پایگاه خبری تحلیلی پارس-

این یک نوشته حاشیه‎پردازانه است و یحتمل برخی دوســـتان دور و نزدیک را خواهـد آزرد، اما از آنجایی که لازم است زمینه‎ گفت‎وگو در باب برخی کج‎روی‎‎های ناخواسته گشوده بماند، نوشتنش و بالاتر از آن، خواندن و فهمیده‎شدنش ضروری است. ماجرا چندان پیچیده نیست: برخی‎‎ها معتقدند که تنها سخنان رسمی و علنی رهبر انقلاب برای آن‎‎ها تعیین‎کننده و خط‎مشی‎گذار است و باقی عباراتی که از آن به «کُد» تعبیر می‎کنند، قابل مناقشه و ابهام‎آور. یادداشت کنونی، تلاش دارد تا از سه زاویه این ابهام را بررسی کند. 

  اول

دوستان مدعی باید دو مقوله را در بدو امر اثبات کنند، یکی فضل سخنان آشکارا بر ناآشکارا و دومی تعهدشان به سخنان مذکور. فضل سخن آشکار بر ناآشکار، یک گرفتاری مقدماتی دارد و آن‎هم تعیین محدوده آشکاربودگی است... رهبر انقلاب در چه جمعی و طبق چه شرایطی باید سخن بگویند که آن سخنان، آشکار به شمار رود؟ پخش زنده حجت است یا تعداد شنوندگان؟ متن خبر اصیل است یا مشروح سخنرانی یا حتی صوت آن؟ و اگر احیانا به‎دلایلی نظیر افت کیفیت صدا، تپق‎‎های نامنتظره و... متن یا صوت شامل ویرایشی شود، بخش‎‎های محذوف و اصلاح‎شده فاقد اعتبار و صحتند یا آن‎‎ها نیز به اندازه بخش‎‎های منتشرشده، رسمی‎اند و قابل استناد؟ در واقع مرز میان آشکاری و ناآشکاری باریک‎تر از آن است که برخی تصویر می‎کنند و اگر طبق گفته‎‎های یک جلسه خصوصی، فردی خودش را «نخ تسبیح» جریانهای انقلابی بپندارد، می‎توان او را به باد انتقاد گرفت که طبق یک سخن نامشروح، مشی و رویه خود را برگزیده و به دیگران نیز سرایت داده است؟ مقوله دیگر آن‎که، چه تعهدی وجود دارد که به سخنان مشروح (با هر تعریفی که بر سر آن توافق شود) به‎درستی و دقت عمل شود؟ موضوع برکناری معاون اول دولت پیشین را به یاد آورید، (پس از انتشار دست‎خط مرتبط با موضوع) چه توجیهات گسترده‎ای به‎کار گرفته شد تا آن اقدام خاص، به لطاف‎الحیلی کم‎اثر شود و از صفحه اذهان عمومی پاک یا در موردی دیگر، هنگامی‎که اقدام رئیس دولت وقت «خلاف شرع، قانون و اخلاق» و «تضییع حقوق اساسی مردم» خوانده شد، رسانه‎‎ها و نخبگان هوادار آن، به چه نحوی برخورد کردند؟ یا در نمونه‎ای دیگر در همین ماه رمضان گذشته، مخاطب «منتقدان بالای دایو» چه کسانی بودند و چرا هیچ کسی از جریان اصولگرا، مسئولیت آن نکته را به‎عهده نگرفت... این فهرست را بسیار طولانی‎تر می‎توان کرد، اما پاسخ را نه. 

  دوم

صرف‎نظر از مرز «رسمیت» سخنان، دوستان مدعی باید به این سوال پاسخ بدهند که آیا واقعا بر این باورند که مواضع رهبری انقلاب، فقط در چارچوب چند سخنرانی ماهیانه بیان می‎شود و ایشان هیچ اثری مادی و معنوی در تحولات کشور، جز همان سخنان ندارند؟ به دیگر سخن، هر آنچه مجری است و در صحنه عمل دیده می‎شود، ماحصل همان چند سخنرانی عمومی است یا منشأ زبانی دیگری نیز دارد؟ اگر دارد، آیا برای گفته‎‎های دیگر، می‎توانند تاثیری قائل نشوند...؟ مثلا اینکه رهبر انقلاب با مدیران کشوری و لشکری دیدار‎هایی دارند و راهبرد‎هایی را مشخص می‎کنند، آیا چون در معرض شنوایی این دوستان قرار نمی‎گیرد، فاقد صحت و حجیت است؟ در اینجا می‎شود روی دو محور تکیه کرد:‎ یکی آنکه منادیان کدزدگی اخبار، خودشان را متر و معیار و تراز درستی و نادرستی خبر‎ها می‎دانند و نه محتوای عرضه و دریافت‎شده را؛ در حقیقت آ‎ن‎‎ها پیرو مرامی هستند که می‎گفت فقط آنچه را خودش از «دو لب مبارک» بشنود، درست و صحیح می‎داند و جالب آنکه هنگامی‎که همان فرد به ریاست جمهوری رسید در ده‎‎ها جلسه غیرعلنی و گفتار‎های علنی، بهطور مستقیم، چارچوب‎‎های اعلامی مدنظر رهبری را زیر سوال برد (ر.ک. تحولات انتهای 87 تا ابتدای 92)؛ این نمونه، نشان می‎دهد که خودمرکزپنداری، ذائقه طبیعی چنین باوری است و از آن گریزی نیز نیست. دومین محور هم اینکه مگر همه سخنان و مواضع و احکام و تصمیمات رهبری، قابل انتشار و رسانه‎ای کردن است که توقع می‎رود غیر از آنچه انتشار یافته، نباید سخن دیگری منشأ اثر قرار بگیرد؟ این حرف بدان معناست که رهبری نباید هیچ حرف غیر محرمانه، شخصی یا خاصی داشته باشند که بخواهند آن را در تمامی مجاری منتشر کنند یا بگویند. مدعیان توجه ندارند که طیف گسترده‎ای از محتوا‎های سری در کشور وجود دارد که قابل بازنشر نیست و قاعده‎ای که رهبری بر آن پای فشرده‎اند، تمایز و تخالف نداشتن گفتار‎های عمومی و خصوصی است و این را بهراحتی می‎توان در همه موارد اثبات کرد (نمونه آخرش بحث خطوط قرمز که بهصراحت در سخنرانی کارگزاران بیان شد که همه موارد در آنجا گفته نمی‎شود). «آقا» در ظاهر یا پنهان، دارای دو موضع‎گیری نسبت به قضایا، اشخاص، نهاد‎ها و... نیستند، ‎هر چند که واضح است سطوح دسترسی بدان مواضع (براساس شاخص‎‎های مختلف) متفاوت خواهد بود. 

  سوم

از همه این نکات ریز و درشت گذشته، عزیزانی که کدمداری را زیرسوال می‎برند و خودشان در موارد متعددی، اقداماتشان را متکی بر کد‎ها و حمایت‎‎های ناآشکار به پیش برده‎اند (و بر فرض صحت آن‎ کدها، می‎توان گفت که درست یا غلط عمل کرده یا نکرده‎‎اند)، از پشتیبانی یک سازه معرفتی خاص بهره می‎برند که باید در جمع‎بندی این مقال، بر آن تکیه کرد؛ تاکید بر نص، منهای تفسیر. نوعی نگاه قشری‎گرایانه که البته در وادی امر، چندان واضح و روشن نیست. در این نحوه تعامل با گفتار‎های رهبری، توجهی به شأن نزول وجود ندارد و فقط صرفا صورت نوشته، حتی منهای لحن بیان‎شدن یا جایگاه جمله در متن و... مدنظر است، به نحوی که تعریف ایشان از یک رئیس‎جمهور به اوصافی خاص می‎تواند همواره صادق باشد و تعابیری انحصاری در باب تیم مذاکرهکننده هسته‎ای، محدود به همان عبارات است و یک پایایی مقطعی دارد. یک رویه مشکل، همان خود‎درست‎پنداری است که در بالا بدان اشاره شد (و نتیجه‎اش می‎شود بهکار بستن سخنان در تایید چارچوب ذهنی مورد نظرشان و راهبردی کردن آن در صحنه بازی و سیاست) و رویه دیگر، باور نامحسوس به این گزاره است که سخنان مذکور، فاقد محتوایی منظومه‎ای یا شبکه‎ای است (و بدون آنکه بنا باشد که وجوه نامطلوب دینی این نگرش با اشعری‎مسلکی تطبیق داده شود) و در آن می‎شود رگه‎‎های نوعی اخباری‎گری رسانه‎ای را مشاهده کرد. فاجعه این‎گونه از اخباری‎گری را وقتی می‎توان بیشتر مشاهده کرد که گفتاری مطمئن، صادقانه و انحصاری از مجاری غیر عمومی در دسترس قرار می‎گیرد و فرد را درگیر نوعی بحران هویت و در برخی موارد، سرگشتگی و ناامیدی می‎کند. 

ادعای عمومی این نوشته، اصل قرار دادن «کدها»ی مخفی در برابر محتوا‎های غیر مخفی نیست، بلکه نفی این تقابل و قطبی‎گرایی نامطلوب است که موجبات کژفهمی و کژرفتاری را فراهم آورده و با تعمیق شدن بیشتر می‎تواند نتایج خسارت‎بار گسترده‎تری را به کشور وارد آورد. کــــدگرایـــی گزینشــــی و خود‎معیارپندارانه، رفته‎رفته حلقه هواداران را به‎سمت اقدامات افراطی (رادیکال) سوق می‎دهد و کار را به آنجا می‎رساند که در مقاطع حساس و فوریتی (نظیر حمله به سفارت انگلیس)، کارآمدی خود را از دست می‎دهد؛ چون ممکن است با پیش‎فرض‎‎های فکری پاره‎ای کنش‎گران در تضاد قرار بگیرد.

پنجره