تنها سخنان علنی رهبر انقلاب تعیینکننده است؟/ کُد زدگی گزینشی/ آسیب خودمعیارپنداری
تا جاییکه در شبکههای اجتماعی با عنوان شکنجه نیروهای انقلابی از آن یاد شد! عکسهای دروغینی که کاملا غیرمرتبط با این ماجرا بود. گویی برخی از جوانان انقلابی امروز روبه روی انقلاب ایستادهاند!
پایگاه خبری تحلیلی پارس-
این یک نوشته حاشیهپردازانه است و یحتمل برخی دوســـتان دور و نزدیک را خواهـد آزرد، اما از آنجایی که لازم است زمینه گفتوگو در باب برخی کجرویهای ناخواسته گشوده بماند، نوشتنش و بالاتر از آن، خواندن و فهمیدهشدنش ضروری است. ماجرا چندان پیچیده نیست: برخیها معتقدند که تنها سخنان رسمی و علنی رهبر انقلاب برای آنها تعیینکننده و خطمشیگذار است و باقی عباراتی که از آن به «کُد» تعبیر میکنند، قابل مناقشه و ابهامآور. یادداشت کنونی، تلاش دارد تا از سه زاویه این ابهام را بررسی کند.
اول
دوستان مدعی باید دو مقوله را در بدو امر اثبات کنند، یکی فضل سخنان آشکارا بر ناآشکارا و دومی تعهدشان به سخنان مذکور. فضل سخن آشکار بر ناآشکار، یک گرفتاری مقدماتی دارد و آنهم تعیین محدوده آشکاربودگی است... رهبر انقلاب در چه جمعی و طبق چه شرایطی باید سخن بگویند که آن سخنان، آشکار به شمار رود؟ پخش زنده حجت است یا تعداد شنوندگان؟ متن خبر اصیل است یا مشروح سخنرانی یا حتی صوت آن؟ و اگر احیانا بهدلایلی نظیر افت کیفیت صدا، تپقهای نامنتظره و... متن یا صوت شامل ویرایشی شود، بخشهای محذوف و اصلاحشده فاقد اعتبار و صحتند یا آنها نیز به اندازه بخشهای منتشرشده، رسمیاند و قابل استناد؟ در واقع مرز میان آشکاری و ناآشکاری باریکتر از آن است که برخی تصویر میکنند و اگر طبق گفتههای یک جلسه خصوصی، فردی خودش را «نخ تسبیح» جریانهای انقلابی بپندارد، میتوان او را به باد انتقاد گرفت که طبق یک سخن نامشروح، مشی و رویه خود را برگزیده و به دیگران نیز سرایت داده است؟ مقوله دیگر آنکه، چه تعهدی وجود دارد که به سخنان مشروح (با هر تعریفی که بر سر آن توافق شود) بهدرستی و دقت عمل شود؟ موضوع برکناری معاون اول دولت پیشین را به یاد آورید، (پس از انتشار دستخط مرتبط با موضوع) چه توجیهات گستردهای بهکار گرفته شد تا آن اقدام خاص، به لطافالحیلی کماثر شود و از صفحه اذهان عمومی پاک یا در موردی دیگر، هنگامیکه اقدام رئیس دولت وقت «خلاف شرع، قانون و اخلاق» و «تضییع حقوق اساسی مردم» خوانده شد، رسانهها و نخبگان هوادار آن، به چه نحوی برخورد کردند؟ یا در نمونهای دیگر در همین ماه رمضان گذشته، مخاطب «منتقدان بالای دایو» چه کسانی بودند و چرا هیچ کسی از جریان اصولگرا، مسئولیت آن نکته را بهعهده نگرفت... این فهرست را بسیار طولانیتر میتوان کرد، اما پاسخ را نه.
دوم
صرفنظر از مرز «رسمیت» سخنان، دوستان مدعی باید به این سوال پاسخ بدهند که آیا واقعا بر این باورند که مواضع رهبری انقلاب، فقط در چارچوب چند سخنرانی ماهیانه بیان میشود و ایشان هیچ اثری مادی و معنوی در تحولات کشور، جز همان سخنان ندارند؟ به دیگر سخن، هر آنچه مجری است و در صحنه عمل دیده میشود، ماحصل همان چند سخنرانی عمومی است یا منشأ زبانی دیگری نیز دارد؟ اگر دارد، آیا برای گفتههای دیگر، میتوانند تاثیری قائل نشوند...؟ مثلا اینکه رهبر انقلاب با مدیران کشوری و لشکری دیدارهایی دارند و راهبردهایی را مشخص میکنند، آیا چون در معرض شنوایی این دوستان قرار نمیگیرد، فاقد صحت و حجیت است؟ در اینجا میشود روی دو محور تکیه کرد: یکی آنکه منادیان کدزدگی اخبار، خودشان را متر و معیار و تراز درستی و نادرستی خبرها میدانند و نه محتوای عرضه و دریافتشده را؛ در حقیقت آنها پیرو مرامی هستند که میگفت فقط آنچه را خودش از «دو لب مبارک» بشنود، درست و صحیح میداند و جالب آنکه هنگامیکه همان فرد به ریاست جمهوری رسید در دهها جلسه غیرعلنی و گفتارهای علنی، بهطور مستقیم، چارچوبهای اعلامی مدنظر رهبری را زیر سوال برد (ر.ک. تحولات انتهای 87 تا ابتدای 92)؛ این نمونه، نشان میدهد که خودمرکزپنداری، ذائقه طبیعی چنین باوری است و از آن گریزی نیز نیست. دومین محور هم اینکه مگر همه سخنان و مواضع و احکام و تصمیمات رهبری، قابل انتشار و رسانهای کردن است که توقع میرود غیر از آنچه انتشار یافته، نباید سخن دیگری منشأ اثر قرار بگیرد؟ این حرف بدان معناست که رهبری نباید هیچ حرف غیر محرمانه، شخصی یا خاصی داشته باشند که بخواهند آن را در تمامی مجاری منتشر کنند یا بگویند. مدعیان توجه ندارند که طیف گستردهای از محتواهای سری در کشور وجود دارد که قابل بازنشر نیست و قاعدهای که رهبری بر آن پای فشردهاند، تمایز و تخالف نداشتن گفتارهای عمومی و خصوصی است و این را بهراحتی میتوان در همه موارد اثبات کرد (نمونه آخرش بحث خطوط قرمز که بهصراحت در سخنرانی کارگزاران بیان شد که همه موارد در آنجا گفته نمیشود). «آقا» در ظاهر یا پنهان، دارای دو موضعگیری نسبت به قضایا، اشخاص، نهادها و... نیستند، هر چند که واضح است سطوح دسترسی بدان مواضع (براساس شاخصهای مختلف) متفاوت خواهد بود.
سوم
از همه این نکات ریز و درشت گذشته، عزیزانی که کدمداری را زیرسوال میبرند و خودشان در موارد متعددی، اقداماتشان را متکی بر کدها و حمایتهای ناآشکار به پیش بردهاند (و بر فرض صحت آن کدها، میتوان گفت که درست یا غلط عمل کرده یا نکردهاند)، از پشتیبانی یک سازه معرفتی خاص بهره میبرند که باید در جمعبندی این مقال، بر آن تکیه کرد؛ تاکید بر نص، منهای تفسیر. نوعی نگاه قشریگرایانه که البته در وادی امر، چندان واضح و روشن نیست. در این نحوه تعامل با گفتارهای رهبری، توجهی به شأن نزول وجود ندارد و فقط صرفا صورت نوشته، حتی منهای لحن بیانشدن یا جایگاه جمله در متن و... مدنظر است، به نحوی که تعریف ایشان از یک رئیسجمهور به اوصافی خاص میتواند همواره صادق باشد و تعابیری انحصاری در باب تیم مذاکرهکننده هستهای، محدود به همان عبارات است و یک پایایی مقطعی دارد. یک رویه مشکل، همان خوددرستپنداری است که در بالا بدان اشاره شد (و نتیجهاش میشود بهکار بستن سخنان در تایید چارچوب ذهنی مورد نظرشان و راهبردی کردن آن در صحنه بازی و سیاست) و رویه دیگر، باور نامحسوس به این گزاره است که سخنان مذکور، فاقد محتوایی منظومهای یا شبکهای است (و بدون آنکه بنا باشد که وجوه نامطلوب دینی این نگرش با اشعریمسلکی تطبیق داده شود) و در آن میشود رگههای نوعی اخباریگری رسانهای را مشاهده کرد. فاجعه اینگونه از اخباریگری را وقتی میتوان بیشتر مشاهده کرد که گفتاری مطمئن، صادقانه و انحصاری از مجاری غیر عمومی در دسترس قرار میگیرد و فرد را درگیر نوعی بحران هویت و در برخی موارد، سرگشتگی و ناامیدی میکند.
ادعای عمومی این نوشته، اصل قرار دادن «کدها»ی مخفی در برابر محتواهای غیر مخفی نیست، بلکه نفی این تقابل و قطبیگرایی نامطلوب است که موجبات کژفهمی و کژرفتاری را فراهم آورده و با تعمیق شدن بیشتر میتواند نتایج خسارتبار گستردهتری را به کشور وارد آورد. کــــدگرایـــی گزینشــــی و خودمعیارپندارانه، رفتهرفته حلقه هواداران را بهسمت اقدامات افراطی (رادیکال) سوق میدهد و کار را به آنجا میرساند که در مقاطع حساس و فوریتی (نظیر حمله به سفارت انگلیس)، کارآمدی خود را از دست میدهد؛ چون ممکن است با پیشفرضهای فکری پارهای کنشگران در تضاد قرار بگیرد.
پنجره
ارسال نظر