راهبرد ایران برای مقابله با دبه آمریکایی
به گزارش پارس به نقل از فارس، یکی از مهمترین عباراتی که امسال وارد ادبیات سیاسی کشورمان شد، استعاره «دبه کردن» است. مفهومی که اشاره به زیادهخواهی طرف غربی در مذاکره هستهای با ایران، آن هم پس از انتشار جزئیات تفاهم لوزان دارد.
در هفتههای اخیر، مقامات آمریکایی مدام از طرح مسائلی تازه در ارتباط با گفتگوهای هستهای سخن به میان آورده و تلاش میکنند تا بر پای چارچوب مذاکرات قیودی تازه بزنند. از یکسو ماجرای پی.ام.دی و بازرسی از مراکز نظامی ایران و از سوی دیگر مصاحبه با دانشمندان هستهای و بازطراحی فوردو و نطنز و یا بهانه آوردن درباره لغو تحریمها باعث شده تا کمتر از ۱۰ روز مانده تا پایان مهلت توافق نهایی، کار دیپلماتها در وین برای پیشبرد مذاکرات مشکل شود.
با نظر به این فضاسازیهای رسانهای – سیاسی که همزمان با اعمال فشار لابیهای ضدایرانی صورت میگیرد، این سوال مطرح میشود که چرا حرف و حدیثهای جدید درباره مذاکرات، ۱۰ روز مانده تا پایان ضربالاجل مطرح شده و در طول یک و نیم سال گذشته که گفتگوها پیش میرفت، این دست اظهارنظرها در این سطح رسانهای نمیشد؟ آیا دلیل طرح زیادهخواهیهای جدید، تغییر رویکرد محرمانه ماندن دستورکار مذاکرات است یا اینکه پشتپرده این تغییر روند، بحثهای دیگری جریان دارد؟
فشار برای امتیازگیری در لحظات آخر
در اولین سطح تحلیل میتوان گفت که براساس متدهای مذاکره، طبیعی است که در آخرین لحظات، طرفین باید فشار بیشتری برای امتیازگیری از رقیب وارد کرده و هر طرف که دست بالای تبلیغاتی را در دست داشته باشد، بهتر میتواند برای امتیازگیری موثر اقدام کند. هرچند در مذاکرات سیاسی، دو طرف میدانند که نباید از خطوط قرمز یکدیگر عبور کنند، ولی طرح اتهامات تازه کمک میکند تا هرگونه شکست احتمالی مذاکرات به گردن طرف مقابل افتاده و بنابراین هر طرف باید مراقب باشد که فضای تبلیغاتی داخلی و خارجی را از دست نداده و با بازگردانیدن توازن به کاروزار تبلیغاتی، مانع از بینتیجه ماندن گفتگوها شود.
هرگونه افراط داخلی در مقابله به مثل و برهم زدن میز مذاکره ناصواب بوده و روشن است که در ایران باید نوعی صدای واحد مبتنی بر «صراحت و صداقت» به بیرون از مرزها منتقل شود
برای همین است که وقتی تندروها در واشنگتن با کمک آژانس انرژی اتمی فشار برای قبولاندن بازرسی از مراکز نظامی به ایران را به اوج رساندند، با این پیام تهران مواجه شدند که ایران عجلهای برای پایان گفتگوها نداشته و حاضر است با تمدید احتمالی مذاکرات بر این موضوع به چانهزنی بیشتر بپردازد. موضوعی که پس از تمدید یک ساله مذاکرات در تیر ۹۳، نکته مثبتی برای دولت اوباما – با توجه به فشارهای کنگره محسوب نمیشود – و برای همین جان کری پذیرفت که موضوع حل و فصل پی.ام.دی از دستورکار گفتگوها خارج شود. فشار متقابل تهران به طرف مقابل برای لغو تحریمها آن هم همزمان با امضای توافق نیز نشان از آن دارد که تهران تلاش میکند توازن تبلیغاتی را حفظ کند، هرچند بهنظر میرسد به دلیل قدرت رسانهای طرف مقابل و عدم انسجام رسانههای داخلی، صدای آنها هنوز بلندتر است.
زیادهخواهی، آفت توافق دومرحلهای
اما فراتر از سطح تحلیل ابتدایی، باید به این واقعیت اشاره داشت که زیادهخواهیها و اصطلاحا دبه کردنهای اخیر تیم مذاکرهکننده آمریکایی و برخی متحدان اروپایی ریشه در ساختار مذاکرات هستهای دارد. این ساختار در دو سطح قابل تحلیل است.
الف) ماهیت دو مرحلهای توافق هستهای که یک بخش آن در لوزان در چارچوب آنچه تفاهم سیاسی نامیده شد قابل رصد بوده و بخش دیگرش در قامت توافق نهایی بروز مییابد، عملا به تندروها فرصت داده تا با زیرسوال بردن کف انتظارات دو طرف، به طرح مباحثی خارج از چارچوب تفاهم اولیه پرداخته و سطح دخالتهایشان بسیار بیشتر از گذشته شود. دقت در روند مذاکرات نشان میدهد که دخالتهای کنگره در مذاکرات پس از تفاهم لوزان بسیار بیشتر شد و اظهارات تند مقامات غربی و حتی فنی آژانس نیز پس از آن شدت گرفت که تحت فشار لابیهای عبری و عربی قرار گرفتند؛ لابیهایی که مفاد بیانیه لوزان را به نفع خود نمیدیدند. بنابراین میتوان گفت همه موفقیتهای ایران و ۱+۵ در محرمانه نگه داشتن جزئیات مذاکرات هستهای در یک سال و نیز گذشته، با تفاهم سیاسی لوزان تضعیف شد و در همین راستا میتوان به دلیل اصلی تاکید رهبر معظم انقلاب بر یک مرحلهای بودن توافق هستهای پی برد.
ب) در سطحی دیگر، پراکندگی اعضای تیم مقابل ایران در مذاکرات باعث طرح برخی موضوعات تازه میشود. نزدیک شدن فرانسه به تندروهای ضدایرانی با این هدف که پاریس بتواند جای واشنگتن را در خاورمیانه بگیرد و یا روابط پنهان و آشکار لندن با همسایگان ایران، در کنار ماهیت متکثر بافت سیاسی ایالات متحده و خصومتهای مسکو با بلوک غربی عضو ۱+۵، همه و همه باعث شده است تا در روزهای آخر مذاکرات صداهای ناهمخوان و تازهای به گوش برسد که بازتاب منویات لابیهای ضدایرانی است. برای همین، درحالی که واشنگتن بر ضروری نبودن پاسخ به پی.ام.دی تاکید میکند، سناتورهای تندرو در آمریکا، به این اظهارات وزیر خارجه کشورشان توجهی نگرده و یا پاریس برخلاف آن، اتهامات قدیمی را تعبیر به «راستیآزمایی» میکند. اقدامی که مسکو در برابر آن واکنشی انتقادی نشان داده است.
راهبرد مقابله ایران با دبه کردن طرف مقابل چیست؟
روشن است که اگر ایران بخواهد مانند ۱+۵ اقدام به برهم زدن زمین بازی با طرح امتیازاتی تازه کند، ممکن است تهران متهم به شکست احتمالی مذاکرات شده و تندروهای غربی برنده بازی شوند. با این وجود انفعال در برابر زیادهخواهیها هم نمیتواند تغییری در شرایط پدید آورد. با این وجود به نظر میرسد تهران نیاز داشته باشد از راهبرد قاطعیت در برابر این فشارها استفاده کرده و ضمن مظلومنمایی و نشان دادن این واقعیت به افکارعمومی جهان که سناتورهای تندرو آمریکایی یا دولتهای تحت نفوذ لابی صهیونیستی عامل شکست احتمالی توافق هستند، این پیام را به طرف مقابل ارسال کند که ایران از نظر زمان ضربالاجل تحت فشار نبوده و حاضر به امتیازدهی فراتر از آنچه در لوزان توافق شده، نیست.
راهبرد «مقاومت – مظلومیت»، از یکسو هسته سخت مذاکرات یعنی دیپلماتها را با این واقعیت که ایران حاضر به اعطای امتیاز بیشتری نیست آشنا کرده و آنها را آماده تن دادن به شروط از پیش توافق شده میکند و از دیگر سو هسته نرم گفتگوها یعنی افکارعمومی را متوجه این گزاره میکند که تهران با صداقت سر میز مذاکره حاضر است اما این ۱+۵ است که مرتب با طرح ادعاهایی جدید، روند گفتگوها را مختل میکند. در چارجوب این راهبرد، هرگونه افراط داخلی در مقابله به مثل و برهم زدن میز مذاکره ناصواب بوده و روشن است که در ایران باید نوعی صدای واحد مبتنی بر «صراحت و صداقت» به بیرون از مرزها منتقل شود. همان راهبردی که هم بتواند دیپلماتهای غربی را وادار به پذیرش چارچوب ایران برای توافق نهایی کند و هم افکارعمومی جهان غرب را همسو با ایران کرده و متوجه غیرانسانی بودن فشارهای وارد شده بر کشورمان گرداند.
ارسال نظر