پارس بررسی می کند:
دفاع از ظریف و نقد برجام؛ تحلیل آخرین مواضع هسته ای رهبرحکیم انقلاب/ چطور ممکن است اجرای برجام نگران کننده باشد، اما عملکرد ظریف قابل دفاع؟
اما هدف مذاکره تنها کسب تجربه داخلی نبود. دفاع از حق جمهوری اسلامی در جوامع بین المللی نیز هدف مهم دیگری بود که باید از مسیر مذاکرات پی گیری می شد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محسن مهدیان- تحلیل آخرین مواضع هسته ای رهبرانقلاب نیازمند مروری مجدد بر راه طی شده در مذاکرات است. ممکن است برای برخی این سوال ایجاد شود که چطور ممکن است اجرای برجام به شکل کنونی و به تعبیر رهبری انقلاب مبهم و نگران کننده باشد، اما عملکرد ظریف قابل دفاع باشد و حتا بخشی از دستاوردهای مذاکرات نیز مورد تمجید و تحسین رهبری قرار گیرد؟
مناسب است در کنار این سوال، پرسش دیگری نیز در خصوص مواضع هسته ای رهبر انقلاب مطرح شود. سوال اینجاست که اگر رهبری معتقدند مذاکره با آمریکا هیچ نفعی ندارد، با کدام هدف استراتژیک مجوز مذاکره با آمریکا را در مساله خاص هسته ای صادر کردند؟
در این رابطه 3 موضع و حتا 3 دوره موضع گیری رهبری مورد توجه است. اولین موضع مربوط به "بدبینی" صریح ایشان نسبت به سرنوشت مذاکرات است. ایشان به کرات فرمودند که به آینده مذاکرات بدبین هستم. مرحله دوم مجوزی است که رهبری انقلاب با عنوان "نرمش قهرمانانه" برای مذاکره با آمریکا دادند. در نهایت اینکه مرحله سوم و آخرین موضع رهبری اظهار نگرانی درباره اجرای توافق هسته ای به شکل موجود است و تاکید بر اینکه هر نوع مذاکره جدید نیز ممنوع است. در این خصوص رهبری انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه تعبیر صریحی درباره مذاکرات دارند و می فرمایند: مذاکره با آمریکایی ها" هیچ" نفعی برای ما نداشته است. می فرمایند آمریکایی ها با مذاکره به دنبال نفوذ فرهنگی و سیاسی هستند و در مذاکرات اخیر نیز در مواردی به این هدف دست یافتند.
به این ترتیب سوالی که مطرح می شود این است که اگر رهبری بدبین بودند و در نهایت نیز معتقدند این مذاکرات هیچ نفعی برای جمهوری اسلامی نداشته است چرا مجوز مذاکرات هسته ای را با عنوان نرمش قهرمانانه صادر کردند؟
برای پاسخ به این دو سوال لازم است از مواضع هسته ای و تحلیل های مربوط به برجام یک دسته بندی ساده و مختصر داشته باشیم. سه گونه تحلیل درخصوص برجام و توافق هسته ای در کشور وجود دارد.
تحلیل دسته اول
مربوط به منتقدانی است که طی ماه های گذشته بیشترین خدمت را در روشن شدن اشکالات برجام داشتند. این گروه معتقد بودند برآیند هزینه های برجام بیش از منافع آن است و البته هزینه های برجام را ناشی از عملکرد ضعیف تیم مذاکرات و غرب گرایی دولت می دانستند. سرانجام این تحلیل اگرچه بخشی از اشکالات توافق را بدرستی تبیین می کرد اما چون تیم مذاکره کننده را هدف نقدهای خود می دانست، خواه یا ناخواه نگاه ها را متوجه خیانت تیم مذاکره کننده می کرد.
تحلیل دوم
مربوط به گروهی است که معتقدند دست آوردهای هسته ای برجام بیش از ضعف های آن است و اجرای برجام به حکم فزونی منافع بر هزینه هایش، حکم عقل و منطق است.
دسته سوم
ماجرا را اینطور تحلیل کردند که برآیند هزینه و فایده برجام منفی است اما در نهایت برجام باید اجرا شود.
به این فهم تحلیل سوم درست است و غیر از تحلیل سوم نمی توانیم 2 سوال صدر این یادداشت را پاسخ دهیم. در این رابطه توضیح بیشتر لازم است.
گروه اول
در نقد مذاکرات هیچگاه نتوانستند برای دفاع حداکثری و تمام قد رهبری انقلاب از تیم مذاکره کننده، تحلیل دقیقی ارائه کنند. سوال این است که با همه این نقد ها و اشکالات چرا رهبری باید از تیم مذاکره تعریف و تمجید کنند؟
گروه دوم
که ارزیابی کاملا مثبت از نتایج توافق داشت، طبیعتا نامه نگران آمیز رهبری انقلاب درخصوص توافق را بسختی تحلیل می کنند. اگر مذاکرات مثبت بوده است چرا رهبری در نامه اخیر خود اجرای آن به شکل کنونی را نگران کننده می دانند؟ اگر در مذاکرات توفیق داشتیم چرا رهبری می فرمایند در مذاکره با آمریکا "هیچ" نفعی نمی بریم.
با این توصیف تحلیل مواضع رهبری و جمع بندی آن به چه نحو است؟ لازم است درباره این پرسش، تحلیل گروه سوم مختصری توضیح داده شود.
دسته سوم
معتقدند که تیم مذاکرات مستند به داشته ها و توان شان، در نهایت درایت عمل کرده است. اشکالات برجام نیز به جای خود باقی است و وجود این اشکالات به خدعه و دسیسه و زیاده خواهی آمریکایی ها مربوط است نه عملکرد تیم مذاکره کننده.
از طرفی اینطور نیست که تیم مذاکره کننده از اشکالات برجام بی اطلاع باشد و ناشی گری تیم مذاکره باعث زیاده خواهی آمریکایی ها شده باشد؛ کما اینکه رهبر انقلاب در سخنرانی چند ماه پیش خود در پاسخ به برخی نقدهای تند و تیز به مذاکرات، صریح می فرمایند که تیم مذاکرات در بسیاری از موارد شناخت کامل و دقیقی از نقدها دارند و حتا جلوتر از منتقدین بر اشکالات مذاکرات واقفند. بنابراین اشکالات توافق به زیاده خواهی و زور گویی و روحیه استکباری آمریکا مربوط است و عملکرد تیم مذاکره کننده در دفاع از صنعت هسته ای کشور قابل دفاع و شایسته تقدیر است.
اما سوال دوم این بود که اگر برآیند نتایج مذاکرات مثبت نبوده است و رهبری نیز از ابتدا بدبین بوده اند و امروز هم همان بدبینی ثابت شده است، پس به چه دلیل پذیرفتیم که پای میز مذاکره رویم؟
پاسخ به این سوال را نباید در متن برجام جستجو کرد. پاسخ به این بخش فرامتن است. ماجرا فراتر از مساله هسته ای است. بحث فنی هسته ای بجای خود قابل تحلیل است اما آنچه مارا کمک می کند تا تحلیل جامع تری از توافق برجام و موضع رهبری انقلاب داشته باشیم فراتر از متن توافق است.
رهبری انقلاب نسبت به نتیجه مذاکرات بدبین بودند؛ اما مجوز مذاکره هسته ای با آمریکایی ها را صادر کردند. چند علت بر این تصمیم قابل تحلیل است.
اولین دلیل که به این فهم مهمترین دلیل است تجربه تاریخی ای است که جامعه ما از روحیه استکباری و جنگ طلبانه آمریکایی ها کسب می کند. مدل رهبری اجتماعی این نیست که فارغ از رشد فهم و عقیده مردم تصمیم بگیرد. مدیریت و رهبری جامعه منحصر در نسخه های بالا به پایین نیست. جامعه ای در مقابل غرب می تواند مقاومت داشته باشد که فهم درستی از غرب و استکبار داشته باشد. تصور ساده انگارانه از مذاکره که تنها جغرافیای غرب را می فهمد و نه ایدئولوژی اش، نمی تواند ضرورت مقاومت را درک کند.
توجه به این موضوع بسیار راهگشا و کلیدی است که رهبری جامعه تنها در صورت رشد و تعالی فهم اجتماعی می تواند رو به جلو گام بردارد و برای رسیدن به این فهم عمومی باید هزینه داد، حتا به قیمت تضعیف صنعت هسته ای . چرا که آنچه انقلاب را حفظ می کند بی تردید چرخه سوخت هسته ای نیست بلکه مقاومت مردم است و مقاومت مردمی در گرو اعتلای فهم و درک استکبار ستیزی است؛ آنهم نه استکبار ستیزی صرفا شعاری.
سال هاست که جمهوری اسلامی با مذاکره مخالفت کرده و پای میز مذاکره نرفته است. ممکن است برخی که حداقل 51 درصد جامعه را شامل می شوند(میزان آرای جناب روحانی) بعد از مدتی چنین تصور کنند که انقلاب اسلامی با اصل مذاکره مشکل دارد و در مواجهه با آمریکا شعاری رفتار کرده است واگر شعارهای غیرواقعی را کنار می گذاشت، مردم رفاه بیشتری داشتند.
مذاکره اخیر یک تجریه روشن پیش روی مردم است تا فهم دقیق تری از استکبار پیدا کنند. مذاکرات هسته ای توسط کسانی صورت گرفت که بالاترین سطح اعتقاد را به مذاکرات داشتند و البته همین ها نیز امروز واقفند که آمریکا رفتار و هدف ثابتی در تعامل با جمهوری اسلامی دنبال می کند و آنهم خلاصه در زورگویی و زیاده خواهی است و دراین راه فرقی نمی کند در جنگ باشد و آدم بکشد یا پای میز مذاکره باشد.
امروز بخشی از حرفهای موثر آمریکا ستیزانه را ظریف و تیم هسته ای می زنند. به این فهم امروز با هشدارها و تبیین های رهبری انقلاب- ونه نقش آفرینی رسانه ها- شناخت کم و بیش روشنی از امپریالیسم ایجاد شده است. نمونه آشکار آنرا باید در بی توجهی بازار اقتصادی به توافق هسته ای دید. بازارهای اقتصادی کشور که تا پیش از این با شایعات هسته ای بالا و پایین میشد امروز به این سطح از بلوغ رسیده است که به توافق رسمی هسته ای نیزهیچ واکنشی نشان نمی دهد.
اما هدف مذاکره تنها کسب تجربه داخلی نبود. دفاع از حق جمهوری اسلامی در جوامع بین المللی نیز هدف مهم دیگری بود که باید از مسیر مذاکرات پی گیری می شد.
در نهایت هدف دیگر احقاق حق مردم در حوزه صنعت هسته ای و برداشتن تحریم ها بود. هر میزان به این هدف نزدیک می شدیم یک گام موثر بود. روشن بود که این مسیر برای کشور بدون هزینه نخواهد بود. حداقل هزینه ها شکستن تابوی مذاکرات بود. از دست دادن بخشی از دستاوردهای هسته ای و فراهم شدن شرایط نفوذ برای غربی ها و امریکایی ها نیز از دیگر هزینه های این مسیر بود. این درحالی است که نسبت به اصل برداشتن تحریم ها و حفظ یک صنعت کامل هسته ای نیز تردیدهای جدی وجود داشت.
نامه اخیر رهبری نیز تصریح بر همین نگرانی است. با این حال هرمیزان در مساله هسته ای و تحریم ها نیز امتیاز کسب کنیم یک گام رو به جلوست. اما اگر حاضر به پرداخت هزینه شدیم به این سبب بود که امتیازات مادی تنها و تنها هدف مذاکرات نبوده است.
در نهایت اینکه توافق از حیث مادی و مطابق متن به نفع ما نیست و این از ابتدا قابل تصور بود. با این حال سرجمع مذاکرات نه از حیث متن بلکه فرامتن به نفع جمهوری اسلامی است. درک این مساله و تفکیک متن با فرامتن بسیار کلیدی و حائز اهمیت است.
"مصلحت" کشور در این بود که مسیر مذاکرات طی شود. تاکید می شود که مصلحت تنها این نیست که توافق پذیرفته شود بلکه مصلحت در این است که مسیر مذاکرات طی شود. به تعبیری ماجرا فراتر از برجام و توافق است.
برخی متاسفانه نام "مصلحت" را مترادف "جام زهر" می دانند و تصور می کنند وقتی سخن از مصلحت می شود یعنی کشور در موضع ضعف مجبور به پذیرفتن شکست شده است. اصلا چنین نیست. حداقل در ماجرای هسته ای ماجرا اینطور نبوده و نیست.
رفتار مطابق با مصلحت در مساله هسته ای به این شکل است که برای رسیدن به اهداف فراهسته ای، حاضر شدیم مذاکره با آمریکا را که از ابتدا نسبت به نتایج مادی آن بدبین بودیم و اعتقاد داشتیم "هیچ" نفع مادی برای ما ندارد بپذیریم.
به تعبیر رهبری به اذن الله ضرر نمی کنیم و نکردیم چون هدف مان تنها متن برجام نبود. به مصلحت مذاکره و بعد هم برجام را پذیرفتیم چون اهداف فراتری از مذاکرات و برجام مدنظر بود. در نهایت اینکه فهم صحیح و عالمانه از "مصلحت سنجی" که تشخیص آن صرفا در اختیار ولی مسلمین است شاه کلید تحلیل وضع موجود است.
با این نگاه آقای ظریف و تیمش متناسب با داشته ها و توان کشور و ظرفیت اجتماعی، در نهایت تدبیر و تدین عمل کردند. از سویی اگرچه سرجمع برجام از حیث مادی منفی است اما امتیاز و دستاوردهای مادی هم داشتیم و مهمتر اینکه مذاکره برای کشور آورده های فرا هسته ای داشته است و لذا پذیرفتن برجام با همه اشکالاتش منطقی است.
این مذاکرات ازنظر حقوقی دروغ پردازیهای امریکا وایادی انهارا برملاکرد واروپا را به این باور رساند که تحریمها جزضرر دست اوردی برای انها نداشته