پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد اسماعیلی- 23ماه مذاکره نفسگیر هسته‌ای روز سه شنبه با انتشار بیانیه برنامه اقدام مشترک ایران و 1+5 به کار خود خاتمه داد و از این پس باید منتظر ماند و نحوه اجرای دو طرف توافق و عمل به تعهدات را مشاهده کرد.

حال در شرایطی که لازم است برای ابراز نظر دقیق و کارشناسانه درباره متن بیش از 150 صفحه‌ای توافق صورت گرفته، زمان فراخ‌تر اختصاص داد اما لازم است نکاتی به اختصار در این باب بیان شود. 

1- باید تأکید کرد که برخی از اهداف غرب با شرایط موجود عملا به بن بست رسیده است، اهدافی که می‌تواند اینگونه مصادیق آن را ذکر کرد؛ « ایجاد شکاف و دو دستگی بین جامعه ایرانی و به عبارتی دوقطبی‌سازی بین مردم»، « تقابل‌سازی مردم – حاکمیت با ایجاد نارضایتی عمومی از اوضاع اقتصادی و معیشتی و بر جا گذاشتن تحریم‌های بین‌المللی علیه کشورمان»، «تلاش برای ایران هراسی در افکار عمومی» و «ایجاد اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی ایران.»

نکته اصلی در این باره آن است که باید نوع مدیریت رهبر معظم انقلاب اسلامی طی سال‌های اخیر به خصوص ماه‌های اخیر را باید به عنوان عامل اصلی چنین دستاوردی دانست اما این نباید به معنای نادیده گرفتن زحمات شبانه روزی تیم مذاکره کننده هسته‌ای قلمداد شود. 

2- اظهارات و مواضع برخی مقامات امریکایی به محض رسانه‌ای شدن متن برنامه اقدام مشترک – در روز سه شنبه - را باید موضوع مهمی به شمار آورد، رفتاری که دقیقا پس از قرائت توافق ژنو 3 و بیانیه لوزان هم تکرار شد، چراکه چنین مسئله‌ای در درجه نخست نمایانگر«غیر قابل اعتماد بودن امریکایی»ها است و در کنار آن «تفسیر پذیر بودن بندها و مواد متن ارائه شده توافق» را نشان می‌دهد. 

این بدان معناست که اولا بر خلاف آن دسته از کسانی که چشم انداز مذاکرات با امریکا را در مباحث مورد مناقشه دیگر روشن می‌بینند، افق مناسبی را نمی‌توان برای آن متصور بود چراکه مقامات این کشور ظرفیت آن را دارند که در هر شرایطی و حتی به محض ترک میز مذاکره مواضعی را اتخاذ کنند که منافع و مصالح کشور مقابل را مخدوش کند. 

ثانیاً تفسیر پذیر بودن متن برنامه اقدام مشترک که امریکایی‌ها سطح قابل تأملی از آن را به نمایش گذاشتند این احساس نگرانی را به‌وجود می‌آورد که   تعهدات خود را همانند توافقنامه ژنو 3 عملی نکنند، آنگونه که پس از این توافق امریکایی‌ها نه تنها تحریم‌ها علیه کشورمان را کم نکردند، بلکه بیش از 100بار هم بر دامنه آن افزودند. 

با توجه به برداشت متفاوت باراک اوباما، رئیس‌جمهور امریکا در یک برنامه تلویزیونی دقایقی پس از برنامه اقدام مشترک وین با آنچه دکتر روحانی در گزارش تلویزیونی خود عنوان کرد باید نگرانی خود را از اجرای این توافق در ماه‌های آتی بیان کرد چراکه اصل در یک سند حقوقی بین‌المللی تنظیم و امضای آن نیست بلکه چگونگی اجرا و عمل به تعهدات از سوی دو طرف مذاکره است.

3- جماعت تجدیدنظر طلب طی ماه‌های اخیر تلاش داشت‌ با ابزارهای مختلف روانی – رسانه‌ای دولت را تحت فشار قرار دهد تا اهداف حزبی و جناحی آنان محقق شود؛ اهدافی که نه تنها دغدغه جامعه نیست بلکه با امنیت عمومی جامعه هم تعارض دارد. 

بخشی از اهداف خاص این جریان در اردوکشی خیابانی محدود سه‌شنبه شب بار دیگر مورد تأکید قرار گرفت و شعارهای جهت دار جمعیتی اندک که به بهانه جشن هسته‌ای! به کف خیابان‌ها آمده بودند به خوبی گویای چنین مسئله‌ای است. 

البته این جریان به کمک رسانه‌های متعدد خود تلاش کرد با ادبیاتی خاص، ضمن اسطوره‌سازی غیر موجه و جناحی کردن پرونده هسته‌ای که موضوعی ملی است بخش دیگری از اهداف انتخاباتی خود را پیاده‌سازی کند. 

در چنین شرایطی باید توقع داشت که از امید دادن واهی و تصنعی به جامعه که در آینده باعث سرخوردگی و ناامیدی از آینده کشور می‌شود پرهیز شود و اجازه عرض اندام به جریان مورد اشاره که در پی مخدوش کردن استقلال و امنیت جامعه است داده نشود. 

4- حال که تا حدودی چالش پرونده هسته‌ای ایران با 1+5 به سرانجام رسیده انتظار این است که دولت یازدهم تمرکز خود را به حوزه‌های مهمی نظیر مباحث اقتصادی و معیشتی مردم سوق دهد و تلاش کند که انتظارت عمومی جامعه به صورت واقعی در این جهت رفع شود، آن هم در شرایطی که مردم در بحرانی‌ترین شرایط حاصل از تحریم و سوء‌مدیریت داخلی هیچ گاه دست از حمایت از نظام و تیم مذاکره کننده کشورمان بر نداشتند؛ بنابراین قدرشناسی از چنین ملتی جز حرکت در این مسیر میسر نیست. 

5- اشاره شد، که اندکی زود است در مورد تمام مفاد متن جمع بندی، ارائه شده قضاوت دقیقی داشت اما این دلیل قابل دفاعی نیست که جریانی در داخل تلاش کند همچنان همه مشکلات داخلی کشور را به تحریم‌ها گره بزند و مذاکرات هسته‌ای را زمینه سرگیری روابط حسنه و فراگیر ایران- امریکا تعریف کند، چراکه تخاصم ایالات متحده امریکا با جامعه ایرانی پایان ناپذیر بوده و تنها در مفهومی به نام «براندازی و سقوط » نظام جمهوری اسلامی ایران یا حداقل تغییر رفتار و رویکرد ایران در جهت تغییر مبانی واصول انقلاب معنا پیدا می‌کند. 

بنابراین ساده لوحی است که گمان کنیم از این پس امریکایی‌ها از در دوستی و آشتی با ایرانیان وارد می‌شوند و تمام دشمنی‌ها را کنار می‌زنند چراکه لحن توهین آمیز و تهدید محور آنها طی 23 ماه اخیر رشد خیره کننده داشت و روز گذشته با مواضع تند و تهدید گونه اوباما علیه کشورمان شکل واقعی‌تری به خود گرفت: « چون ما می‌توانیم اگر بخواهیم و انتخاب کنیم ارتش آنها را از بین ببریم و من فکر می‌کنم آنها آمادگی و میل من برای اتخاذ اقدام نظامی در جایی که آن‌را برای منافع و امنیت ملی امریکا مهم بدانم، دیده‌اند.»

با توجه به آنچه ذکر شد انتظار این است که سعی شود تصویری واقعی از دشمن و متن توافقی که با او صورت گرفته است به جامعه ایرانی ارائه شود تا رویکرد جامعه ایرانی در مقابل دشمنان مانند گذشته مبتنی بر منطق، استدلال و دقت نظر باشد. 

فرجام «برجام»به سمت امریکا نیست

نعیم رحمانی- سرانجام، دوره طولانی 12 ساله از مذاکرات هسته‌ای و به خصوص این دو سال اخیر از روند تازه مذاکرات نتیجه داد برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) بر سر نحوه فعالیت هسته‌ای ایران به دست آمد. این جمع‌بندی که به نام برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام خوانده می‌شود در یک سند 159 صفحه‌ای از متن و ضمائم آن منتشر شده که حالا متن آن در اختیار عموم است تا عام و خاص با خواندن آن نظر خود را بیان کنند. طبیعی است که نظرها یکدست نخواهد بود و اختلاف نظر گسترده‌ای در ایران، امریکا یا هر کشور دیگری در سطح جهانی پیش خواهد آمد که البته انتظاری جز این از پرمناقشه‌ترین مسئله هسته‌ای بعد از جنگ سرد هم نمی‌توان داشت. تفسیر و تعبیر از متن برجام و جزئیات آن هر چه که باشد این مسئله از اهمیت بیشتری برخوردار است که ایران سمت و سوی مسیر خود را بعد از این در چه جهتی قرار می‌دهد و به بیانی بهتر، این برنامه  آیا آن قدر در مسیر حرکت ایران اهمیت دارد که بتواند جریان مسیر آن را تغییر دهد؟ باراک اوباما، رئیس‌جمهور امریکا، دست کم در ظاهر این انتظار را دارد چون در سخنانش بعد از رسیدن ایران و گروه 5+1 به توافق به این موضوع اشاره کرد و گفت که این توافق می‌تواند شرایط تازه‌ای را رقم بزند تا یک مسیر جدید میان ایران و امریکا باز شود و «من بارها به مردم ایران گفته‌ام که ما آماده تعامل محترمانه هستیم. با وجود اختلافات زیادی که داریم اما تغییر ممکن است.»

از برخی حرف و گفت‌ها در این مدت کم بعد از توافق چنین برمی‌آید که این انتظار برای برخی از تحلیلگران به خصوص خارج‌نشین‌ها به وجود آمده و آنها از تغییر مسیر در آینده حرف می‌زنند. سرفصل کلی تغییر مسیر از نظر این تحلیلگران تحت عنوان نزدیکی ایران به غرب عنوان می‌شود که بخش مهم این سرفصل به نزدیکی ایران با امریکا اختصاص داده می‌شود. معلوم است که رفع تحریم‌های اتحادیه اروپا بر مبنای این توافق باعث می‌شود روابط تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای اروپایی از سر گرفته بشود چه اینکه ساعاتی بعد از اعلام توافق، خبر اعزام تیم ویژه اقتصادی آلمان به ایران هم منتشر شد تا آن که زمینه‌های بازگشت آلمان به بازار ایران و از سر گرفتن روابط اقتصادی قبل را بررسی کند. همین خبر را می‌توان مقدمه خبرهایی از دیگر کشورهای اروپایی بدانیم که یک به یک آماده اعزام تیم‌های اقتصادی خود می‌شوند اما این خبرها دلالتی بر تغییر مسیر ایران به سوی غرب نیست بلکه تنها به معنای احیای روابطی است که غرب خود به دلیل‌وضع تحریم‌های یک‌طرفه‌اش تخریب کرده بود و حالا قصد بازسازی آن روابط را دارد. محور اساسی جمهوری اسلامی بعد از توافق مثل گذشته بر مبنای موقعیت آسیایی آن است و این نکته‌اساسی را نباید با انواع تفسیر و تعبیرها از برجام مورد غفلت قرار داد. بر اساس این محور، ایران قبل از توجه به نوع و نحوه روابطش با اروپا یا امریکا کشوری آسیایی است که موقعیت آسیایی‌اش اهمیت بنیادین دارد و باید دید که تا چه حد توانسته خود را در این موقعیت تثبیت کند تا آن که نحوه تعاملش با دیگر حوزه‌های بین‌الملل بر مبنای آن قابل تنظیم باشد. این جدای از مسئله روابط با امریکا بعد از توافق هسته‌ای است که طرح چنان تحلیل‌و انتظاری بیشتر در بهره‌برداری از برجام برای تغییر غیرطبیعی در مسیر و حرکت ایران است. باید دید که صرف رسیدن به یک توافق هسته‌ای آن هم با تمام شرط و شروط و محدودیت‌هایی که بر فعالیت هسته‌ای ایران وضع شده تغییر در سمت و سوی مسیر ایران قابل توجیه است و می‌تواند وجهی برای مسئله اساسی از هر نوع تعاملی با امریکا داشته باشد؟ نگاهی به بیش از 150 صفحه متن توافق چنین وجهی را نشان نمی‌دهد و از این جهت، می‌توان گفت که هر نوع تحلیل از توافق برای تغییر در سمت و سوی مسیر ایران بیشتر دلالت بر سوء‌تفسیر از توافق است تا به نوعی فضاسازی شده و این تصور ایجاد بشود که وضعیت برای تغییر در هر چیز از جمله رابطه با امریکا فراهم شده است. این فقط یک فضاسازی و تصوری در این فضاسازی بدون داشتن پشتوانه‌ای واقعی است و در مقابل، باید نگاه واقع‌بینانه به موقعیت ژئوپلتیک ایران داشت و مسیر را مثل گذشته  بر مبنای این موقعیت پیش برد.