اسلامی را احیا کنیم فضای تمدن اسلامی در دنیای معاصر نفوذ می کند و غلبه فرهنگی اتفاق می افتد؛ و به تعبیر بعضی از متفکرین غربی، فرهنگ اسلام قادراست در جهاز هاضمه خود فرهنگ های دیگر را هضم کند.
ضرورت درک عمیق حوزه از درگیری های حاضر دوجبهه
در این مسیر انقلابی بودن حوزه به این است که این میدان درگیری را درک و احساس کنیم؛ یعنی این مقیاس از رودررویی را که امام در جهان ایجاد کردند و انقلاب اسلامی را از یک انقلاب ملی به مرز یک انقلاب اسلامی و جهانی عبور دادند باورکنیم؛ بخواهیم یا نخواهیم این واقعیت پیش روی ماست! انقلاب اسلامی فضای جدیدی در جهان ایجاد کرده و دو قطبی کمونیسم و سرمایه داری را به دو قطبی اسلام و تمدن مادی غرب تبدیل نموده است. امروزه تجزیه و ترکیب و صف بندی های درون دنیای اسلام رو به شفاف سازی است. یک طرف جبهه مقاومت و مکتب اهل بیت (ع)است، آن طرف هم جریان نظام سرمایه داری لیبرال دموکراسی و جریان های اصلی آن در دنیا و از جمله اسلام آمریکائی درجهان اسلام با دو رویکرد خشن داعشی و سلفی، و یا طرفداران ادبیات توسعه در ترکیه، کشور ما و سایرکشورهاست.
لزوم ارتقاء تفقه دینی متناسب با مقیاس تمدن سازی
ما باید غرب را در فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی استحاله کنیم. حوزه اگر این درگیری را پذیرفت مأموریت های خود را حول این محور قرار می دهد.در این صورت مقیاس پژوهش، آموزش و تبلیغ به این مقیاس ارتقاء پیدا می کند. یعنی درمیدان فقه، کلام، اعتقادات، فلسفه، حکمت، اخلاق و عرفان در مقیاس ایجاد دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی تفقه خواهدکرد.برای نیل به تمدن اسلامی به عقلانیتی نیازمندیم که شامل تمامی علوم به همراه دستگاه های برنامه ریزی و دانش برنامه ریزی به محوریت فرهنگِ مذهب است. تفقه دینی باید محور عقلانیت اجتماعی قرار گیرد تا براین اساس تمدن اسلامی ساخته شود.
لازمه عدم ورود به مقیاس تمدنی جدید
کلام، عرفان و فقه ما استواری بی نظیری دارد و به تعبیر بزرگان، بتون آرمه ای است که به راحتی قابل تخریب نیست. دستگاهی است که در آن تعبد به دین، اصل است، اما در عین حال محدودیت هایی هم دارد. حوزه باید در علم کلام، فقه، اخلاق و عرفان وارد مقیاسی از پژوهش شود که بتواند مسائل تمدنی را راهبری کند؛ و الا به لحاظ موضوع کارش از انقلاب فاصله خواهد گرفت؛ نمی تواند در این مقیاس حلقه اتصال جامعه شیعه به امام باشد. و نمی تواند حرکت رو به پیش جامعه جهانی به سمت عصر ظهور را راهبری کند. امروزه ظرفیت تبلیغی، آموزشی و پژوهشی ما این نیست. معارف سنتی ما متقن است و نسبت به گذشته ها جوابگو بوده و پاسخ مکاتب رقیب را داده است؛ حوزه انقلابی متناسب با درگیریهای دوران، یک جامعه اقلیت را حفظ کرده، سامان داده، پیش برده و به یک جامعه فعال تبدیل کرده است؛ و دراین مسیر نه فقهش در مذاهب دیگر منحل شده، نه کلامش ونه عرفانش؛ بلکه از دوران امام صادق (ع) در مکاتب دیگر اثر گذاشته است.
تشیع نسبت به جریانات جهانی هم منفعل نبوده است؛ از گذشته با تفکر یونان، تفکر غرب، و آنچه وارد دنیای اسلام شده درگیربوده است. در دوران مأمون جریان های تفکر دیگری را آوردند اما جامعه تشیع توانست خودش را حفظ کند این همان انقلابی بودن است.
تحرک فرهنگی تنها جامعه ساز نخواهد بود
رفتار انقلابی حوزه شیعه استمرارداشته، به لحاظ فرهنگی فعال بوده به لحاظ مرزبندی های سیاسی جامعه شیعه را ازاستحاله حفظ کرده، بلکه سازندگی داشته، اقدامات جدی سیاسی داشته، وقتی جریان صفویه شکل گرفت واقعا روحانیت شیعه فعال برخورد کرده است؛ کسی خیال کند آن دوران میبایست مقابل دولت پادشاهی شیعی ایستاد و انقلاب کرد، فلسفه تاریخ نمی داند! یعنی متوجه نیست که وقایع در دوران خاص خودشان شکل می گیرند؛ اصلا این امکان در آن دوران نبود. امکان حکومت در مقیاس ولایت فقیه مربوط به آن دوران نبوده، علمای شیعه واقعاً انقلابی برخورد می کردند، منتها انقلابی بودن در دوران گوناگون متفاوت است. جامعه شیعه را پیش بردند، جامعه
شیعه در دولت عثمانی یا دولت
بنی عباس منحل نشد؛ در فلسفه و تفکر غرب منحل نشد؛ با این که هجوم دانش های تولید شده درغرب به خصوص یونان به دنیای اسلام شدید بوده ولی تشیع به ویژه حوزه آن منفعل نشده است.
ما در مقابل کلام، عرفان و فقه اهل سنت منفعل نبودیم این انقلابی گری است. لذا جامعه شیعه همیشه رو به پیش و فعال بوده است. من از دوران غیبت می گویم قبل از غیبت که هدایت مستقیم تر معصومین (ع)و شبکه وکالت بوده بحث دیگری است. از دوران غیبت که "فقها" به بیان امام و انگشت اشارت امام علیه السلام محور شدند سخن میگویم؛ واقعاً در دوران فقاهت، شیعه جریان فعال بوده و فقط مبارزه منفی نکرده است.
نفوذ تمدن غرب و مسئولیت حوزه انقلابی
در دوران حاضر نیز همینطور است؛ تفکر غربی می خواهد ما را در خودش منحل کند؛ دنبال استحاله است. تمدن غرب واقعاً هجوم آورده، نرم افزارها و سخت افزارهایش را ساخته وکامل هم کرده است؛ تمدن مادی بعد از رنسانس ایدئولوژی خودش را کاملاً تبیین کرده، بعد فلسفه هایش را ساخته و با انقلاب علمی، دانش مدرن را پایه گذاشته و بر اساس آن انقلاب صنعتی کرده است؛ فناوری های مدرن، صنعت و تکنولوژی مدرن و ساختارهای مدرن، بعد تلاش کرده در جهان نفوذ کندو یک دهکده واحد ایجاد نماید؛ حوزه ای انقلابی است که جلوی این نفوذ را بگیرد.
ما الان حکومت داریم، قدرت داریم؛ قدرتمان هم اثرگذار بر جامعه جهانی است، از مرزهای خودمان عبور کرده ایم، حکومت ما اقتدار سیاسی دارد، اقتدار فرهنگی داریم، فرهنگ اسلام از نو سر برداشته و احیاء شده و به جریانی تمدنی مقابل تمدن غرب تبدیل شده است؛ برخورد تمدن ها حرف ما نیست، حرف آنهاست. پس در این حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که در پژوهش، آموزش و تبلیغ مقیاس کارش مقیاس حرکت پیش رونده مکتب اهل بیت به سمت ظهور باشد، آن هم در دنیای امروز، با توجه به مقیاسی که غرب برنامه ریزی می کند، که حاکمیتی برای همه شئون حیات بر محور یک مکتب است، و به دنبال فرهنگ واحد، دین واحد و یک کدخدای واحد آست، انقلابی گری یعنی مقابل این جریان استقامت کردن و عبور دادن دنیای تشیع به سمت به دست گرفتن جریان قدرت در این مقیاس است.
بیان امام در منشور روحانیت را ببینید، می فرمایند روحانیت باید نبض زمان در دستش باشد پاسخگویی به مسائل مستحدثه کافی نیست. رهبریِ حوادث کند، نه این که آنها یک مسئله سیاسی خرد یا کلان درست کنند، آن وقت ما مجبور بشویم به گونه ای آن راحل و فصل کنیم؛ ما باید نبض زمان را در دست داشته باشیم.
حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که نبض حوادث آینده منطقه و جهان را رقم می زند. نه این که دیگران حادثه ها را رقم می زنند این می ایستد، جبهه می گیرد و پاسخ می دهد. بگذاریم آنها نظام جهان را تعریف کنند بعد ما ببینیم با فقه باید چکارش کرد ؟
حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که طرحی می دهد برای این که نظام پولی اسلام، جایگزین نظام مالی سرمایه داری بشود؛ نظام ولایی اسلام جایگزین دموکراسی بشود و امثال آن. حوزه انقلابی یعنی حوزه ای که در این مقیاس پژوهش می کند در این مقیاس پژوهشگر می پروراند. آموزششان می دهدو بعد هم در همین مقیاس اسلام را ابلاغ می کند. ابلاغ هم تنها ابلاغ به بدنه عمومی جامعه نیست، بخشی از مأموریت حوزه همکاری پژوهشی با دستگاه های علمی برای تولید علم دینی است؛ بخشی همکاری برای ایجاد برنامه ریزی اسلامی یا به تعبیری الگوی پیشرفت اسلامی است؛ بخشی همکاری برای تولید دانش اسلامی، حداقل علوم انسانی اسلامی است؛ اینها مأموریت های حوزه است حوزه ای که در این مقیاس پژوهش نکند نمی تواند انقلابی بماند.
حوزه ای که احساس نکند که وارد درگیری عظیم جدیدی شده و این احساس به موضوع کار تبدیل نشود نمی تواند انقلابی بماند؛ حوزه ای که واحد مطالعه اش ایجاد تمدن نیست نمی تواند انقلابی بماند،صف خودش را جدا می کند. و در این صورت انقلاب اسلامی هم نمی تواند ادامه پیدا کند. اسلامیت انقلاب به این است که رفتار انقلابی متصل به فرهنگ اسلام شود و نقطه اتصال منطقیش حوزه است. حوزه است که می تواند با تفقه دقیق، برنامه ریزی حکومت را طراحی کند ؛حکومت جدیدی را تعریف کند. آیا دولت اسلامی همین دولتی است که براساس مثلاً تحلیل منتسکیو قوه مقننه و مجریه و قضائیه هم عرض دارد؟ ساختار کلان قوای اسلامی چیست؟ همین که الان در قانون اساسی است کافی است؟ در مرحله بعد دولت اسلامی دولتی است که سی تا وزارتخانه دارد و مثل دولت های مدرن غربی کشوررا اداره می کند یا نه، ساختار اجتماعی دولت اسلامی اصلا متفاوت است؛ ساختار قدرتش متفاوت است. این را اگر حوزه نگوید چه کسی باید بگوید؟!
ورود به مسائل اصلی انقلاب عامل حیات حوزه انقلابی
بحثی در خود غرب هم مطرح است که آیا همه جا باید دولت مدرن باشد، یا دولت های عشیره ای و قبیله ای درشرایطی بهتر کارمی کنند؟ آنها گاهی می گویند خیال نکنید آن دولت های کوچک ظرفیت هایش کمتر از ظرفیت های دولت مدرن است. حوزه اگر با همان دقت و وسواسی وارد این عرصه ها نشود، طبیعی است که پاسخگوی نیازهای انقلاب اسلامی در مقیاس ایجاد دولت اسلامی، جامعه اسلامی وتمدن اسلامی نخواهد بود و قهراً منزوی خواهد شد. و در قدم بعد یا انقلاب اسلامی مجبور به ایجاد دستگاه موازی خواهد بود و یا در دولت سازی، جامعه سازی و تمدن سازی از ادامه راه ناتوان شده، تحت تأثیر ادبیات مدرن قرار می گیرد.
بنابراین اگر انقلاب اسلامی بخواهد به عنوان یک حرکت رو به پیش برای ایجاد یک تمدن اسلامی و بعد استحاله فرهنگ مادی غرب در درون تمدن اسلامی اقدام کند باید رابطه بین اسلامیت و تمدن و جامعه و دولت اسلامی منطقاً حل شود که این کار حوزه های علمیه و شرط انقلابی ماندن حوزه و حکومت است.
ارسال نظر