پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدی- سخنان اخیر آقای سید حسن خمینی نشان می دهد که او پیام اتفاقات دو ماه گذشته صحنه سیاست در ایران را به خوبی درنیافته است. 

زبان تیز و تند آن هم در مقابل جریان انقلابی، و ادبیات پرطعنه و کنایه، نسبت به کسانی که بدون تردید بیش از مدعیان فعلی دور و بر ایشان به مشی و مرام خمینی کبیر (رحمت الله علیه) معتقدند، نشان از آن دارد که سید حسن، در بازی هاشمی رفسنجانی متوقف مانده است. 

او به عنوان فردی که به اعتبار اتصال به امام عظیم الشان، مورد احترام ملت است، باید یک بار تجربه مصرف بی رویه ادبیات اپوزیسیونی از جانب جریان چپ در ایران را که نخست به اصلاح طلبی و سپس به فتنه گری منجر شد، و اکنون دوباره به اصلاح طلبی و سپس به اعتدال گرایی بدل شده، نزد خویش مرور کند. 

این روند نشان می دهد که حتی تندروهای حرفه ای هم دنده عقب گرفته اند! کشیده شدن به دامان رادیکالیسم، بدل کردن گلایه به اپوزیسیونیسم، و رفتار احساساتی در صحنه سیاست ورزی، شایسته کسانی نیست که خواهان مناصب بزرگ و در سودای پا گذاشتن در جای پای مردی چون حضرت روح الله بوده اند. 

سید حسن خمینی به تحریک و با هدایت هاشمی رفسنجانی مسیر «خود ویژه پنداری» را طی کرده و نتایج آن را دیده است. شاید بهتر آن باشد که اکنون راهی متفاوت برگزیند که بی شک به نتایجی متفاوت ختم خواهد شد. 

عبدالله گنجی در این زمینه می نویسد:

مواضع پایگاه اطلاع‌رسانی جماران، ملاقات مکرر سیدحسن با سران فتنه و زندانیان آنان و عکس‌های یادگاری، ناراحتی چندباره وی از پخش سخنان امام از سیما (در فتنه 1388)، حمایت رسانه‌های خاص از وی و... نشان می‌دهد که سیدحسن دقیقاً خود را در کانتکسی تعریف کرده است که نه با اعتقاد که با نفاق به دنبال مصادره امام بوده‌اند. از سیدحسن باید پرسید پرنواخت‌ترین و پرتکرارترین مفاهیم توسط امام چیست و نسبت شما با آنها چگونه است؟ دقت در صحیفه امام نشان می‌دهد که «جهانخواران»، «اسلام ناب محمدی»، «استکبار»، «محرومین و مستضعفین»، «دعوت و صدور انقلاب»، «دائمی بودن مبارزه»، «عدم جدایی دین از سیاست»، «نه شرقی و نه غربی»، «نفی اشرافی‌گری»، «حقوق مردم»، «جامعیت اسلام در پاسخگویی به نیازهای بشر امروز»، «دفاع از مردم مظلوم فلسطین»، «جهانی بودن نهضت»، « نفی صهیونیزم» و... گفتمان اصلی امام را تشکیل می‌دهند. بدون حب و بغض از سیدحسن سؤال می‌کنیم در گفتمان، سیره، مکتوبات و مواضع جنابعالی این مفاهیم کجا قرار می‌گیرد؟ شما کمتر هفته‌ای است که مدعیان «گریزی از سکولاریسم نیست» را زیارت نکنید در عین حال همه عمر امام صرف این جمله شده که «اسلام همه چیزش سیاست است». اکبر گنجی به عنوان یکی از دشمنان صادق نظام جمهوری اسلامی که دشمنی‌اش را پشت امام و توأم با نفاق نمی‌کند، اینگونه از مصادره‌کنندگان امام پرده‌برداری می‌کند: «برخی از اصلاح‌طلبان مدعی قرائتی جمهوریخواهانه از آرای آیت‌الله خمینی‌اند، گویی در هرمنوتیک هرج و مرج مطلق حاکم است و از هر کس به هر قرائتی [که] حتی کاملاً‌ معارض با متن است و گمان می‌کنند هرمنوتیک معجزه‌گر است و می‌تواند از چاه اقتدارگرایی، دموکراسی و آزادی بیرون کشد. از آن جالب‌تر به صراحت می‌گویند که ما نباید بگذاریم آیت‌الله خمینی در جبهه مقابل – یعنی در جبهه محافظه‌کاران- قرار گیرد. اگرچه ایشان به دموکراسی و آزادی اعتقادی نداشت ولی ضرورت‌های سیاسی ایجاب می‌کند که آیت‌الله خمینی در جبهه دوم خرداد باشد. لذا بگوییم که او جمهوریخواه و دموکرات و آزادیخواه بود، اما این رویکرد استفاده ابزاری از او برای مقاصد سیاست نه چیز دیگر است.»(1)

بنابراین وقتی دموکراسی‌خواهان، مشروطه‌خواهان و در یک کلمه سکولارها در عین اعتراف به دوری فکری از امام، به دنبال مصادره امام هستند، سیدحسن نه تنها ناراحت نمی‌شود بلکه اصرار بر هویدایی روابط با آنان دارد. تراز امام تراز انقلاب جهانی است. هیچ انسان دلسوز و مؤمن به انقلاب چنین مصادره‌ای را نه صحیح می‌داند و نه ممکن، اما اگر بخواهیم در حوزه حکومت (نه دانشگاه و حوزه) امام را تفسیر کنیم هیچ مرجعی با صلاحیت‌تر از رهبران انقلاب اسلامی و مجلس خبرگان نیست.

-1  مشروطه‌خواهی و جمهوریخواهی، بررسی دو استراتژی سکولارهای درون و بیرون حاکمیت، چاپ سازمان بسیج دانشجویی 1382 ص 37