پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد عبدالهی- رییس جمهور در روز یازدهم اسفند ماه و در همایش بین المللی خودرو تنها چند روز بعد از آن که رهبر انقلاب ازمطرح کردن « دو قطبی های دروغین » نهی کردند گفت : «این خواست ملت بزرگ ایران بود که در سال 92 مردم با صدای رسا گفتند ما اعتدال می‌خواهیم نه افراط را ، ما به دنبال تعامل با جهان هستیم نه تقابل»!

به راستی چرا آقای روحانی اصرار بر ساختن دوقطبی های  پر ابهام دارد؟

در یک پیمایش آماری،  مشخص شده که درصد بسیار بالایی از« دوگانه سازی ها ی کلامی – رسانه ای»  در طول دو سال و نیم گذشته از تریبون رسمی دولت و عموما از ناحیه رییس جمهور و نیز رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و پس از آن اصلاح طلبان و شبکه رسانه ای رسمی و غیر رسمی ایشان مطرح شده است .

برای پاسخ به این چرایی دو مقدمه لازم است :

1-واژه سازی و یا همان جنگ کلیدواژه ها، شیوه نوینی از ابعاد مبارزه نرم و نبرد رسانه ای است.

در این روش جریان ها یا شخصیت های سیاسی با «بمباران واژه ها»، درصدد تاثیرگذاری بر افکار عمومی و شکل دادن یک "دنیای فکری" متفاوت برای بخشی از توده های مردم هستند. یکی از مهمترین تکنیک های این راهبرد رسانه ای، تکنیک «دوقطبی سازی»است که به انگیزه ها و دلایل مختلفی دنبال می شود.

 2- قطب‌ بندیهایی که در مقدمه ذکر شد اغلب ساختگی و القایی هستند، بر اساس واقعیت‌های جامعه شکل نگرفته اند و گاه حتی وجود خارجی ندارند. دوقطبی هایی چون:

قطب بندی و تقسیم جامعه و فعالان سیاسی به تندرو / میانه رو (طبیعتا میانه روی تعریف روشنی در شرع و جمهوری اسلامی دارد وچه بسا بر اساس تعریف این جریان ها حضرت امام را باید سرلیست فهرست افراطی ها بدانیم !)

تقسیم جامعه به اعتدالیون / افراطیون (و یا حتی تکفیری ها / عقلا! )

تقسیم جامعه به موافقان و مخالفان تحریم (طبیعتا کسی موافق تحریم نیست)

تقسیم جامعه به طرفداران جنگ با دنیا و طرفداران تعامل با دنیا (طبیعتا جنگ با دنیا طالبی ندارد)

تقسیم جامعه به طرفداران رابطه با امریکا و مخالفان آن!

3-اما هدف از دوقطبی سازی چیست و این تکنیک روانی چه فایده هایی دارد؟

الف- اول آن که،  برساختن دوقطبی های عامدانه، سبب می شود تا قطبی که طرف مدعی در آن قرار می گیرد، نسبت به رقیب، برتر باشد. این دوقطبی های کاذب با لحاظ نوعی «مهندسی هوشمندانه »به گونه ای طراحی می شوند که پیشاپیش کفه خودشان سنگین تر باشد.

به عنوان نمونه، واژه هایی همچون افراط گرایان، بی شناسنامه ها، جاهل ها، احساساتی ها و... که دولت و اصلاح طلبان برای منتقدان خود برساخته، همگی به این صورت طراحی شده اند که قطب دولت، رویایی و مطلوب و مطبوع و قطب مخالف، غیرمطلوب و دهشتناک و نامطبوع تصویر شود.

 ب- گروه های سیاسی می توانند «ضعف اجتماعی و خلاء کارکردی » خود را پشت دوقطبی سازی ها و تقابل سازی ها پنهان کنند. تکنیک ایجاد «حواس پرتی جمعی » در این مرحله به کار گرفته می شود .

ج- مدافعان و طراحان دو قطبی‌ سازی، بیش از آنکه برنامه‌ ای برای اداره‌ کشور داشته باشند، بر رویکرد نفی و نقد قطب مقابل تأکید دارند و بنابراین، دولت ها با این سیاست، علاوه بر فرار از پاسخگویی به مطالبات اجتماعی واقعی، جبهه‌ رقیب را به‌ عنوان عامل ناکارآمدی، عنصر سنگ‌انداز و اخلالگر معرفی می‌ کنند تا از خود رفع اتهام کنند.

د- آنها در سایه غیریت سازی، می توانند در یک زمان واحد ، هم نقش حاکم و هم نقش اپوزیسیون را در نظام بازی کنند و عملا قصور و تقصیرهای خود را بر دوش مخالفان خود بیندازند. این موضوع، زمانی خطرناک تر می شود که دولتها در مقاطع تعیین کننده ای مثل انتخابات، گرایش های رادیکال تر و انتقادی تری از خود بروز داده و به ضد خود بدل می شوند. دقیقا از همین روست که اغلب دولت ها در سال های پایانی مسئولیت خود، ناگهان تغییر رویه داده و از آرمان ها و وعده های اولیه خود فاصله می گیرند. موضوعی که گاه تحت عنوان "عملگرایی" و حتی "عاقل شدن" تعبیر می شود، حال آنکه چیزی جز نوعی جرزنی سیاسی و فرار از مسئولیت و پاسخگویی، نیست. آنها در حقیقت، با فرافکنی و بر هم زدن قواعد بازی، تلاش می کنند مطالبات عمومی از خود را به سایر ارکان حاکمیت منتقل کنند تا خود را در منظر افکار عمومی، تطهیر نمایند.

ه- طراحان دوقطبی ها، رمز فعال‌ شدن پایگاه اجتماعی خود را در همین دوگانه‌ سازی ها می بینند. وجه سلبی دوقطبی ها سبب می شود فقدان برنامه‌ های مشخص و کارنامه عملی مورد قبول، با تخریب رقیب جبران شود و قطب مدعی بتواند علیرغم بحران کارآمدی و ضعف های کارکردی، همچنان به سلطه بر افکار عمومی، کسب رای و فتح کرسی های قدرت امید داشته باشد.

و- در فضای دوقطبی مردم نمی توانند به راحتی تصمیمات سیاسی درستی بگیرند، ضمن آنکه گنجاندن مشرب های مختلف فکری و سیاسی در دو قالب تنگ و نارسای سیاسی، آنها را دلزده و از حضور درعرصه سیاسی کشور دور می کند.