پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- بعد از جنگ دوم جهانی منطقه خاورمیانه تنها نقطه ای از جهان است که هیچ گاه روی آرامش را به خود ندیده است. بعد از فروپاشی عثمانی با توطئه انگلیس برای کمک به استقرار رژیم صهیونیستی کشورهای عربی با مرزهای مصنوعی پدید آمدند،تخم نفاق از سال به رسمیت شناخته شدن اسرائیل در خاورمیانه پاشیده شد و اکنون میوه آن، که همان داعش است بلای جان و امنیت کشورهای خاورمیانه شده است. داعش پدیده ای نوظهور نیست،بلکه از دل پیوند شوم اسرائیل با برخی کشورهای عرب مرتجع منطقه سربرآورده است. مدت زیادی است که گروه تروریستی داعش به کشور سوریه حمله کرده و علاوه بر نقض استقلال و حاکمیت این کشور و کشتار بی رحمانه مردم،باعث ترس و رعب کشورهای خاورمیانه نیز شده است. 

در این میان برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا به فکر گرفتن ماهی ازآب گل آلود افتادند و به خیال ورود گسترده و مشروع در خاورمیانه به بهانه مبارزه با تروریسم و با تشکیل ائتلاف ضد داعش قدم به این راه گذاشت،اما همانطور که پیش بینی می شد نه تنها با داعش مبارزه نمی کرد بلکه حتی مواضع نیروهای ضد داعش را هم هدف می گرفت. حال پس از مدت ها که ائتلاف ضدداعش راه به جایی نبرده،روسیه به عنوان کشوری قدرتمند در منطقه علم مبارزه با داعش را بر دوش گرفته و طی ماه های اخیر با ورود نظامی به عرصه جنگ در سوریه معادلات بازی را تغییر داده است. روسیه با این کار هم می تواند پس از چندین سال سلاح های خود را در صحنه عملی آزمایش کند و هم خود را به عنوان بازیگری کنشگر و مهم در منطقه نشان دهد. به هر حال روسیه به صحنه پر از آشوب جنگ با داعش وارد شده اند و می توان منتظر فرصت ها و تهدیدهای برآمده از این عمل بود،چنانکه بسیاری از کارشناسان منطقه ای معتقدند که مسکو در چندسال گذشته به مثابه کنشگری معقول توانسته جایگاه و اهمیت خود را در منطقه حفظ و تثبیت نماید. آنچه به نظر مهم می رسد،اهداف واقعی روسیه در حمله نظامی به گروه تروریستی داعش است،اقدامی که برای برخی کشورها همچون؛آمریکا و عربستان سعودی کمی گران آمد و در ضمن به پیچیده تر شدن اوضاع خاورمیانه نیز بینجامد. در این نوشتار سعی در بررسی برخی علل و اهداف احتمالی روسیه در سوریه،وضعیت خاورمیانه پس از این عمل و واکنش برخی کشورها به این اقدام داریم. از جمله علل و عوامل حضور نظامی روسیه در سوریه را می توان اینگونه برشمرد؛

1 ) داعیه جنگ طلبی آمریکا در منطقه:

 حادثه 11 سپتامبر سال 2001 این فرصت را به آمریکا داد تا به بهانه مبارزه با تروریسم،خاورمیانه را مورد سیاست های جنگ طلبانه خود قرار دهد و از این طریق بتواند هژمونی خود را در این منطقه برقرار سازد و کشورهای مخالف خود را در منطقه از جمله؛ایران،عراق،سوریه و... از میان بردارد. طبیعی است که آمریکا به هیچکدام از اهداف مطرح شده برای خود در حملات پس از 11 سپتامبر نرسید. اما اینبار داعش هم بهانه جدیدی به آمریکایی ها داده تا دوباره پس از شکست های خود در عراق و افغانستان،بتوانند اشتباهات گذشته خود را جبران کنند و تا حدودی جایگاه خود را در خاورمیانه تعدیل نماید،ولی باز هم آمریکا در مقابله با داعش از خود صداقت نشان نداد. روسیه به عنوان رقیب دیرینه آمریکا در منطقه تحمل این همه دخالت های این کشور را نداشته و چون واشنگتن در مذاکرات ژنو 1 و 2 با وجود تلاش های بسیار روسیه کارشکنی ها کرده است. برافراشتن پرچم مبارزه با داعش، که اکنون تبدیل به تهدیدی علیه حاکمیت دولت های مختلف منطقه شده،اولین نتیجه ای که به بار خواهد آورد خارج ساختن انحصار تبلیغاتی برند " ائتلاف ضد داعش " از دست آمریکایی هاست.  پس یکی از علل حمله نظامی روسیه به مواضع دشمنان اسد پاسخی به کارشکنی ها و دخالت های بیجا و نامشروع آمریکا در منطقه است که مستقیم یا غیرمستقیم بر کشور روسیه تاثیر می گذارند. پس با توجه به مطلب بالا می توان رویارویی و مقابله غیر مستقیم روسیه و آمریکا در منطقه را علت اقدامات اخیر روسیه قلمداد نمود.

2 ) مبارزه با تروریسم:

مسکو همیشه در موضع گیری هایش علیه گروه های تروریستی در منطقه مصمم بوده و خواستار برقراری هر چه بیشتر آرامش در خاورمیانه بوده است. به عنوان مثال،می توان از برخورد جدی این کشور علیه تروریست های چچن در سال 2003 اشاره کرد که همان سال به دلیل اقدامات مسکو انتقادات گسترده بین المللی را برانگیخت. در سوریه نیز ائتلاف ضد داعش کارایی چندانی در مقابله با داعش از خود نشان نداده به همین دلیل پوتین به فکر ایجاد ائتلاف ضد داعش افتاد و سیاست خاورمیانه ای خود را در مبارزه با داعش تعریف کرد. البته می توان در ذیل این عامل به نکته ی دیگری هم اشاره کرد؛ ترکیب نیروهای داعش نشان می دهد که هزاران نفر تبعه روسی تا کنون به داعش پیوسته اند و همین امر باعث نگرانی بیشتر مسکو در قبال تحرکات داعش در سوریه می باشد. به نوعی می توان اقدات اخیر مسکو در سوریه را در پرتو دکترین " جنگ پیش دستانه " تحلیل کرد که ناشی از دغدغه مقامات سیاسی و امنیتی روسیه نسبت به بازگشت این افراطیون و انجام اقدامات مشابه در این کشور می باشد که در این صورت مسکو متحمل هزینه بیشتری در مقابله ی باآنها خواهد شد.

3 ) چرخش از غرب به شرق؛

روسیه در چند سال اخیر بیشترین گرایش را به کشورهای غربی و ارتباط با آنها داشته است،بطوریکه روابط نوینی با آمریکا و اروپا برقرار ساخت. روسیه اتحادیه اروپا را نیز بزرگترین شریک تجاری خود به شمار می آورد و در پروژه های متعددی با برخی کشور های اروپایی  از جمله فرانسه،ایتالیا،آلمان همکاری داشت. اما بحران اوکراین و دخالت های کشور های غربی نگذاشت دوران طلایی روسیه و غرب به ثمر بنشیند،به حدی که روابط دوستانه و صمیمی روسیه و غرب به رواطی خصمانه و واگرایانه تبدیل شد. روسیه نیز به سمت متحدان منطقه ای خود بازگشت که اولین پرتو آن را در مذاکرات هسته ای ایران و 5+1 دیدیم. فرصت طلبی مسکو از ناخرسندی ریاض نسبت به واشنگتن به واسطه اتخاذ خط مشی مصالحه و نزدیکی به ایران را می توان از دیگر مصادیق این مهم برشمرد که روسیه می خواهد در شرایط تحریم خود از سوی غرب بتواند با جذب سرمایه های سعودی فشار کمتری را تحمل و در ضمن از تاثیرات تحریم بر کشورش در زمینه های مختلف بکاهد. در موضوع سوریه نیز روسیه موضع قاطعانه حمایت و دفاع از دولت مشروع بشار اسد را اتخاذ کرده است.

4 ) حفظ پایگاه دریایی طرطوس؛

پس از فروپاشی شوروی،روسیه به عنوان کشور جایگزین همه پایگاه های خارجی خود را واگذار کرد،پایگاه دریایی طرطوس مهم ترین و تنها پایگاه دریایی روسیه در ساحل مدیترانه ای سوریه می باشد. بنا به نظر تحلیل گران،این پایگاه خدمات مهم لجستیکی به شناورهای روسیه می دهد و به عنوان بعد مهمی از ابعاد قدرت نظامی روسیه به شمار می آید. اما اهمیت مضاعف این پایگاه به این خاطر است که پایگاه نیروی دریایی روسیه در دریای سیاه با توجه به بحرانی شدن روابط روسیه با غرب نیاز جدی به در اختیار داشتن پایگاه طرطوس برای مسائل لجستیکی،نگهداری و تعمیرات و نیز سوخت گیری ناوهای رزمی روسیه دارد،به همین دلیل روسیه مصمم است به هرقیمت ممکن این پایگاه دریایی را که برای تحرک اقیانوسی نیروی دریایی مسکو اهمیت حیاتی دارد حفظ کند. می توان گفت خط قرمز روس ها در خارج از مرزهای ایشان،جایگاه جهانی آنهاست که بسیار بر آن تاکید دارند،قدرت دریایی روسیه نیز یکی از مولفه های قدرت و اقتدار این کشور در صحنه بین المللی است.

علاوه بر نکات مذکور روسیه شاید چرخشی 180 درجه ای به سمت شرق داشته است چونکه به زعم بسیاری از تحلیلگران شرکای غربی خود را قابل اعتماد نیافته است. گرایش این کشور به سمت ایران ، عراق،سوریه و نیز کشور های شرق آسیا هم چون؛هند و چین را می توان در پرتو همین عامل بررسی کرد. عوامل بالا را می توان از جمله عوامل مهم برشمرد بی شک علل و عوامل دیگری را نیز از جمله رقابت غیر مستقیم با رژیم صهیونیستی و عربستان و ترکیه،کنترل مسکو بر برخی مسیرهای مهم انتقال انرژی در منطقه خاورمیانه و شاید از همه مهم تر ضربه ایست که بر وجهه اعتبار دستگاه دیپلماسی ایالات متحده وارد می آید و  .... که بدلیل طولانی شدن کلام از بیان آنها خودداری می کنیم. به هر حال دلایل حضور روسیه در سوریه هرچه باشد و نیز گمانه زنی ها برای تشکیل ائتلاف ضد داعش از سوی مسکو چقدر معطوف به عمل باشد نباید از یاد برد که این اقدامات بستر مناسبی برای پیشبرد دیپلماسی روسیه در منطقه خاورمیانه شده که از یک بهره برداری رسانه ای گرفته تا به دست گرفتن قدرت ابتکار عمل در سوریه را شامل می شود.