درباره گزارش «اصلاح‌طلبی و اصولگرایی در خط پایان» که در شماره سوم صبح نو به چاپ رسیده بود آقای عباس سلیمی نمین در یادداشتی، ضرورت بازنگری در صورت‌بندی جریان‌شناسی سیاسی کشور را مطرح کرده است. در این یادداشت می‌خوانیم:

 صاحب این قلم نیز ضمن پذیرش کلیات بحث و ضرورت گویاسازی طیف‌بندی‌های فعالان سیاسی کشور، می‌خواهد به نکاتی در این بازنگری تأکید ورزد: نخست، هر نوع تقسیم‌بندی و عنوان‌دهی می‌بایست دست‌کم بخشی از ویژگی‌های یک جریان یا طیف را انعکاس دهد تا مورد پذیرش قرار گیرد. دوم، ضمن پرهیز از تقسیم‌بندی‌های خیلی کلی باید به نوعی آرایش سیاسی را ترسیم کرد که قدرت گزینش ملت در انتخاب‌های درون نظام افزایش یابد. سوم، چون عنوان‌دهی به جریانات سیاسی بار معنایی نیز دارد نمی‌بایست به گونه‌ای باشد که رقابت در درون نظام به جای برخورداری از منطق بیشتر، خصمانه‌تر شود. اما آنچه همه صاحب‌نظران را به جمع‌بندی نارسایی تعاریف از آرایش سیاسی کشور رسانده، مطالعات میدانی است زیرا برای نمونه، پیوند تاکتیکی طیف اصلاح‌طلبان با جریان کارگزاران دچار شکنندگی شده و گرایش به این سو که این طیف خود را از انقیاد سیاسی، اقتصادی و حتی رسانه‌ای شبکه به‌اصطلاح مردان آقای هاشمی خارج سازد، روزبه‌روز در حال فزونی است؛ بنابراین در آینده‌ای نه چندان دور جریان کارگزاران که صرفاً رویکرد به قدرت دارد و فاقد مبانی تعریف‌شده فکری است، ناگزیر از جدا شدن از طیف اصلاح‌طلب که دارای نگاهی سیاسی است (هرچند بعضاً متغیر) خواهد شد. بنابراین هیچ منطق سیاسی نخواهد پذیرفت که طیف اصلاح‌طلب در سایه‌سار کارگزاران حرکت کند؛ بنابراین در انتخابات پیش‌رو رقابت‌های پنهان کنونی آشکارتر خواهند شد و در نهایت، دیگر مردان هاشمی قادر نخواهند بود از هویت یک طیف سیاسی که دارای پایگاه اجتماعی تعریف‌شده‌ای است، بهره گیرند. هرچند اگر چنین اتفاقی نمی‌افتاد نیز اصلاح‌طلبی نیازمند بازتعریف بود. طیف اصولگرا نیز که در انتخابات گذشته به سختی و بسیار دیرهنگام توانست اتحاد شکننده‌ای از خود به نمایش بگذارد، از هم‌اکنون با چالش طمع‌ورزی حلقه نخست اطرافیان رییس دولت دهم به پایگاه اجتماعی‌اش مواجه است. حلقه خواص رییس‌جمهور سابق به‌ویژه در دو سال باقیمانده دولت دهم، رسماً اعلام داشتند که دیگر اصولگرا نیستند و با اتخاذ مواضعی مشابه جهت‌گیری‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی، نیروهای تندرو اصلاح‌طلب پایگاه جدیدی را در این طیف برای خود می‌جستند. این موضوع موجب نشد که در پایگاه اصولگرایی تشتتی به وجود آید هرچند با تخریب چهره‌های شاخص این طیف تضعیف اصولگرایان حاصل آمد. مواضعی که حلقه خواص رییس‌جمهور اتخاذ می‌کرد، حتی نیروهای کم‌بار سیاسی اصولگرا را به این جمع‌بندی می‌رساند که این جریان دیگر نباید در طیف اصولگرایان تعریف شود، به‌ویژه اینکه برخی نیروهای جنجالی اصلاح‌طلب نیز برای آنان آغوش گشوده بودند؛ برای نمونه، صادق زیباکلام در مصاحبه‌ای با خبرگزاری مهر می‌گوید: رییس‌جمهور در همایش قانون اساسی یک‌سری مباحث جدی را درخصوص حقوق شهروندی و دفاع از این حقوق و وظیفه دولت مطرح کرد و سؤالی که مطرح می‌شود این است که ما اصلاح‌طلبان چه موضع‌گیری‌ای باید در قبال این رویکرد جدید آقای احمدی‌نژاد داشته باشیم ... احمدی‌نژاد هیچ‌وقت ظرف هفت سال گذشته مطالب اینچنینی را مطرح نکرده بود...  ما شاهد یک احمدی‌نژاد جدید هستیم ... خیلی افراد معتقدند که آقای احمدی‌نژاد از روی سیاست دارد این مسائل را بیان می‌کند یعنی در حقیقت می‌خواهد یک تصویر جدیدی از خود به وجود آورد ... من معتقدم که این فرصتی برای اصلاح‌طلبان، دگراندیشان و روشنفکران است که باید ایشان را تشویق بکنیم و نباید به ایشان بگوییم که صداقت ندارد، بلکه ما باید ایشان را تشویق بکنیم و بگوییم افتخار می‌کنیم که چنین مواضعی می‌گیرند. (خبرگزاری مهر - یکشنبه 19 آذر 1391- شناسه خبر 1760111)

طبعاً زمانی که افرادی چون آقای صادق زیباکلام به مواضع رییس‌جمهور سابق افتخار می‌کردند، حتی معمولی‌ترین نیروها در پایگاه اصولگرایی صف‌بندی خود را با وی جدا می‌ساختند؛ اما امروز بعد از شکست تلاش‌ها برای پذیرفته شدن در طیف‌های غیراصولگرا، مجدداً حلقه خواص رییس‌جمهور سابق با اتخاذ مواضع پررنگ اصولگرایانه به رسوخ در پایگاه‌های اجتماعی این طیف می‌اندیشد؛ موضوعی که می‌تواند برای تجزیه‌ای که در گذشته رخ نداد، بسترسازی کند؛ بنابراین اکنون اصولگرایان نیز با ضرورت بازتعریف اصولگرایی مواجه‌اند؛ از جمله مزایای بازتعریف‌ها از اصولگرایی و اصلاح‌طلبی، آن است که نه به حلقه خواص رییس‌جمهور سابق اجازه خواهد داد پشت اعتبار اصولگرایان سنگر گیرد و نه به مردان هاشمی موقعیت خواهد داد تا از پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان بهره گیرند.