به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی امریکایی ها ناصر الوحیشی، رئیس شبکه القاعده در یمن و نفر دوم این شبکه بعد از ایمن الظواهری، رهبر القاعده و خطرناک ترین تروریست بعد از اسامه بن لادن در خاورمیانه را کشتند. یک پهپاد امریکایی رد او را به همراه چهار نفر دیگر از رهبران این شبکه گرفت و آنها را با یک گلوله که از قبل برای کشتن هم زمان آنها آماده کرده بود، کشت. در لیبی تلاش امریکایی ها برای انجام عملیاتی مشابه با هدف قتل مختار بن مختار، یکی از رهبران شبکه داعش که دو سال پیش مسئولیت حمله و اشغال یکی از چاه های نفت در الجزایر را بر عهده گرفته بود و ده ها نفر از شهروندان و کارکنان فعال شرکت نفت در این منطقه را کشته بود، ناکام ماند.  

بعد از کشته شدن بن لادن و الوحیشی و ده ها نفر دیگر از دو شبکه القاعده و داعش که پهپادهای امریکایی آنها را زیر نظر گرفتند و کشتند، شاید کاخ سفید به ریاست باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا تصور کند که موفق شده است از تعداد رهبران خطرناک تروریست ها که صاحب وزنه و تاثیر مهم بر افکار و طرح های گروه های تروریستی داشتند، بکاهد، اما این مساله باعث می شود مشکل دیگری به وجود بیاید. حالا رهبران جدیدی که افراطی تر و تندروتر از رهبران القاعده هستند، رهبری جریان های تروریستی را بر عهده می گیرند در حالی که پیش بینی می شود ردیابی امریکایی ها و عملیاتشان برای کشتن آنها کندتر شود و تمایل کمتری به قتل آنها داشته باشند، برای این که امریکایی ها برای خود تعریف کرده اند افراد را در حالتی می کشند که خود به چشم خود دیده باشند، تنها در آن صورت است که کاخ سفید آنها را تحت پیگرد قرار می دهد و به دنبال کشتنشان می رود. به عبارت دیگر به کشتن رهبران و افراد و چهره ها بسنده می کند در حالی که هیچ کمکی به پاکسازی ریشه های این گروه های تروریستی و نجات بشریت از جنایت های آنها نمی کند!
همچنان روشن نیست چرا امریکایی ها در جنگشان علیه تروریسم بر برخی از رهبران آنها تمرکز می کنند و کاری به ماهیت و ساختار و تشکیلات گروه های تروریستی ندارند. در حالی که این شبکه ها سازمان های سری و دستگاه های عملیاتی وسیعی دارند و شبکه ارتباطاتشان با دیگر گروه های تروریستی گسترده است و این مساله سبب شده تا پناهگاهی امن برایشان به وجود آید.
این صحیح است که ردیابی این افراد شانس توجه رسانه ای بالایی دارد، اما حقیقت تلخ این است که شبکه در بیشتر موارد به شکل سابق خود باقی می ماند. شاید این دقیقا همان راهی است که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا در جنگ با تروریسم برای خود تعریف کرده است و پیش بینی می شود در 16 ماه باقی مانده از دوران ریاست جمهوری اش تغییر حقیقی ای در نقشه مبارزه با تروریسم او به وجود نیاید. به این ترتیب القاعده به عملیات خود در نبود بن لادن و الوحیشی ادامه می دهد! داعش نیز به تلاش خود برای تسلط بر شهرهای درنه و اجدابیا و سرت در لیبی ادامه می دهد. در این صورت به حکم تاریخ پرونده کاملا شکست خورده ای در مساله مبارزه با تروریسم از باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا بعد از ترک کاخ سفید باقی می ماند. شاید تنها دستاورد این دولت شکست خورده، تحریک و فشار بر اعراب بود که آنها را وادار کرد به فکر تشکیل یک نیروی مشترک برای مبارزه با تروریسم بیفتند. همان طور که آفریقایی ها نیز ارتش نظامی مشابهی را به وجود آوردند با این تفاوت که از کمترین امکانات نظامی در خور توجه برخوردار هستند. آیا واقعا هدف اوباما از مبارزه با تروریسم همین است که می بینیم؟!