به گزارش پارس ، پس از غامض شدن تحولات سیاسی در سوریه بخش قابل‌توجهی از کشورهای عربی به‌تبع منافع و تهدیدات انقلاب‌های عربی با رویکردی فرصت‌طلبانه سیاست فشار بر نظام سیاسی را در ابعاد منطقه‌ای و بین‌المللی پیگیری کردند. در سطح جهان عرب عمده فشارها در قالب اتحادیه عرب صورت پذیرفت. بخش مهمی از این اعمال فشار قطع روابط دیپلماتیک با سوریه از سوی این کشورها بود.

 

بحران سوریه از دو جنبه برای کشورهای عرب مخالف نظام سیاسی سوریه اهمیت داشت. از یک طرف سوریه بازیگر مهمی در جبهه مقاومت بود و سرنوشت آن تأثیر بسیار زیادی بر معادلات توازن قدرت در غرب آسیا داشت، ازاین‌رو این کشورها به دنبال برهم زدن صورت‌بندی نظم منطقه‌ای موجود بودند و لذا این تغییر در سوریه منجر به افزایش نقش و حوزه نفوذ کشورهای جبهه غربی- عربی می‌شد.

 

از طرف دیگر تحولات سیاسی- اجتماعی اواخر سال 2010 در جهان عرب به‌شدت موجودیت سیاسی نظام‌های به‌اصطلاح جمهوری و همین‌طور پادشاهی‌های منطقه را تهدید می‌کرد لذا این کشورها به دنبال مهار شعله‌های شورش اجتماعی فراگیر منطقه در قلمرو سوریه بودند. لذا این کشورها در پی این دو مؤلفه یعنی افزایش نفوذ و کاهش آسیب‌پذیری به واردکردن نهایت فشارهای سیاسی و دیپلماتیک و همین‌طور تجهیز و تقویت مخالفان حکومت سوریه و گسیل گروه‌های تکفیری به خاک سوریه اقدام کردند. تعلیق عضویت سوریه در اتحادیه عرب و قطع روابط دیپلماتیک با سوریه از سوی کشورهای عربی (به‌استثنای عمان) با هدف افزایش فشارها و کاهش مشروعیت سیاسی و بین‌المللی نظام سیاسی سوریه در دستور کار قرار گرفت.

 

اقدامات مذکور مبتنی بر این پیش‌فرض بود که نظام سیاسی سوریه در مدت زمان کوتاهی تحت فشارها تسلیم خواهد شد یا اینکه گروه‌های تروریستی نظام سیاسی این کشور را همچون مورد لیبی واژگون خواهد ساخت. قطر، عربستان و به‌تبع آن کلیه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس منهای عمان تندترین مواضع را در قبال تحولات داخلی سوریه گرفتند، اردن که در ابتدا مواضع بینابینی اتخاذ کرده بود در ادامه مواضع خود را به دوستان عرب خود نزدیک کرد و نقش مهمی در ایجاد جبهه جنوبی سوریه ایفا کرد. مصر دوران مرسی نیز در ژوئن 2013 به سبب جهت‌گیری‌های ایدئولوژیکی گروه حاکم اخوانی مواضع تندی علیه سوریه در حوزه دیپلماتیک گرفت که البته این موضع با سقوط دولت انقلابی و روی کار آمدن مجدد نظامیان دچار تغییرات نسبی شد.

 با آشکار شدن اشتباه بودن این پیش‌فرض و بسیاری از محاسبات کشورهای عربی مخالف نظام سوریه، تغییراتی در مواضع و رویکردهای سیاسی این کشورها در حال انجام است که در این زمینه تونس کشوری پیشتاز در خصوص سوریه است و آهنگ ازسرگیری روابط دیپلماتیک و کنسولی با دمشق را از مدت‌ها پیش کوک کرده است (تونس نخستین کشور جهان عرب بود که روابط دیپلماتیک خود با سوریه را قطع کرد). کویت و امارات نیز نشانه‌هایی از تمایل برای بازگشایی روابط دیپلماتیک با نظام سیاسی سوریه را از خود بروز داده‌اند.

 

 

نگارنده معتقد است در تغییر سمت‌گیری کشورهای مذکور و فراهم شدن فضا برای طرح بازگشایی روابط دیپلماتیک متغیرهای چندی دخیل می‌باشند. ناامیدی از تغییرات مدنظر کشورهای مذکور در سوریه، سیاست جدید ائتلاف‌گرایی ملک سلمان و دیپلماسی خاورمیانه‌ای فعال روسیه در پرتو سیاست نسبتاً منفعلانه آمریکا عوامل اصلی در این تغییرات است.

 

الف) نومیدی کشورهای عربی از تغییر نظام سیاسی در سوریه

درحالی‌که کشورهای عربی مخالف نظام سیاسی سوریه در ابتدا با توجه به موارد مشابه همچون تونس، لیبی و مصر انتظار داشتند نظام سیاسی سوریه نیز مسیر مشابهی را در راه واژگونی طی کند اما این اتفاق از خیابان‌ها و میادین شهرهای سوریه رخ نداد. لذا این کشورها پس از ناامیدی از نقش شورش اجتماعی در تغییر نظام سوریه، به سمت اعمال فشارهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک به سوریه از کانال‌های مختلف همچون نهادهای منطقه‌ای (همچون اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس)، فعال شدن در نهادهای بین‌المللی (شورای امنیت)، رسانه‌ها همچون العربیه، الجزیره و... پیش رفتند.

در وهله بعد سعی کردند تروریست‌های تکفیری اجاره‌ای را برای واژگون کردن نظام سیاسی سوریه به خاک این کشور گسیل دهند و با حمایت همه‌جانبه از این گروه‌ها نظام سیاسی سوریه را از طریق وارد کردن این کشور به یک جنگ داخلی زمین‌گیر کنند. در این اثنا به‌موازات افزایش نقش گروه‌های تکفیری در صحنه‌های عملیاتی، کشورهای عربی مخالف سوریه به هماهنگ‌سازی و برجسته نمودن نقش و جایگاه مخالفان سیاسی دمشق پرداختند. سپس با مبدل کردن یک موضوع سیاسی داخلی به یک بحران با ابعاد منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، مسئله سوریه را به یک موضوع حاد بین‌المللی تبدیل کردند. امری که برای لیبی عصر قذافی رخ داده بود بدین صورت که از کانال قطعنامه فصل هفت شورای امنیت و در پوشش مسئولیت حمایت به‌طور آشکار هدف و اصول قطعنامه را نقض کرده بودند؛ اما تجربه سوءاستفاده غربی‌ها و متحدان منطقه‌ای آن‌ها مخصوصاً قطر از قطعنامه لیبی موجب شد روسیه و چین اجازه تکرار چنین اتفاقی را در شورای امنیت صادر نکنند. با این وجود کشورهای عربی مخالف سوریه از طریق طرح موضوع مداخله نظامی آمریکا در سوریه منویات خود را پیش می‌بردند و با سناریو ساختگی استفاده نظام سوریه از سلاح شیمیایی علیه اتباع خود، آمریکا را تا آستانه مداخله نظامی در سوریه پیش بردند اما ابتکار سیاسی ایران و روسیه و انعطاف بهنگام نظام سوریه در آن مقطع چنین خطری را زایل کرد. کشورهای عربی مذکور به همراه ترکیه و اتحادیه اروپا توان چندانی برای مداخله نظامی در سوریه نداشتند و گروه‌های تکفیری نیز توفیقی در واژگون نمودن نظم سیاسی سوریه پیدا نکرد. از طرفی به‌تدریج برای کشورهای عربی منطقه مشخص شد که افراط‌گرایی در منطقه چه تبعات هولناکی علیه امنیت ملی‌شان خواهد داشت. لذا احساس تهدید و بی‌نتیجه بودن گزینه‌هایشان در سال‌های اخیر منجر به ترس و نومیدی کشورهای عربی از تغییر سیاسی در سوریه است، لذا با در نظر داشتن این واقعیت به سمت احیای روابط دیپلماتیک با سوریه تمایل پیدا کرده‌اند.

ب) تغییر چارچوب ائتلاف‌گرائی در سیاست خارجی ملک سلمان و افزایش شکاف‌ها در جهان عرب

یکی از دلایل عمده مؤثر بر رفتار بازیگران عربی در تغییر رویکرد حصر دیپلماتیک دمشق به اختلافات و رقابت‌های درونی جهان عرب برمی‌گردد. امارات و کویت دو بازیگر اصلی هستند که سیاست‌هایشان متأثر از این مسئله است. این دو کشور که در کنار عربستان در زمان پادشاهی ملک عبدالله، جریان اخوان‌المسلمین را اصلی‌ترین تهدید علیه امنیت ملی خود پس از آغاز انقلاب‌های عربی می‌دانستند و از این‌رو رویکرد تندی را در قبال اخوان‌المسلمین و کشورهای حامی آن از جمله قطر در پیش گرفته بودند، در دوره جدید یعنی پادشاهی سلمان در عربستان شاهد گرایش و ارتباط‌گیری تیم سیاسی جدید ریاض با جریان اخوان‌المسلمین هستند. ملک سلمان چارچوب ائتلاف‌گرائی و اجماع‌سازی سیاست خارجی عربستان را دچار تغییر جدی کرده است، بدین صورت که در پرتو مسئله یمن سعی در ائتلاف‌سازی با اخوان‌المسلمین و تشکیل یک جبهه به‌اصطلاح سنی در مقال شیعه و جمهوری اسلامی ایران دارد. این مسئله یعنی ارتباط با اخوان‌المسلمین موجب خشم و نگرانی کشورهای جهان عرب شده است. مصر نیز که دوران پرتنشی را با اخوان‌المسلمین تجربه می‌کند چنین سیاستی را از سوی عربستان برنمی‌تابد. از همین رو گفته می‌شود در صورت تداوم سیاست ارتباط‌گیری حکومت ملک سلمان با اخوان‌المسلمین، تروئیکای عربستان-مصر-امارات به پایان عمر خود نزدیک خواهد شد و حکومت سیسی نیز با تکیه بر کمک‌های امارات و کویت، وابستگی خود به کمک‌های اقتصادی ریاض را کم می‌کند.(1) این اتفاقات در تغییر احتمالی سمت‌گیری سیاست امارات، مصر، کویت و دیگر کشورهای عربی در قبال سوریه بی‌تأثیر نیست.

علاوه بر این امارات و احتمالاً برخی دیگر از کشورهای عربی از تغییرات سیاسی در نظام سیاسی عربستان مخصوصاً برکنار کردن ولیعهد سابق از سوی ملک سلمان و عمل برخلاف شورای بیعت چندان راضی نیستند و این امر بر افزایش شکاف‌ها بین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس بیش‌ازپیش افزوده است. این شکاف‌ها می‌تواند به شکل غیرمستقیم بر مواضع منسجم پیشین این مجموعه از کشورها در موضوعات روابط خارجی تأثیرگذار باشد که موضوع سوریه نیز از این قاعده مستثنی نیست. از طرف دیگر عربستان نگرش مثبتی نسبت به نقش امارات در جنگ یمن ندارد، چراکه سعودی‌ها معتقدند امارات از یکسو در ائتلاف نظامی علیه یمن حاضر هستند و از سوی دیگر از عوامل علی عبدالله صالح و گروه حوثی حمایت می‌کنند.(2) این مدل از رفتار سعودی‌ها با متحدان خود قطعاً می‌تواند بر تغییر نگرش کشورهای حاضر در ائتلاف در موارد دیگر از جمله سوریه مؤثر باشد.

ج) سیاست فعالانه روسیه در منطقه

اما مهم‌ترین عامل در تبیین تغییرات احتمالی در نگرش کشورهای عربی مخالف نظام سوریه نسبت به بازگشائی روابط دیپلماتیک با دمشق به دیپلماسی فعال روسیه در منطقه غرب آسیا برمی‌گردد. این مسئله مخصوصاً در پرتو نقش کم‌رنگ ایالات‌متحده و ناخرسندی عرب‌ها از رویکرد بی‌اعتنایی واشنگتن بیشتر خودنمائی می‌کند. سیاست فعالانه روسیه در منطقه که در دوره متأخر از سفر پوتین به مصر کلید خورد، با دیدار لاورف در دوحه با جان کری و الجبیر وزیر خارجه عربستان و دیدار مجدد لاوروف با کری در اندونزی پیرامون مسائل سوریه به اوج خود رسیده است. سفر هفته قبل علی مملوک رئیس دفتر امنیت ملی سوریه با یک هواپیمای روسی به ریاض و دیدار با ولیعهد عربستان محمد بن سلمان نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. محمد بن سلمان چند روز پیش از این دیدار، در مسکو با مقامات روسی ملاقات کرده بود.(3) این رفت‌وآمدهای دیپلماتیک در شرایطی است که خلأ دیپلماتیک پیرامون بحران سوریه در ماه‌های اخیر مشهود بود.

ابتکار دیپلماتیک اخیر روسیه در خصوص تشکیل ائتلاف منطقه‌ای ضد تروریسم با حضور عربستان، ترکیه، اردن و سوریه نیز بیانگر اراده جدی سیاسی روسیه برای یافتن یک راه‌حل دیپلماتیک در بحران سوریه است.(4) از این‌رو در تمایل به برقراری روابط دیپلماتیک با دمشق کشورهایی همچون کویت و امارات به‌نوعی سیاستی پیش‌دستانه را در خصوص سوریه در پیش گرفته‌اند.

چشم‌انداز موضوع

با وجود عوامل مذکور نمی‌توان چندان به چشم‌انداز بازگشایی روابط دیپلماتیک اعراب با سوریه خوش‌بین بود. دلایل این عدم خوش‌بینی به مصلحتی و تاکتیکی بودن تحرکات اخیر برخی کشورهای عربی برمی‌گردد. واقعیت این است که سیاست کنونی عربستان مبنی بر ارتباط‌گیری با اخوان‌المسلمین اصالت راهبردی ندارد و بیشتر جنبه تاکتیکی دارد و به‌احتمال فراوان پس از پایان بحران یمن، فلسفه تشکیل یک جبهه سنی در منطقه از سوی ریاض از بین خواهد رفت و جدائی سعودی‌ها از اخوان‌المسلمین موجب گشایش در روابط آسیب‌دیده کشورهای عربی همچون امارات، مصر، کویت و... خواهد شد. در این صورت کشورهای مذکور تمایل و ضرورت چندانی برای ازسرگیری روابط دیپلماتیک با سوریه نخواهند داشت چراکه بخش قابل‌توجهی از مبنای تغییر سیاست‌های کشورهای مذکور در قبال سوریه به ناخرسندی و خشم از رویکرد ائتلافی جدید ریاض با اخوانی‌ها برمی‌گردد که جنبه‌های نمادین و تاکتیکی دارد و نه واقعی و راهبردی.

از طرف دیگر بخشی از دلایل توفیق سیاست روسیه در منطقه که به شکل مستقیم و غیرمستقیم بر سیاست قدرت‌های اصلی همچون عربستان و قدرت‌های درجه دو همچون امارات در قبال سوریه تأثیر گذاشته به نیازهای متقابل طرف‌های روس- عرب و سیاست منفعلانه آمریکا در مقطع کنونی برمی‌گردد و با کاهش نیازهای متقابل و افزایش عمل‌گرائی واشنگتن در منطقه غرب آسیا این عامل مؤثر نیز نقش خود را در یک شیب کاهنده خواهد دید. نیاز عربستان به روسیه به‌عنوان عضو دائم شورای امنیت در ماجرای یمن و در مقابل نیاز روسیه به ممانعت از رویکردهای ریاض که منجر به کاهش بیش‌ازپیش قیمت نفت در بازارهای جهانی شده است عامل اصلی در گرایش دو طرف به یکدیگر در مقطع کنونی و همراهی ظاهری سعودی‌ها از مسکو شده است. همان‌طور که با تغییر رویکرد جدید ریاض در قبال اخوان، کشورهای عربی مجدد به بازی در چارچوب‌های مشابه با ریاض برخواهند گشت، با افزایش مانور دیپلماتیک آمریکا در منطقه و کاهش نیاز سعودی‌ها به روسیه در مواردی همچون یمن نیز کشورهای عربی استقبال چندانی از سیاست‌های منطقه‌ای روسیه نخواهند داشت. امری که به معنای تداوم سیاست‌های گذشته کشورهای عربی در قبال دمشق خواهد بود.

لذا نمی‌توان چندان به چشم‌انداز تجدیدنظر کشورهای عرب مخالف نظام سیاسی سوریه و بازگشائی روابط دیپلماتیک خوش‌بین بود همان‌طور که یکی از دلایل تونس برای نزدیک شدن به روسیه، هراس‌های داخلی از تروریسم بوده است.