پارس بررسی می کند:
سناریوی کودتای حزب توده و تحریف تاریخ/ چرا سعید حجاریان نام بازجویان را پنهان میکند؟
یکی از مسائل جنجالی، که در این پرونده مطرح شد ولی در همان زمان حضرت امام(ره) آن را به صراحت رد کرد، فرضیه کودتای حزب توده بود.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین قاسمی- عملیات امیرالمؤمنین (ع) عملیاتی است که واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ با دستگیری حدود ۴۰ تن از رهبران و کادرهای برجسته حزب توده آغاز کرد. این اقدام به کشف شبکههای مخفی و نظامی و سایر فعالیتهای غیرقانونی حزب توده انجامید و با صدور اطلاعیه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۲ دادستانی کل انقلاب حزب فوق منحل و غیرقانونی اعلام شد. به دلیل برجستگی و اهمیت این عملیات امام خمینی (ره) در پیام ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۲ نیروهای اطلاعاتی سپاه را با عنوان پرافتخار «سربازان گمنام» خطاب فرمودند و این لقب ماندگار شد.
یکی از مسائل جنجالی، که در این پرونده مطرح شد ولی در همان زمان حضرت امام(ره) آن را به صراحت رد کرد، فرضیه کودتای حزب توده بود.
در این یادداشت، به نقد و بررسی دو نگاه در این زمینه پرداخته میشود:
نگاه اول متعلق به آقای سعید حجاریان است که داستان کودتا را ساخته آقای محمدمهدی پرتوی، و ناشی از فشار بیش از حد بر او در بازجویی، میداند. نگاه دوم به یکی از افراد دخیل در پرونده تعلق دارد که مطرح شدن مسئله کودتا را طرحی حساب شده و پوششی با هدف فریب اطلاعاتی میداند.
سعید حجاریان، که در آن زمان از مسئولین اطلاعات نخستوزیری بود و به دلایلی در پرونده حزب توده حضور و نقش نداشت، در گفتگو با مجله «اندیشه پویا» (شماره ۲، تیر و مرداد ۱۳۹۱) عملیات واحد اطلاعات سپاه را با لحنی انتقادی زیر سئوال برده است:
حجاریان: «مشکلی که بچههای سپاه داشتند این بود که آنها [سران و کادرهای درجه اول حزب توده] را بعنوان یک پروژه امنیتی گرفته بودند، اما هیچ پروندهای از عناصری که بازداشت کرده بودند نداشتند. جلساتشان [جلسات رهبری حزب توده] در خیابان فرشته برگزار میشد و ساعت مشخص داشت و چیز مخفی نداشتند. لذا بچههای سپاه در بازجویی درماندند که چه کنند. پرتوی زائیده این شرایط بود و از او استفاده کردند که ادعاها برای کودتا اثبات شود. به هرحال مملکت به هم ریخته و رابطه ایران و شوروی خراب شده بود و این اطلاعات نادرستی که به آقای موسوی خوئینیها (دادستان وقت انقلاب) گفته بودند یک جور باید جمع میشد.
[اندیشه پویا]: یعنی از همکاری او [محمدمهدی پرتوی، مسئول سازمان مخفی حزب توده] استفاده کردند برای تحمیل و بزرگنمایی برخی چیزها؟
[سعید حجاریان ]: بله.»
علاوه بر یک مورد عجیب، یعنی تأکید مکرر بر جلسات خسرو تهرانی، مسئول اطلاعات نخستوزیری، با آقای موسوی خوئینیها در موضوع حزب توده (آقای موسوی خوئینیها در ۱۶ تیر ۱۳۶۴ یعنی مدتها پس از عملیات حزب توده در مقام دادستان کل کشور منصوب شد و در زمان عملیات حزب توده در این سمت نبود)، در سخنان آقای حجاریان تحریف تعمدی مهمی وجود دارد:
دستگیری سران حزب توده به اتهام جاسوسی بود نه کودتا آنطور که آقای حجاریان القاء میکند. آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشتهای ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ مینویسد: «امروز اطلاع دادند که سران حزب توده را به اتهام جاسوسی دستگیر کردهاند.» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۶۱، ص ۳۸۰)
پس از دستگیری گروه اول سران و کادرهای حزب توده (حدود چهل نفر) در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ کار شبانه روزی بازجویی از آنان تا عید ۱۳۶۲ ادامه یافت. در این زمان بخش عمده بازجویان باتجربه واحد اطلاعات سپاه، که طی این مدت عموماً حتی یک بار به خانه نرفته بودند، به تعطیلات نوروزی رفتند. در جریان تعطیلات و در غیاب بازجویان خبره، سناریوی کودتای حزب توده توسط یکی از بازجویان (آقای ن. س. پ. با نام مستعار ح. س.) و یکی از متهمان، هوشنگ اسدی، نوشته شد و جنجالی بزرگ بپا کرد.
هوشنگ اسدی روزنامهنگار و عضو تحریریه روزنامه کیهان در زمان انقلاب بود. او سناریویی کامل با ذکر جزئیات از طرح کودتای ادعایی حزب توده و شوروی نوشت و حتی زمان و نحوه ورود میگهای روسی به ایران را نیز مشخص کرد. محمدعلی عمویی، از سران حزب توده، نیز بر سناریوی هوشنگ اسدی صحه گذاشت و جزئیات بیشتری بیان کرد. در این میان تنها نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده، طرح ادعایی کودتا را نپذیرفت.
بر اساس سناریوی هوشنگ اسدی جنجالی بزرگ ایجاد شد و مسئولان وقت شتابان در سحرگاه به دیدن امام خمینی (ره) رفتند تا ایشان را در جریان «کودتا» قرار دهند. امام آنان را پذیرفتند و داستان را شنیدند و با خونسردی فرمودند: «کودتا شعر است و شعر را باید خواند.» (نقل به مضمون) اندکی بعد، در پی تحقیقات روشن شد که ماجرای کودتا «شعر»ی است که هوشنگ اسدی و بازجوی وی سرودهاند و حدود یک هفته و شاید بیشتر کشور را در وضعیت بحرانی قرار دادهاند.
توضیحات زیر روشن میکند که سناریوی کودتای حزب توده از درون تعطیلات نوروز ۱۳۶۲ بیرون آمده است:
«دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۶۲ ...ساعت هفت صبح احمد آقا تلفن کرد و گفت در مرکز معرفی شده که فرماندهان سپاه میگفتند، کسی نبوده و ممکن است برنامه عوض شده یا اعتراف فریب بوده است. شبهه جوسازی بیشتر شد... شب در دفتر [آیتالله] آقای خامنهای جلسه داشتیم... در مورد اعترافات سران حزب توده گزارش این بود که سرنخ مشخصی به دست نیامده است. آنها مدعیاند که کودتایی در شرف وقوع است و از طرف دو ابرقدرت حمایت میشود. محلی را که به عنوان مرکز ستاد معرفی کردهاند، خالی بوده است. یا دروغ است یا خالی کردهاند. پریشب گفته بودند که حدس میزنیم و امروز گفتهاند اطلاع داریم ولی زمان دقیق را نمیدانیم!!» (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی، سال ۱۳۶۲، صص ۲۱- ۲۲)
«جمعه۱۹ فروردین ۱۳۶۲... عصر تا شب اعترافات سران حزب توده را میخواندم. گفتهاند با حمایت شوروی تصمیم به کودتا داشتهاند و مدعی تفاهم با آمریکا هم هستند و شورویها به آنها اطلاع دادهاند که با منافقین هم تفاهم شده است.» (همان مأخذ، ص ۲۸)
«چهارشنبه، ۳۱ فروردین ۱۳۶۲... آقای خسرو تهرانی و همکارانش آمدند و از عدم همکاری سپاه در مورد تعقیب تودهایها با آنها گله داشتند و احتمال میدادند اعتراف سران [حزب] توده در مورد کودتا ممکن است برای این باشد که خودشان را فدا کنند تا مسائل جاسوسی حزب توده و خدمت برای بیگانه تحتالشعاع قرار گیرد.» (همان مأخذ، ص ۴۳)
سعید حجاریان ماجرای کودتا را بنوعی مطرح میکند که گویا علت دستگیری سران حزب توده در ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ ادعای واحد اطلاعات سپاه دال بر وجود طرح کودتا بوده است که صحت ندارد. به علاوه، حجاریان نام اصلی نویسندگان این قصه یا شعر (بازجو و متهم) را پنهان میکند و ماجرا را به گردن محمدمهدی پرتوی، مسئول سازمان مخفی حزب توده، میاندازد. در حالی که محمدمهدی پرتوی مدتی پس از شروع جنجال کودتا در ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ برابر با ۱۳ رجب ۱۴۰۳ دستگیر شد و روشن است که سناریوی ساختگی و جنجالی کودتا، که در ایام تعطیلات نوروزی نوشته شد، نمیتواند کار او باشد.
هوشنگ اسدی بعدها آزاد شد. او در سالهای ۱۳۷۰- ۱۳۸۰ با نام مستعار «بهار ایرانی» مجلهای بنام «گزارش فیلم» را در ایران منتشر میکرد. وی سپس به خارج از کشور رفت و وبسایت «روزآنلاین» را تأسیس کرد که تا ماههای اخیر از مراکز مهم تجمع روزنامهنگاران سرشناس مخالف جمهوری اسلامی ایران بود. هوشنگ اسدی کتابی منتشر کرده با عنوان «نامههایی به شکنجهگرم» و در آن داستانهای فراوان درباره ایام بازداشت خود بافته است.
یکی از افراد دخیل در پرونده حزب توده اخیراً مدعی شده: «کودتا پوششی بود که عالمانه برای پیشبرد کار مطرح شد و طرح مسئله کودتا فریب اطلاعاتی بود که هوشمندانه انتخاب شده بود و اینکه گفته میشود هوشنگ اسدی چنین بحثی را گفته و ساخته نادرست است. درباره عنوان کردن طرح بحث کودتا در سطوح بالا تصمیم گرفته شده بود...»
کذب بودن این ادعا، براساس آنچه آمد، واضح است ولی برخی روایتهای دیگر تکرار می شود:
آقای میرحسین موسوی، نخستوزیر وقت، در گفتگو با فصلنامه حوزه (شماره ۳۸-۳۷) درباره کودتا میگوید:
«در جریان حزب توده به ما تلفن زده شد که حزب توده توطئه وسیعی را پی ریخته و مسئله چنین مطرح بود که ظرف 48 ساعت یا 24 ساعت ممکن است اتفاقاتی بیفتد. ما تلفن کردیم به برادرمان جناب هاشمی رفسنجانی و مسئله با بقیه مسئولین بالای مملکتی مطرح شد. گویا، حضرت آیتالله خامنهای با آیتالله موسوی اردبیلی آن وقت تشریف نداشتند. بالاخره فوراً خدمت امام رفتیم. برادران اطلاعات مسئله را گزارش دادند. حضرت امام ، با دقت مسئله را گوش دادند. سپس تحلیلی در ظرف چند دقیقه از روند حرکت شرق و غرب ارائه کردند و فرمودند: این اطلاعات کاملاً نادرست است. هیچ مسئلهای پیش نخواهد آمد. اصرار شد که آقا چنین نیست خود آنان اعتراف کردهاند. ایشان فرمودند: من نمیگویم مواظب نباشید و تحقیق نکنید، ولی بدانید این مسائل و اطلاعات دروغ است. بعد هم تحلیل حضرت امام درست درآمد و نظر ایشان ثابت شد...»
آقای هاشمی رفسنجانی، علاوه بر مطالبی که قبلاً نقل شد، در گفتگو با روزنامه همشهری (منتشره در سایت عصر ایران، ۳ مهر ۱۳۸۵) میگوید: «من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، البته به نفع شوروی فعالیتهایی داشتند.»
بعدها برخی از اعضای حزب توده و شخص هوشنگ اسدی، همان کسی که در بازجویی سناریوی ساختگی کودتای حزب توده را در فروردین ۱۳۶۲ نوشت، به داستانپردازی خود اشاره کردهاند.
پیروز دوانی، از اعضای حزب توده، در «کتابچه حقیقت» در مورد نقش اسدی در ساختن سناریوی کودتا نوشته است: «هوشنگ اسدی قضیه کودتا و تشکیل ستاد کودتا را به دروغ مطرح کرد که احتمالاً برای نشان دادن میزان شدید توبه، خوشرقصی و همکاری هرچه بیشتر با بازجوها اینکار را کرده بود. اسدی از برخی از تحلیلهای حزب و برخی صحبتها داستانی از خود ساخت بدینگونه که حزب میخواست کودتا کند. تاریخ آن را نیز در ۶ فروردین و بعدها در ۱۱ اردیبهشت ماه بیان میکند. به دروغ یک شورای کودتا و شورای عملیات معرفی میکند و اعضای کابینه تخیلی را نیز نوشته بود. حتی سمتها را در کابینه متناسب با موقعیتهای حزبی افراد یا سمت آن افراد در رهبری حزب معرفی کرده بود. مثلاً طبری را وزیر فرهنگ و کیانوری را رئیس جمهور، عمویی و حجری را برای بخش نظامی معرفی میکند .» (هفتهنامه نیمروز، شماره ۵۱۹ و ۵۲۰، لندن، ۱۸ و ۲۵ دی ۱۳۷۷)
محمود اعتمادزاده (بهآذین) در خاطراتش، که با عنوان «بار دیگر و این بار...» در اینترنت منتشر شده، بدون ذکر نام هوشنگ اسدی درباره طرح کودتا مینویسد: «روز دیگر، در پایان نخستین دهه فروردین ۱۳۶۲، داستان تازهای آغاز شد و آن، در فضای جوشان دروغ و راست و شکنجه و فحش و فریاد بازداشتگاه، گویی آتشی بود که درگرفت و یکباره زبانه کشید. چنان که بعدها از «برادری» دستاندرکار که رازگشاییاش با من نمیتوانست محضاًلله باشد شنیدم، یکی از زندانیان ترسخورده تودهای، با نیروی تخیلی برانگیخته از سختیهای زندان و زبانی که - شاید برای آسودن از آزار بیامان بازجوییها، و از آن بیشتر، به امید بازگشتن به آغوش پرمهر همسر- از دروغ پروا نداشت، «راز» مهمی را با «برادران» در میان نهاده بود: حزب توده در تدارک «کودتا» است و برای «براندازی» حاکمیت جمهوری اسلامی هسته فرماندهی تشکیل داده، انبارهای سلاح و تجهیزات فراهم آورده است. بیدرنگ همه چرخ و دندهها در همه دستگاههای نظامی و امنیتی به کار افتاد... از این طوفان که در گرفته بود، من چگونه میتوانستم در امان باشم؟ فشار بر من- و البته بر یکایک دستگیرشدگان رده بالای حزب- به اوج خود رسید.» (صفحات ۲۲-۲۳)
هوشنگ اسدی در خاطرات زندانش، که در ۱۳۸۹ با عنوان «نامههایی به شکنجهگرم» به انگلیسی و با تبلیغات گسترده منتشر شده، مطالب پیروز دوانی و نقش خود را تأیید میکند. او مینویسد: «همینطور که راه میرفتم سعی میکردم اسامی کلیه کسانی را که یک موقعی حتی قدری رژیم را مورد تردید قرار داده بودند، به خاطر بیاورم. همه اسامی را روی برگه بازجویی نوشتم. به خودم گفتم «گائیدمشون» بذار فکر کنن اینها همگی عضو حزب توده هستند. سپس اطلاعاتی را هم اضافه کردم و همگیشان را به طرق مختلف به حزب توده وصل کردم. چند صفحه را پر کردم و شروع کردم به استراحت و تمدد اعصاب. با خودم فکر کردم اعتراف امروزم را انجام دادهام.»
اسدی در جای دیگر مینویسد: «من پیش خودم فکر کردم که هر شبکه مخفی یک بخش علنی و یک بخش نظامی دارد. بخش نظامی بایستی شامل نیروی هوایی، زمینی و دریایی باشد. سپس من چارت احتمالی را کشیدم. در هر شاخه ۵ نفر را قرار دادم که به صورت افقی به هم وصل میشدند و نام و نام خانوادگی افراد را جا به جا کردم. برای مثال به جای یوسف محمدی، نوشتم محمد یوسفی و ... وقتی چارت بال نظامی را که خلق کرده بودم کشیدم یکی هم از روی آن کپی کردم و در جیب پیراهن زندانم گذاشتم.»
ماجرا کاملاً روشن است و ابهامی وجود ندارد. این پرسش مطرح است که چرا و با چه انگیزهای آقای سعید حجاریان نام نویسندگان قصه کودتا یعنی هوشنگ اسدی و بازجوی او را پنهان میکند؟ یک علت رابطه نزدیک حجاریان با فرد فوق است که در دوران دولت آقای خاتمی در مقامهای مهم امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفت و از نزدیکان آقای حجاریان بوده است.
چرابازجوی هوشنگ اسدی می خواهد طرح جنجالی کودتا رابه گونه ای رنگ و لعاب دهد که با حقیقت درتضاداست؟
ارسال نظر