چند کلامی در باب کاغذپاره خواندن تحریمها
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، کیوان ابراهیمی در صفحه اجتماعی خود نوشت:
چند جا دیدم که طرفداران احمدینژاد و سایر دوستان اینطور صغری کبری چیدهاند:
«عراقچی گفت محدودیت و ممنوعیت موقت صادرات و واردات تسلیحات و کار بر روی برنامهی موشکی توسط جمهوری اسلامی، یک توصیه در قطعنامه است و ما میتوانیم زیر آن بزنیم. در واقع نقض قطعنامه امکان پذیر است و به معنای نقض توافق تلقی نمیشود. این همان معنایی را میدهد که دکتر احمدینژاد گفت و تمسخر کردند: قطعنامهها کاغذپاره اند»!
در این بین، باید به چند نکته توجه شود:
۱. احمدینژاد در اسفند ۸۵ و در سفر استانی به یزد گفت: «شما فکر می کنید که اگر جمع شوید و کاغذ پاره صادر کنید، می توانید جلوی ملت ایران را بگیرید؟» ظاهراً ایشان هنوز هم بر آن عقیده پابرجاست: http://goo.gl/eYODl3
۲. سخن درست و عقلانی این است که نیاییم بطور مطلق چنین حرفی را بزنیم؛ نیک آن است که بگوییم قطعنامهها کاغذپاره اند بشرطها و شروطها. احمدینژاد میتوانست بیارزش بودن مصوبات شورای امنیت را با عرضه و عمل دولت خویش در مباحث مدیریتی و اقتصادی و تجاری و بانکی و مالی اثبات کند که اینطور نشد. پس بجاست که آن ادعای وی را نادرست بخوانیم.
۳. عراقچی امروز به درستی سخن از امکان ایران در عدم اجرای بخشی از قطعنامهی شورای امنیت به میان آورد که دو دلیل برای این ادعا وجود دارد: اول اینکه مباحث تسلیحاتی و موشکی در قطعنامهی اخیر ذیل فصلِ لازم الاجرای هفتم نیامده و عدم اجرای آنها برای ایران تبعات جدی ندارد. ثانیاً این بندها به این دلیل بیارزش اند که متکی به مفادی از توافق برنامهی جامع اقدام مشترک (برجام) میباشند. زیرا در برجام ذکر شده ۵+۱ حق ندارد بدون تخلف ایران از مفاد برجام، تحریمها را برگرداند و از آنجا که مفاد قطعنامهی اخیر که ناظر به بحث تسلیحاتی و موشکی هستند، در برجام نیامدهاند، ایران میتواند این بخش از قطعنامه را نقض کرده، به صورتی که برجام را نقض نکرده باشد. در این صورت، این اقدام، تبعاتی برای ما نخواهد داشت و امکان بازگشت تحریمها از این مسیر وجود ندارد. لذا سخن عراقچی مستظهر به توافق برجام بوده و مقبول است اما بلوف احمدینژاد مستظهر به باد غبغب و غرور وی بود که توانست در دولت نهم از آن دفاع کند اما سخت شدن شرایط تحریمی در طول دورهی دولت دهم و همراه شدن آن با بیعرضگیها و بیتدبیریهای دولت، موجب شد امروز همه به آن ادعای محمود به دیدهی تمسخر و تحقیر نگریسته و آن را «لاف در غریبی» بخوانند..
احمدی نژاد 50 کیلو وزن داشت و 100 کیلو جگر. او بود که برگلوی اعراب و اسرائیل و ابرقدرتها نشست. آنها را خفه کرد تا امروز بتوانید... . مثل بز از احمدی نژاد میترسیدند.