به گزارش پارس به نقل از تسنیم، همایش بین‌المللی "قرآن در سیره و اندیشه امام خمینی" با حضور بیت امام راحل (ره)، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از شخصیت‌های سیاسی و علمی داخلی و خارجی در مرکز همایش‌های برج میلاد برگزار شد.

بازهم طبق عادت، هاشمی رفسنجانی به‌عنوان یکی از همراهان امام درباره سیره ایشان سخنانی را بر زبان جاری کرده است و از زبان خود، ادعایی درباره ادامه راه امام خمینی (ره) بیان می‌کند که می‌تواند از جهاتی مورد تحلیل قرار بگیرد.

هاشمی رفسنجانی در این همایش می‌گوید: در این عصری که فکر می‌شد و قدرتمندان دنیا فکر می‌کردند که اسلام به‌عنوان مکتب از بین رفته و تنها حکومت‌هایی باقی‌مانده‌اند که تنها نامی از اسلام در خود دارند و در شرایطی که مادیت از شرق و غرب بر سر مردم می‌بارید یک دفعه از ایران و از پایگاه بزرگ قم و از طبقه روحانیت، امام خمینی (س) به پا خاسته و چنین انقلابی را شکل داد.

و در ادامه نیز مدعی می‌شود: البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم، اما من مأیوس نیستم که با توجه به آگاهی که مردم پیدا کردند و توانایی‌هایی که به‌طور روزافزون در کشور افزایش پیدا می‌کند، ما موج جدیدی از پیشرفت را که تا الآن نگذاشتند به آن دست بیابیم در آینده به نام اسلام و قرآن ایجاد کنیم.[1]

این قسمت از عبارت هاشمی رفسنجانی " البته اگر این انقلاب را با اندیشه و دیدگاه امام خمینی (س) پیش می‌بردیم، قطعاً در حال حاضر وضعیت بهتری داشتیم " هم نگران‌کننده و هم امیدوارکننده است، ازاین‌جهت نگران‌کننده است که اگر بر اساس راه و خط امام حرکت نکردیم، چه کسانی مقصر بودند؟ آیا همراهان و یاران امام که رنگ عوض کردند و نتوانستند همراه با مسیر انقلاب حرکت کنند مقصر هستند یا مردم کوچه و بازار برخلاف سیره امام خمینی (ره) رفتار کرده‌اند؟

اما جهتی که می‌توان به آن امیدوار بود، رسیدن به خودآگاهی در افرادی است که روزگاری با امام خمینی (ره) همراه بودند و دیدند که آن پیر فرزانه خطاب به کسانی که قانون را قبول نداشتند، به‌صراحت اعلام کرد که تو غلط می‌کنی که قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد.[2]

قبل از تبیین گزارش باید بگوییم که این ادعای رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای ملت قابل قبول نیست و مردم معتقدند که جانشین امام راحل، تنها بر اساس مشی و خواست بنیان‌گذار انقلاب حرکت کرده است و اگر نقصی هم هست که هست، در کارگزاران باید به دنبال آن باشیم نه در چارچوب حاکمیت.

برگردیم به عبارت آقای هاشمی و اماواگرها درباره مسیر انقلاب بر اساس سیره امام خمینی (ره)، به نظر می‌رسد برای فهم بهتر می‌توان به یکی دیگر از بیانات امام خمینی (ره) درباره قانون، گریزی بزنیم و از اینجا نشان دهیم که آیا در مسیر انقلاب انحرافی به وجود آمده است یا دیگرانی می‌خواستند انحراف ایجاد کنند.

با ذکر بیانی از بنیان‌گذار انقلاب درباره قانون و قانون‌گریزی وارد بحث می‌شویم و به ذکر سه مصداق از رفتار آقای هاشمی بر اساس سیره امام خمینی (ره) می‌پردازیم.

امام خمینی (ره) می‌فرمایند: اگر یک جایی عمل به قانون شد و یک گروهی در خیابانها بر ضد این عمل بخواهند عرض اندام کنند، این همان معنای دیکتاتوری است که مکرر گفته ‏ام که قدم بقدم پیش می‏رود، این همان دیکتاتوری است که به هیتلر مبدل می‏‌شود انسان، این همان دیکتاتوری است که به استالین انسان را مبدل می‏‌کند. اگر قانون در یک کشوری عمل نشود، کسانی که می‌‏خواهند قانون را بشکنند اینها دیکتاتورانی هستند که به صورت اسلامی پیش آمده‌‏اند یا به صورت آزادی و امثال این حرف‌ها.

اگر همۀ این آقایان که ادعای این را می‏‌کنند که ما طرفدار قوانین هستیم، اینها باهم بنشینند و قانون را باز کنند و تکلیف را از روی قانون همه‏شان معین کنند و بعد هم ملتزم باشند که اگر قانون بر خلاف رأی من هم بود من خاضعم، اگر بر وفاق هم بود من خاضعم، دیگر دعوایی پیش نمی‏آید؛ هیاهو پیش نمی‏‌آید. اگر بنا باشد که یک جایی دادستان بخواهد روی قوانین عمل بکند، ما بخواهیم بگوییم که خیر، ما دادستان را قبول نداریم، این معنای دیکتاتوری است. دیکتاتوری همان است که نه به مجلس سر فرود می‌‏آورد، نه به قوانین مجلس و نه به شورای نگهبان و نه به تأیید شورای نگهبان و نه به قوۀ قضائیه و نه به دادستانی و نه به شوراهای دادستانی و همین طور به همۀ ارگانها.

قانون معنایش این است که[همه] چیزها[را] به حسب قانون اسلامی، به حسب قانون کشوری که منطبق با قوانین اسلام است، همه را، وظیفه‏‌شان را قانون معین کرده. بعد از آنکه قانون وظیفه را معین کرد، هر کس بخواهد که برخلاف او عمل بکند، این یک دیکتاتوری است که حالا به صورت مظلومانه پیش آمده است و بعد به صورت قاهرانه پیش خواهد آمد و بعد این کشور را به تباهی خواهد کشید و این کشور وقتی به تباهی کشیده شد و این مردم متفرق و مختلف با هم شدند، این همان وظیفه‏ ای که برای ابرقدرتها باید انجام بدهد این آدم انجام داده، ولو خودش نمی‏فهمد، اگر بفهمد که دیگر مصیبت بالاتر است، لکن خودشان ملتفت نیستند. .[3]

1- بازی آقای هاشمی در فیلم "وداع با فرزند مجرم"

به نظر می‌رسد به لطف رسانه‌ها ارتباط جمعی و شبکه‌های اجتماعی، خیلی از مردم شریف ایران فیلم وداع رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام با مهدی هاشمی که به جرم ارتشا، اختلاس و جرایم امنیتی به تحمل 10 سال حبس محکوم شده است، دیده‌اند.

هاشمی در این فیلم در گوش فرزندش می‌گوید: من به روشنی می‌بینم که ان شاء الله به زودی سالم و با نشاط بیرون می‌آیید و وارد جامعه می‌شوید برای خدمت و خداوند اجر زحمات طولانی‌ات را فراموش نخواهد کرد. جامعه هم به حمدالله تا کنون متوجه شده و بیشتر متوجه خواهد شد که بر تو ظلم رفت.

علیزاده طباطبایی وکیل خانواده هاشمی‌ها نیز درباره نظر پدر خانواده می‌گوید: آیت‌الله هم حکم صادره را غیرشرعی و غیرقانونی می‌داند.[4]

حال باید از آقای هاشمی سؤال کرد عبارت بر تو ظلم رفته است یا اینکه وکیل شما گفته است که اعلام کردید حکم غیرشرعی غیرقانونی است، معنای تمکین به قانون را دارد؟ آیا آقای هاشمی که بیش از 30 در این نظام مسؤولیت دولتی و غیره داشته است، نمی‌داند اعتماد مردم به قوه قضاییه یکی از مهم‌ترین برکات این انقلاب است و نباید این اعتماد را با ادعاهای بدون سند و بدون مبنا از بین ببریم؟ قطعاً آقای هاشمی می‌دانند که امام خمینی اعلام کرده‌اند اگر قانون برخلاف نظر و خواست تو هم بود باید قبول کنی و نباید علیه آن قیام کنی ولی باید با تأسف تمام بگوییم آقای هاشمی اگرچه در ظاهر امر قیامی علیه قانون نداشتند ولی با زبان و رفتار نشان دادند که این قانون و این قوه قضاییه را قبول ندارند.

اینجاست که باید از آقای هاشمی بپرسیم چه کسانی برخلاف خواست و سیره امام خمینی (ره) رفتار و اقدام کردند و چه کسانی عوض شده‌اند؟

2- حوادث غیرقانونی انتخابات 88 و موضع آقای هاشمی

شاید تقدیر بر این رقم خورده است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خردادماه آبستن حوادث مختلفی باش، قیام مسلحانه منافقین، خرداد سال 76، خرداد سال 84، خرداد سال 88 و همچنین خرداد سال 92 و خردادهای دیگری که محل بحث ما نیست.

آنچه به دنبالش هستیم، اشاره‌ای گذرا به حوادث خرداد سال 88 هستیم، فارغ از اینکه در خرداد 88 و بعد از دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حق با چه کسانی یا چه گروهی بود، همگان بر یک مسئله واقف‌اند و آن‌هم این است که قسمتی از مردم معترض بر اساس تحریک خبرگان سیاسی جریان مردود اصلاح‌طلب و رسانه‌های بیگانه، بدون اجازه قانونی وارد خیابان‌ها شدند و به عبارتی لشکرکشی خیابانی علیه نتایج انتخابات به راه انداختند و خواستار ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات مجدد بودند، اگر بار دیگر به فرمایش امام راحل که در بالا اشاره شد برگردیم، امام به صراحت اعلام می‌کنند که این اقدام یعنی دیکتاتوری و حال باید از آقای هاشمی سؤال کرد ایشان و خانواده محترم در انتخابات 88 در کدام موضع قرار داشتند و چه نظری درباره دروغ تقلب ابراز کردند؟

به نظر می‌رسد کسی وجود نداشته باشد که بگوید در حوادث سال 88 آقای هاشمی و خانواده‌اش در راستای نظام اسلامی و قانون اساسی حرکت کردند بلکه همه می‌گویند این خانواده طرفدار اعتراض خیابانی و از حامیان تقلب در انتخابات بودند و همان حرفی را می‌زدند که فتنه‌گران در حصر می‌زدند کما اینکه همسر ایشان رسماً اعلام کرد اگر آقای موسوی رأی نیاورد، بریزید تو خیابان‌ها و یا فائزه هاشمی یکی از شرکت‌کنندگان و تشویق‌کنندگان به اعتراض خیابانی بود.

باید از آقا هاشمی پرسید شما در حوادث غیرقانونی سال 88 چه موضعی داشتید، از چه کسانی حمایت کردید، درباره تقلب یا عدم تقلب در آن انتخابات چه نظری داشتید و آیا بر اساس ساختار قانونی و قانون اساسی عمل کردید یا بر اساس خواست قلبی خود؟

در این میان ذکر مطلبی خالی از لطف نیست؛ دختر آقای هاشمی رفسنجانی درباره حوادث سال 88 و از قول پدر به مطلبی اشاره می‌کند که تکذیب هم نشد و مردم را یاد ماجرای منافقین و رفتار مسعود رجوی می‌اندازد.

فاطمه هاشمی در گفتگو با سایت ضدانقلاب کلمه به نقل از پدر می‌گوید: "سال 88 هم یک‌بار به شما گفتم که روزی پدر ما را دورهم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم می‌کنند، باشیم و قطعاً شما بهترین زندگی را خواهید داشت؛ اما اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت می‌کنند و به زندان می‌اندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما انجام می‌دهند و شما باید این‌ها را تحمل‌کنید و ما هم گفتیم تحمل می‌کنیم زیرا چیزی جز راه درست در کنار مردم را نمی‌خواهیم".[5]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مسعود رجوی که به همراه دیگر اعضای سازمان از زندان آزاد شده بود، به سازمان‌دهی سازمان مجاهدین خلق پرداخت. افرادی که مجدداً به بازسازی سازمان پرداختند، بدون اطلاع از گذشته رجوی وی را به عنوان نخستین عضو کادر مرکزی سازمان، مناسب‌ترین فرد برای رهبری تشخیص دادند.

نخستین مخالفت جدی سازمان با نظام جمهوری اسلامی عدم شرکت در انتخابات خبرگان قانون اساسی بود. آنان درحالی‌که با تحریم انتخابات، خود را از یک مبارزه دموکراتیک کنار کشیده بودند، با اعلام کاندیداتوری ریاست جمهوری رجوی با نیروهای مخالف جمهوری اسلامی وارد عرصه شدند. با چنین سابقه‌ای، این نیروها با کاندیداتوری مسعود رجوی کوشیدند تا در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کنند، درحالی‌که قانون اساسی نظام را قبول نداشتند. از همین رو، امام خمینی (ره) اعلام کرد کسانی که در انتخابات خبرگان قانون اساسی شرکت نکرده‌اند، حق شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را ندارند.

حال مردم نمی‌دانند آقای هاشمی‌ای که حکومت را ظالم و علیه مردم معرفی می‌کند، چگونه در انتخابات ریاست‌جمهوری‌اش شرکت می‌کند و یا چگونه قبول می‌کند رییس مجمع تشخیص مصلحت نظامی بماند که ظالم به مردم است و البته کلید حل این معما را خود ایشان باید بیابند.

اینجاست که باید از آقای هاشمی بپرسیم چه کسانی برخلاف خواست و سیره امام خمینی (ره) رفتار و اقدام کردند و چه کسانی عوض شده‌اند؟

3- نسبت خلاف دادن به امام خمینی درباره حذف شعار "مرگ بر آمریکا"

یکی از موضوعاتی که در سال‌های اخیر با آن مواجه شده‌ایم، نسبت دادن بعضی از تحریف‌های بدون سند و بدون مبنا به سیره و رفتار امام خمینی (ره) است، به‌عنوان‌مثال مصطفی معین نامزد رد صلاحیت شده اصلاح‌طلبان درباره فرمان امام خمینی به محتشمی پور درباره عدم استفاده از اعضای نهضت ملی، می‌گوید: یادم است در دانشگاه رازی جلسه‌ای با استادان داشتیم، استادی پرسید که آیا از ملی- مذهبی‌ها در سطح مدیریت عالی هم استفاده می‌کنید؟ گفتم: بله. چراکه نه؟ این استاد به نامه امام ارجاع داد. گفتم با فرض آنکه آن نامه جعلی نبوده و درست بوده، می‌گویم که آن نامه مربوط به بیست سال پیش است و به نظر امام هم باید با توجه به شرایط زمان و مکان موضع گرفت. ضمن اینکه آن‌ها را نمی‌شود به لحاظ یک اتهام سیاسی، از حقوق مدنی محروم کرد.[6]

در این میان، اگرچه امام خمینی ره بدون هیچ ابهامی در کلام و رفتار آمریکا را شیطان بزرگ می‌نامید و هیچ محدودیتی برای ابراز شعار مرگ بر آمریکا توسط مردم نداشتند، آقای هاشمی اعلام می‌کند که امام با شعار مرگ بر آمریکا مخالف بود!

هاشمی رفسنجانی با یادآوری حذف شعار «مرگ بر آمریکا» و اینکه امام با حذف این شعار موافق بودند و واکنش‌های تند بعدی و جوسازی‌های بعمل آمده در این خصوص تأکید می‌کند: «تمام مطلب همان بود که نوشته بودم؛ الآن هم دقیقاً یادم نیست که چه نوشتم. به‌هرحال موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم. مثلاً در اجتماعات ما «مرگ بر بنی‌صدر» شعار داغ مردم بود که در نماز جمعه خواهش کردم که نگویند. «مرگ بر بازرگان» بود که خواهش کردم نگویند. «مرگ بر شوروی» بود که گفتم الآن با شوروی مشکل آن‌چنانی نداریم. درباره آمریکا هم گفته بودم. من ذاتاً با حرف‌های تند و فحاشی‌ها مخالفم و آن‌ها را مفید نمی‌دانم.»

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در پاسخ به اینکه چرا شعار مرگ بر این‌وآن را نمی‌پسندید، گفت: مرا یک اصل قرآنی به این روحیه رسانده است. قرآن از زبان خداوند به مسلمانان صدر اسلام که به بت‌ها فحش می‌دادند – بت که مهم نیست - می‌گوید: «حق ندارید به بت‌های آن‌ها فحش بدهید؛ و لا تسّب الذین یدعون من دون الله» می‌فرماید: «بت‌ها را سب نکنید، چون آن‌ها هم متقابلاً به خدا بد می‌گویند و باعث گمراهی بیشتر آن‌ها می‌شوید».[7]

اگرچه آقای هاشمی رفسنجانی در کتاب تفسیر خود به وضوح اعلام کرده است که نماد کفر و استکبار باید مورد لعن قرار گیرند که در گزارش دیگری به آن پرداخته‌ایم، اما اشاره‌ای به اظهارات خود هاشمی رفسنجانی در زمان حیات امام نشان می‌دهد که حافظه این شخص دچار مشکل شده است.

هاشمی رفسنجانی در دی‌ماه 59: وحشی‌تر از سردمداران آمریکا کمتر پیدا می‌کنیم

هاشمی رفسنجانی در جلسه علنی 8 دی‌ماه 1359 با اشاره به یکی از سخنان ریگان رئیس‌جمهوری آمریکا که ملت ایران را بربر خوانده بود، گفت: بربرتر (وحشی‌تر) از سردمداران آمریکا ما در تاریخ کمتر پیدا می‌کنیم.

وی ادامه داد: اگر مال مردم را خوردن، زور گفتن و اشغال نظامی کردن، خون ریختن و جنگ به راه انداختن و کشورها را به جان هم انداختن و استثمار کردن و اکثریت دنیا را گرسنه نگاه‌داشتن که تمام این‌ها کارهای آمریکایی‌ها است که اگر این‌ها تمدن است آمریکا خیلی متمدن است و ما از این کارها بلد نیستیم.

هاشمی رفسنجانی در سال 60: مبارزه با آمریکا را از سال 42 آغاز کردیم

وی همچنین در این خطبه‌های نماز جمعه در مور مبارزه با آمریکا هم می‌گوید: "... ما از سال 42 که مبارزه را آغاز کردیم، امریکا و اسرائیل و شاه ایران را، با هم محکوم می‌کردیم؛ تا امروز هم همین‌طور بوده است..."

آقای هاشمی رفسنجانی در خطبه‌های نماز جمعه خردادماه 1361:

"...به‌هرحال فکر می‌کنم "مرگ بر آمریکا" را ضعیف و کم نکنید. آن شعار بزرگی است که می‌دهید و دارید با همین شعار دنیا را تکان می‌دهید."

اینجاست که باید از آقای هاشمی بپرسیم چه کسانی برخلاف خواست و سیره امام خمینی (ره) رفتار و اقدام کردند و چه کسانی عوض شده‌اند؟