با اتمام انتخابات و پایان شمارش آراء، ارزیابی و تحلیل‌های متفاوتی پیرامون نتایج به دست آمده مطرح می‌شود که خلاصه و ماحصل آن، چیزی جزبیان پیروزی عده‌ای و شکست عده دیگر و کم و کیف و علل و عوامل مادی این پیروزی یا آن شکست نیست همانند آنچه در سایر دمکراسی‌های دنیا متداول است. اما این مسئله که تکلیف تفاوت مردم‌سالاری دینی جمهوری‌اسلامی ایران با مردم‌سالاری‌های محض دیگر در کجاست، خود مسئله‌ای بی‌پاسخ ومغفول است که توجه و دقت‌نظر خاص خود را می‌طلبد: 

۱- مفروض مسلّم ما از ابتدای نهضت اسلامی امام(ره) از سال۴۲ به این سو، ایجاد حکومت اسلامی بوده است که خوشبختانه الگوی عملی آن با روش پیامبراکرم و امیرالمومنین علیهماالسلام اجرایی و محقّق شده و فرا روی همگان است یعنی نظام امامت و ولایت که استمرار آن ولایت امام موجود حاضر؛ ولّی‌عصر عجل‌الله‌فرجه است و هر حکومتی طی این دوران که مشروعیت خود را از ناحیه امام عصر خود نگیرد طاغوت است قطعاً. و مشروعیت حکومت فقیهی که به ولایت می‌رسد به مثابه نایب امام زمان علیه‌السلام قابل درک و اطاعت است و نه مردم‌سالاری‌های مرسوم آمریکایی. طبعاً ملاک و شاخص ارزیابی مشروعیت سایر دستگاه‌های حکومتی در همین چارچوب معتبر و قابل اعتناست هرچند قالب آن جمهوری باشد که به نوبه خود توسّط ولیّ‌فقیه و قانون شرع مقدس به رسمیت شناخته شده باشد. 

۲- صرفنظر از چند وچون کمیت و کیفیت آراء، قدر مسلم آن که تعدادی از همپالگی‌های فتنه برانداز۸۸ به مجلس راه یافتند مطابق فرمول دمکراسی متداول. اما نکته مهم آنکه این پایان ماجرا نیست و دارنده هر گرایش فکری با راهیابی به مجلس در واقع، جمعی نظام دینی و ولایی شده وهرگونه تخطّی او از شرع و قانون نبایستنی و بلکه متضمّن عکس‌العمل مناسب و پشیمان‌کننده خواهد بود. سرنوشت خائنان مجلس ششم و نهایت ضرب‌وزور آنان عبرت‌آموز است، آنجا که خیانتکاران غاصب نمایندگی، در حوزه های انتخابیه خود مطرود و منزوی و فراری شدند و هم آنجا که با خالی شدن باد راهبر پهلوان پنبه‌ای آنان، باد و بروت خوارج برانداز نیز به یکباره خوابید! 

۳- نتایج شگفت‌انگیز انتخابات تهران نه به لحاظ رأی آوردن فلان و بهمان، بل از حیث حذف یکباره یاران انقلاب از گردونه مجلس، قابل اعتنا و عبرت‌آموز است. داوطلبانی که سابقه آنان در جهاد و خیرخواهی و سخت‌کوشی در جانب انقلاب همانند روز روشن است. پس اشکال کار را باید در کجا جست. به نظر می‌رسد پاسخ را باید در طرز تلّقی دوستان انقلاب از نظام ولایی و غفلت غیرقابل قبول از اساسی‌ترین و فوری‌ترین مسئولیت دینی آنان جست. آیا چنانچه جریانات دلبسته و پادوی استکبار و نظام سلطه، یکصدا بر سر دوستان کلاً حذف شده در انتخابات تهران فریاد برآورند که کفّار مولانا و لا مولی‌لکم چه جای تعجب و شگفتی‌ است. در صورتی که نه کفّار در پشتیبانی و حمایت علنی از این دسته کم گذاشتند و نه پادوهای داخلی و طاغوت آنها از تفاخر به این حمایت، کم‌ترین شرمی داشتند. امّا آیا مولای دوران ما کیست؟! چرا هیچ نام و یادی از او و خواست‌های او در خط مشی و سلوک سیاسی، اجتماعی این دوستان دیده نشد، در حالی که او پیوسته به یاد ماست و از این بی‌توجهی ما گلایه‌مند! و مگر نه آنکه نایب بزرگوار آن حضرت، غفلت دست‌اندرکاران حکومت از زمینه‌سازی حرکت بسوی آرمان مهدوی را خیانتی سهمگین نامیده بودند؟! 

آیا دوران مسئولیت شما عزیزان، با ویژگی‌های «خدمت در انتظار» - که توصیه مؤکد بنیانگذارحکومت اسلامی بوده است- چه شباهتی داشته است؟ اگر جز این است نشانه‌های آن کدام و کجاست؟! 

فراموش نکنیم که هرگونه بیگانگی با «انتظار» برابر است با رضایت به وضع ناهنجار فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی موجود! 

آیا هیچ یک از شما دوستان جرأت می‌کند در قبال پادوها و دوستان کفّار، ادعّا کند مهدی منتظرعلیه السلام مولای ماست و در تضمین صداقت این گفته رویه و عملکرد خود را گواه آورد؟! 

به گمان ما سهل‌انگاری و دوری از یاد صادقانه مولا و صاحب عصر و دوران، در بردارنده حرمان از برکاتی است که چه بسا واقعه انتخابات تهران تلنگری جهت به هوش شدن و تنّبه نسبت به جبران غفلت‌ها و بازگشت به میثاق وفا با ولیّ‌الله مطلق دوران بوده باشد. 

والسلام 

انصارحزب‌الله 

۹۴/۱۲/۱۱