چرا اردوغان دیکتاتور شد؟
به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی برای پنجمین سال است که دیپلماسی ایرانی یادداشت های سرکیس نعوم را که در پی دیدارش با مقام های فعلی و سابق امریکایی نوشته است، منتشر می کند. امسال نیز بر اساس همان رویه دیپلماسی ایرانی تلاش دارد این یادداشت های را ترجمه و منتشر کند. با این تفاوت که از لحاظ زمانی تلاش می شود نزدیک تر به زمان انتشار آن در روزنامه مرجع یعنی روزنامه النهار باشد و کاربردی ترین آنها در این جا انتخاب و منتشر شود. اهمیت این یادداشت ها در این است که به روز هستند و مطابق با تحولات جاری در منطقه تهیه شده اند و در آنها نکاتی مشاهده می شوند که برای خوانندگان می تواند جذاب باشند. در ادامه بخش بیست ویکم این یادداشت ها می آید:
در ابتدای دیدارم با پژوهشگر ترک که در یکی از مراکز پژوهشی جدی امریکا کار می کند، از تفاوت های عبدالله گل، رئیس جمهوری سابق با رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری فعلی پرسیدم، گفت: «عبدالله گل آدم مومنی است که واقعا به اسلام پایبند است و هم زمان به دموکراسی نیز اعتقاد دارد. اردوغان حال و هوای اسلامی را دنبال می کند اما "حیوانیت سیاسی" هم دارد یعنی به دنبال غرایز و جاه طلبی های خودش است و علاوه بر آن دموکرات هم نیست. عبدالله گل به اروپا اعتقاد داشت و معتقد بود که کشورش باید وارد اتحادیه اروپا شود، آن را هدف ملی مهمی می دید. اما اردوغان از اتحادیه اروپا یا پیوستن یا عضویت در آن را به عنوان ابزاری برای تحقق طرح سیاسی اش استفاده می کند. اردوغان فاسد است در حالی که گل فاسد نیست. در یکی از جلسه های شورای وزیران گل با روزنامه امریکایی "نیویورک تایمز" وارد سالن شد که بارزترین عنوان صفحه اولش این بود: "اسلام گرایان اصلاح طلب در ترکیه". بعد گفت که در مقاله آن روزنامه چه آمده و برای چه چنین عنوانی برایش انتخاب شده و گفت: "اگر 50 میلیون دلار به این روزنامه نداده بودند تا این عنوان را برای صفحه اولش انتخاب کند، علی رغم این که مطلبش دروغ است، انتشار آن را رد می کردم و نمی گذاشتم چاپ شود. این چیزی است که باید دنبالش باشیم و حفظ کنیم. این را به اردوغان بگویید." اما گل مرد جنگ نبود. اردوغان به سراغ مناطق روستایی رفت که فرهنگ کمتری دارند و شاید بی سوادتر هم باشند اما متدین هستند. روی آنها حساب کرد و نبردهای سیاسی و انتخاباتی و حتی حزبی را برد. توجهی به نخبه ها و اهل فرهنگ و اصلاح طلبان نمی کرد، برای همین آنها هم از او جدا شدند. مخالفت با او افزایش یافته است. می خواهد قانون اساسی ترکیه را تغییر دهد یا تعدیل کند تا تبدیل به یک حکومت ریاست جمهوری شود، در نتیجه قدرت را نزد خود حفظ کند، او امروز بر خلاف حکام گذشته حکومت می کند. سرنوشت او یا زندان یا تبعید یا فرار از کشور یا قتل است.»
نظر دادم: «شنیده ام که اردوغان از یک خانواده فقیر برخواسته است. در جوانی در خیابان ها شیرینی می فروخت تا امورات زندگی اش بگذرد. یک بار از یک هیئت اسلامی که به دیدنش رفته بودند استقبال می کرد، بعد از جلسه با آنها به مسجد رفت و به همراه میهمانانش نماز خواند. وقتی که از آن جا بیرون آمدند همه بر سرشان عرقچین سفید بود در حالی که از لحاظ قانونی گذاشتن آن روی سر ممنوع است. برای همین اسلام گرایان لبنانی می گویند او مسلمان محافظه کار است یا به عبارت دیگر "خیلی" مسلمان است و "خیلی" جایگاه مردمی دارد و جاه طلبی هایش برای ایجاد امپراطوری "خیلی" است. اما یادآور هم می شوند که "اخوانی" نیست و اسلام گرایان ترکیه "اخوان المسلمین" را اخیرا شناختند. اربکان آنها را بیشتر می شناخت. برای همین بعد از آن که با آنها آشنا شد حزب "سعادت" را تاسیس کرد. این حزب اسلامی است که با اخوان ارتباط دارد نه اردوغان. نظر تو چیست؟ آیا اردوغان اسلام گرای اخوانی است یا خیر؟»
جواب داد: «حق با توست. حزب سعادت اسلامی بود. اردوغان به اسلام پایبند است. اما این پایبندی را برای حفظ قدرت انجام می دهد. کاریزما دارد و قدرت "پروپوگاندا" برای هر رسانه تبلیغاتی دارد. یک تیم کاری دارد که برنامه های رسانه ای اش را دنبال می کنند تا در همه جا وجهه او حفظ شود. با هیچ کس مشورت نمی کند و با هیچ کس هم راحت نیست. در موضوع سوریه خیلی اشتباه کرد. خیلی با صدای بلند علیه بشار اسد حرف زد اما هیچ کار نکرد. برای همین همه اعراب را از دست داد، همچنین همه کشورها و جریان هایی که روی او شرط بسته بودند مثل مصر و عربستان و ملت های اسلامی سنی. وقتی که سوریه جنگنده ترک را سرنگون کرد ترکیه هیچ واکنشی از خود نشان نداد. یکی از مشاوران اوغلو گفت: "اگر الآن کاری نکنیم همه هیبتمان را از دست می دهیم و اسد باور می کند که ما نمی توانیم هیچ کاری کنیم." اوغلو جوابش را داد: "ما دشمن هیچ کشوری نیستیم." بعدا اطلاعات امنیتی نشان داد که یکی از دلایل خودداری از واکنش علیه سوریه این بود که دولت ترکیه گمان می کرد دو خلبان مفقود شده ترک را سوری ها نجات دادند و هر دو در لاذقیه هستند، خودداری از واکنش برای این بود که بتوانند آنها را پس بگیرند. این چیزی است که خود اوغلو به یکی از نزدیکانش هم گفت. اما بعد از مدتی مشخص شد که آنها بعد از سقوط هواپیما غرق شدند و جنازه های آنها را از قعر دریا بیرون کشیدند.»
گفتم: «درباره فتح الله گولن و اردوغان بگو. گفته می شود آنها متحد هم بودند. چه بر سر آنها آمد؟ چرا اردوغان علیه گولن و جنبش او "حزمت" وارد عمل شد و همه طرفداران و یارانش را تحت پیگرد قرار داد؟» جواب داد: «گولن ادعای اسلام گرایی دارد، به اسلام معتقد است و اعتقاد به گشایش در برابر جهان و دموکراسی است. مدرسه های بسیاری را داخل ترکیه و کشورهای مختلف جهان تاسیس کرد که آنها را هزاران باب برآورد می کنند. در خارج هر خانواده مهاجر ترکی که بخواهد بچه هایش را به مدرسه ای بفرستد که به زبان ترکی آموزش دهد به مدارس او می فرستد. واقعا سطح آموزش زبان انگلیسی و علوم دیگر در آنها بالا است. نخبه های جامعه ترکیه با او هستند. مصالح او و اردوغان با هم تلاقی کردند، اردوغان کسی را می خواست که شریک او باشد و از او حمایت کند و پول خرجش کند. برای همین با هم متحد شدند و کار کردند. بعد از مدتی "کله گلن باد کرد!" خواست که اردوغان افرادی که او می خواهد را در پست های حساس در داخل دولت او مثل سازمان امنیت و دادگستری منصوب کند. دولتی در درون دولت ایجاد کرد، که "اردوغان از کوره پرید" و نبرد میان آنها آغاز شد. شکی نیست که گولن اشتباه کرد. اما اشتباهات اردوغان هم کمتر از او نبودند. دعوا میان آنها ادامه دارد. من با اردوغان و عضوی از حزب او بودم. اما بعد از آن که تظاهرات بزرگ در استانبول شد و او تظاهرکنندگان را با قدرت سرکوب کرد و 8 نفر را کشت و 11 نفر یا بیشتر چشمانشان را از دست دادند و چهار هزار نفر زخمی شدند او و حزبش را رها کردم. وقتی به او می گفتند: "این کارها جایز نیست"، جواب می داد: "اینها اراذل و اوباش هستند ظرف دو روز می توانیم از شرشان خلاص شویم." دیکتاتورها همه مثل هم برخورد می کنند. این توهم را دارند که قدرتشان از همه بیشتر است، حقیقت را باور نمی کنند و با دقت امور را محاسبه نمی کنند. سقوط می کنند و کشور هم با آنها سقوط می کند. حزب اردوغان را ترک کردم و جزء مخالفان شدم. اما احزاب مخالف قدیم هم تجزیه شده اند. در انتخابات محلی پارسال تقلب شد. الآن هم به دنبال تغییر قانون اساسی است. اگر چه همه کارهای فعلی اش هم غیرقانونی است.»
گفتم: «نظرت درباره کردهای ترکیه چیست؟ یک ساعت با آنها مذاکره می شود و صحبت از نزدیک شدن به راه حل می زنند و یک ساعت بعد دولت علیه آنها تندروی می کند. نظرت درباره کردهای عراق چیست؟ آیا می توانند کشور تشکیل دهند؟ عراق عملا کشور تجزیه شده ای است، البته امریکایی ها می گویند که نمی خواهند وحدت عراق از بین برود.»
جواب داد: «این که امریکا از وحدت عراق حمایت می کند، صحیح است اما در عین حال طرفدار فدرالیسم است برای این که می داند دولت مرکزی قدرتمندی در عراق نیست و هیچ وقت هم نخواهد بود. به عبارت دیگر امریکایی ها دنبال وحدت فدرالی عراق هستند. به نظرشان این شیوه ایجاد وحدت می کند علی رغم این که خوب می دانند که موفقیت چنین حکومت هایی عموما در کشورهای جهان اول یا پیشرفته تحقق یافته است. اما در جهان عقب افتاده کار به تجزیه می کشد. اگر عراق تجزیه شود کردها کشور مستقلی ایجاد می کنند و اگر یکپارچه ماند یک منطقه کردی شبه مستقل می مانند.»
پرسیدم: «اگر کردهای ترکیه فدرالیسم بخواهند ترکیه چه خواهد کرد؟»
جواب داد: «ترکیه نمی تواند جلوی تاسیس کشور کردستان عراق یا فدرالیسم در عراق فدرال را بگیرد. حتی نمی تواند جلوی خودمختاری کردهای سوریه را بگیرد. به مصلحتش است که هر چه سریع تر با کردها (حزب کارگران کردستان و رهبری زندان آن، اوجلان) همین امروز نه فردا، به توافق برسد. در این صورت کشوری قوی خواهد شد که هر کس به حق و اراده خود می رسد. خود تو گفتی که ترکیه کشور تکثرگرایی بوده که شامل ترک های سنی و علوی ها و کردها و دیگر شهروندان می شده که روزی جزئی از سلطنت عثمانی بودند. اما کلمه فدرالیسم در ترکیه قابل قبول نیست.»
گفتم: «از شیوه غیرمرکزی یا کلمه غیرمرکزی استفاده کنید و حق کردها را بدهید.»
گفت: «برای اولین بار است که حزبی کردی – ترکی برای انتخابات مجلس نامزد می دهد در حالی که خود یک حزب کردی است، در گذشته کردها حزب نداشتند. این می تواند کمک کند. جنگ عراق اشتباه بزرگ امریکا بود.»
ارسال نظر