پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شروع روند تقابل نظام جمهوری اسلامی با ایالات متحده را باید در آغازین روزهای پیروزی انقلاب مردم ایران در سال 57 جستجو کرد. به فاصله اندکی پس از پیروزی انقلاب، با آنکه هنوز خبری از فتح لانه جاسوسی در میان نبود، مجلس سنای آمریکا در یک جلسه فوق العاده، بیانیه ای را بر علیه انقلاب ملت ایران به تصویب رساند. مسئله ای که نشان می داد مشکل ایالات متحده و انقلاب ایران، یک مشکل سیاسی نیست. چه اینکه در تاریخ مذکور هنوز دولت مستقر و مستحکمی در ایران شکل نگرفته بود و سفارت آمریکا نیز در محل لانه جاسوسی برقرار بود. برای درک مبانی اساسی دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی بد نیست سری به متن کتاب «پیروزی بدون جنگ» اثر ریچارد نیکسون، رئیس جمهور اسبق ایالات متحده بیندازیم. نیکسون در توصیف چرایی این دشمنی عمیق ایالات متحده با انقلاب اسلامی می نویسد:« در جهان اسلام از مغرب (مراکش) تا اندونزی در شرق بنیادگرائی اسلامی جای کمونیسم را به عنوان وسیله ی اصلی دگرگون سازی قهرآمیزگرفته است. تغییر در جهان سوم آغاز شده است و بادهای آن به مرحله ی طوفان رسیده است. ما قادر نیستیم آن را متوقف کنیم. نظریه پردازان غربی معتقدند که آرام ساختن طوفان اسلامی تنها در سایه ی استحاله جمهوری اسلامی ایران یا شکست انقلاب اسلامی میسر است.»

نیکسون سیاستمداری منحصر به فرد در تاریخ سیاسی ایالات متحده است. کتاب «پیروزی بدون جنگ» وی نیز از مهمترین کتاب های سیاسی چاپ شده در قرن بیستم به شمار می رود. جالب آنکه تقریباً  تمام آنچه را که نیکسون در این کتاب پیش بینی کرده، آمریکا در سالهای بعد عملیاتی کرده است. پیش بینی وی در زمینه راه مقابله با بیداری اسلامی شکل گرفته در جهان اسلام نیز کاملاً مطابق واقع بوده است. آمریکا اما در طول 37 سال گذشته همواره در راه شکست یا استحاله جمهوری اسلامی ناموفق بوده است. شرایط جدید به وجود آمده پس از بر روی کار آمدن دولت یازدهم اما خواه ناخواه طمع غرب برای استحاله جمهوری اسلامی را بیشتر کرده است. هشدارهای مکرر رهبر انقلاب در زمینه خطر نفوذ دشمن، ناظر به همین واقعیت میدانی و مهم است. ایشان در جریان دیدار با مدیران رسانه ملی در مهرماه سال جاری به صورت آشکاری به خطر پیش روی جمهوری اسلامی در شرایط کنونی اشاره کرده می فرمایند:« علیه ما یک جنگ نرم بسیار حساب شده‌ای وجود دارد. هدف اصلی از این جنگ نرمِ فکرشده و حساب‌شده، استحاله‌ی جمهوری اسلامی ایران و تغییر باطن و سیرت، با حفظ صورت و ظاهر آن است. در چارچوب اهداف جنگ نرمِ دشمن، باقی ماندن نام «جمهوری اسلامی» و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمین‌کننده‌ی اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکه‌ی قدرت جهانی باشد.»

از طرفی، رهبر انقلاب در ماه های گذشته مکرر بر تلاش دشمن برای تاثیرگذاری بر انتخابات پیش رو تاکید کرده اند. مجموع تمامی این شواهد به ما می گوید که آمریکا حالا فرصت خوبی برای عملیاتی کردن یک راهبرد دیگر ریچارد نیکسون، آن هم در زمینه مواجهه نرم با انقلاب اسلامی پیدا کرده است. شرطی کردن مردم ایران در انتخابات پیش رو، تمام آن چیزی است که غرب برای مقابله با جمهوری اسلامی به دنبال آن است. خبر بد این است که آنها تا حدی به عملیاتی شدن نقشه خود در این زمینه امیدوار شده اند که شبکه ی اطلاعاتی ای همچون بی بی سی ترجیح داده است با انداختن نقاب همیشگی، به حمایت علنی از لیست های انتخاباتی جریانات غربگرا در داخل کشور بپردازد. استفاده انتخاباتی از «برجام» راه میانبری است که غرب و آمریکا امیدوارند از مسیر آن، کار استحاله جمهوری اسلامی را یکسره کنند. دولت حسن روحانی نیز بیش از آنکه به فکر اصول اساسی انقلاب سال 57 باشد، به تداوم حاکمیت خود از راه تشکیل یک مجلس غربگرا و همسو با خود می اندیشد. در این میان، اصلاح طلبان در حالی با شعار کمک به تحقق اهداف «برجام» سعی دارند مجلس آینده را فتح کنند، که اجرایی شدن آن نیز نتوانسته است هیچ تغییر محسوسی در وضعیت اقتصادی کشور ایجاد نماید.

در این میان، آمریکایی ها به خوبی از ماموریت تعریف شده خود برای تاثیرگذاری بر انتخابات ایران آگاه هستند. باب کروکر رئیس‌ جمهوری‌خواه کمیته روابط خارجی سنای آمریکا  چندی پیش در جریان نشست سنا در همین زمینه می گوید:«من در حال دریافت این حس قوی هستم که دلیل این که ما هیچ کاری (در قبال آزمایش‌های موشکی ایران) نمی‌کنیم آن است که ما در حال تلاش برای اثر گذاشتن بر انتخابات داخلی این کشور که بهار امسال برگزار خواهد شد، هستیم.» وندی شرمن، مذاکره کننده ارشد آمریکایی نیز پیش از این طی سخنرانی ای اظهار داشته بود:«حسن روحانی رئیس جمهور ایران بسیار دوست دارد روز اجرای برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) پیش از برگزاری انتخابات مجلس باشد تا مردم ایران شاهد برداشته شدن تحریم ها باشند.او امیدوار است که این مسئله بر نتایج انتخابات مجلس تاثیربگذارد.» 

همه اینها نشان می دهد که آمریکا از نیاز مفرط دولت به تحقق وعده های برجام آگاه است. امری که می تواند مهمترین اهرم غرب برای مدیریت افکار و آرای مردم ایران باشد. با این حال، این وسط مانند تمام رویارویی های آمریکا و انقلاب اسلامی، یک قطعه پازل کم است! خوی استکباری موجود در ذات آمریکایی ها به آنها این اجازه را نمی دهد تا در راه اجرایی کردن اهداف انتخاباتی خود در سطح ایران نیز، امتیازی ولو اندک به ایران بدهند. امری که می تواند به شدت بر اعتماد مردم ایران به موثر بودن برجام و رای آنها به جریانات غربگرا تاثیر بگذارد. به عنوان مثال، با گذشتن بیش از یک ماه از اجرایی شدن برجام، ایالات متحده و دوستان اروپایی اش هنوز تصمیم به برداشتن تحریم سویفت را در هاله ای از ابهام نگه داشته اند! این در حالی است که حسن روحانی در لحظه اعلام خبر اجرایی شدن برجام، از گشایش 1000 ال سی در همان روز خبر داده بود. حال آنکه اساساً روز مورد نظر رئیس جمهور، یکشنبه بوده  و در غرب تعطیل است! 

هرچه هست، آمریکا حالا می خواهد با گسیل جریان غربگرا به مجلس خبرگان و شورای اسلامی، اهداف 37 ساله خود در قبال جمهوری اسلامی را اجرایی کند. نظام فکری حاکم بر دولت ایالات متحده به هیچ وجه نمی خواهد این فرصت طلایی را از دست بدهد و در عین حال با آنکه مردم ایران را از زیرساخت های اساسی صنعت هسته ای محروم کرده است، حاضر نیست به آنان امتیازات واقعی بدهد. به عنوان مثال، وندی شرمن در جریان گفتگویی با نیویورک تایمز با اشاره به همین واقعیت تلخ و تاثربرانگیز می گوید:«به ‌غیر از تحریم های محدود از قبیل تحریم هواپیما و پسته و خاویار و فرش، فعالان اقتصادی آمریکا اجازه نخواهند داشت با ایران تجارت داشته باشند. کشورهای اروپایی و آسیایی با ایران روابط تجاری خواهند داشت. شماری از فعالان اقتصادی ما از این مسئله راضی نیستند اما به هرحال، ما تحریم¬های اولیه‌ای علیه ایران اعمال کرده ایم که به این زودی‌ها برداشته نخواهد شد.» 

از طرفی؛ مشکل، تنها امتیاز ندادن آمریکایی ها نیست. پاتریک کلاوسون مسئول میز ایران در موسسه واشینگتن چندی پیش در تحلیل مشکلات پیش روی آمریکا در تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایران و بردن جمهوری اسلامی به سمت استحاله گفته بود:« درست است که تیم حسن روحانی یک تیم میانه رو و غربگرا در ایران محسوب می شود و غرب هم به همین جهت راضی شده با آنها توافق کند، ولی مشکل این است که این تیم، شامل میانه روهای بی کفایتی است که ممکن است حتی با وجود اینکه تحریم ها تعلیق شده، باز هم قادر به ایجاد گشایش اقتصادی در ایران نباشند.» همه این واقعیت های آشکار در کنار تشدید رکود اقتصادی پس از اجرای «برجام» به ما می گوید که قاعدتاً باید شانس پیروزی غربگرایان در انتخابات مجلس و صد البته شانس دو دوره ای شدن ریاست جمهوری حسن روحانی بسیار اندک باشد. در مسیر اجرایی شدن این هدف، تنها حربه ای که به صورت واقعی وجود خارجی دارد، رفتارهای رابینهودی دولت و شانتاژ رسانه ای صورت گرفته از سوی رسانه های اصلاح طلب در راستای معجزه قرن خواندن «برجام» است. با این حال، باید برای درک میزان تاثیر این دو حربه بر رفتار انتخاباتی مردم ایران و آینده جمهوری اسلامی چند روز دیگر هم منتظر ماند.