پساانقلاب اسلامی یا پسابرجام؟
حالا در پسابرجام، روحانی به فرانسه و ایتالیا میرود. از مذاکره زیر سم اسب فاتح ایران که بگذریم، به حرفهای رئیسجمهور که نگاه میکنیم میبینیم باید بگردیم تا مگر گزارهای بیابیم که گزاره انقلابی اسلام خمینی قرن بیستم باشد. باید بگردیم. وقتی اسلام انقلابی را کنار زدیم، چه به دست میآوریم؟
به گزارش پارس به نقل از مشرق،محمدرضا کردلو در سرمقاله روزنامه وطن امروز نوشت: 2 تعبیر کلیدی در گفتارهای شهید دکتر بهشتی وجود دارد که به نظر میرسد، صرفا 2 جمله عادی نیست؛ بلکه 2 استراتژی اساسی برای فهم اسلام برای حکومتداری و اداره جامعه نیز هست. شهید بهشتی در عبارتی معنادار در تئوریپردازی انقلاب اسلامی میگویند: «ما نیامدهایم حکومت کنیم تا حکومت کرده باشیم، تغییر حاکمان کافی نیست، تغییر حکومت لازم است».
شهید آیتالله بهشتی جمله دیگری نیز دارد به این مضمون که «اسلام در آغاز، یک انقلاب بود و همواره باید یک آیین انقلابی بماند».
با مداقهای درباره عبارات فوق که در نظریهپردازیهای دکتر بهشتی برای دوران پساانقلاب اسلامی آمده است، یکی از اساتید دانشگاه خیلی قبلتر از این، این عبارات را اینطور تحلیل میکرد که دین نباید تبدیل به توجیهگر وضع موجود و توجیهگر خطاهای ما شود «دین، موتور اصلاح، تغییر و تحول است. دین، ایده انقلاب است. هر تفسیر غیرانقلابی از دین، خارج شدن از مسیر شریعت و تحریف دین است».
عبارت شهید بهشتی این است که دین، انقلاب اسلام [است] و این انقلاب باید دینی و انقلابی بماند؛ یعنی تفسیر ایستا، ارتجاعی و مردابی از اسلام را قبول نداریم. فقه اسلام برای متوقف کردن و منجمد ساختن ساختارها نیست. جهت کلی احکام اسلام، انقلابی است.
در همین فرانسهای که رئیسجمهور محترم و وزرا تازه از سفرش برگشتهاند بود که بازرگان رفت سراغ امام(ره). اصلا امید نداشت که ورق برگردد. این را چندباری هم به امام گفته بود که «شما بیایید یک دولت آشتی تشکیل دهید و ما یک انتخابات آزاد برگزار کنیم و نمایندگانمان را به مجلس بفرستیم و کمکم نظام را از دست شاه در آوریم».
در همین فرانسه بود که سرانگشت خود را روی زمین گذاشت و خطاب به امام گفت: «آقا! ایران 3 رکن دارد؛ شاه، آمریکا و ارتش. شاه که رفتنی نیست، آمریکا و ارتش هم که پشت به پشت هم حامی سلطنت هستند، پس هیچکاری نمیتوان کرد». امام اما یک کلمه بیشتر جواب نداد: «شاه باید برود!»
فکر میکنم اگر برای کسی بیهیچ سابقه ذهنی از امام خمینی(ره) همین ماجرا را تعریف کنیم، تصدیق میکند که امام «انقلابی»ترین شخصیتی است که تا به حال شناخته است.
یک روز باز همین مهندس بازرگان به امام نامه بدون بسمالله نوشته بود و به جای انقلاب اسلامی هم از لفظ «انقلاب ایران» استفاده کرده بود. امام در جا نامه را پاره کردند و فرمودند: «بگویید به ایشان فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب، «انقلاب اسلامی» است. «انقلاب» در ایران کار نکرد، این «اسلام» بود که کار کرد». اسلام بدون انگیزههای انقلابی که نو به نو، تحول و پویایی ایجاد میکند و انقلاب بدون درونمایه اسلامی که نو به نو پاسخهای جدید برای پرسشهای جدید دارد، چه کارکردی دارد؟
یکی از ویژگیهای رهبران انقلاب اسلامی ایران، قدرت تحول و سیستمسازی و نهادسازی بود. رهبران انقلاب اسلامی به مثابه بسیاری از رهبران انقلابهای«صغیر» و «کبیر» که توجیهگر وضع موجود هستند، توجیهگر وضع موجود نبودهاند و همواره به آسیبشناسی انقلاب پرداختهاند و نقاط قوت و ضعف آن را مطرح کردهاند. بیاغراق و صریح با جامعه سخن گفتهاند بیآنکه بخواهند انقلاب را چیزی فراتر از آنچه کرده و نکرده تفسیر کنند. در بخشی از وصیتنامه امام حتی
اینطور آمده است: «هیچگاه نگفته و نمیگویم که امروز در این جمهوری، به اسلام بزرگ با همه ابعادش عمل میشود و اشخاصی از روی جهالت و عقده و بیانضباطی بر خلاف مقررات اسلام عمل نمیکنند، لکن... اگر این اقلیت اشکالتراش و کارشکن به کمک بشتابند تحقق این آمال آسانتر و سریعتر خواهد بود».
میبینید! انقلاب اسلامی بیتعارف سخن میگوید، چون نمیخواهد توجیهگر باشد. انقلاب بیاسلام و بیرسولالله(ص) است که دغلکارانه و ماکیاولیستی میاندیشد صرفا برای رسیدن به هدف. آخوندزاده، پدربزرگ همه این شبهروشنفکرهای وطنی بود و از همه اینها صریحتر گفت: «ما هرچه میکشیم از محمد(ص) است».
در خلال نوشتهها دیدم سال گذشته همین روزها بود که همه به احترام «رسولالله(ص)» کمپین و تجمع برگزار کرده بودند در واکنش به توهین نشریه فرانسوی. سال گذشته بعد از دیدار وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی با وزیر خارجه کشور هتاک (فرانسه) مطلبی نوشته بودم با این عنوان که «آقای ظریف به رسمیت شناخته شدیم؟» و عبارات امام را آورده بودم که: اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر(ص) و ائمه معصومین – علیهمالسلام - را با دستهای خود ویران کند، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر.
حالا در پسابرجام، روحانی به فرانسه و ایتالیا میرود. از مذاکره زیر سم اسب فاتح ایران که بگذریم، به حرفهای رئیسجمهور که نگاه میکنیم میبینیم باید بگردیم تا مگر گزارهای بیابیم که گزاره انقلابی اسلام خمینی قرن بیستم باشد. باید بگردیم. وقتی اسلام انقلابی را کنار زدیم، چه به دست میآوریم؟ نمیدانم. اینقدر میدانم که اسلام بیانقلاب و انقلاب بیاسلام، اسلام تحول نیست. اسلام پیشرفت نیست. به قول امام عزیز در همین حد که آنها آقا باشند و ما نوکر!
ارسال نظر