مگر قرار بود تشييع شهداي غواص متينگ سياسي نباشد!؟ پيامي آورده‎اند، پيام شهدا را سانسور نکنيد!

غواص‎ها ظهور کرده‎اند،‌ هيچ کس نمي‎تواند اين را انکار کند. بچه‎هاي تفحص هم اين را همان اول گفتند؛ اينکه بارها شده شهدا را دسته‎ جمعي پيدا کنند، اما يافتن اين تعداد شهيد غواص در يک منطقه و همزمان، کم سابقه است.

مثل اينکه نفس گرفته باشند، به زير آب‎هاي اروند رفته باشند و نفس‎ها را حبس کرده باشند تا در روزش و زمانش و «لحظه حساسش» (1) به روي آب بياييند و پيامي را که با آن نفس سال‎هاي جنگ و جبهه در سينه حبس کرده بودند، طوري فرياد بزنند که همه بشنوند،‌ همه دنيا.

اما انگار «پيامي که آورده‎اند..» چندان هم به دل برخي ننشسته باشد، عصباني شده‎اند. اگر هم به روي خود نياورده باشند، به زبان آورده‎اند، حتي اگر شده براي دل خودشان که بعد از 30 سال چرا امروز!؟ چرا سال گذشته نه!؟ چرا دو سال پيش نيامديد!؟ و چرا در اين «لحظات حساس»!؟ 

و همه حرف و دعوا و دلخوري و غر و لند براي همين است که اصلا چه کسي گفته «پيامي آورده‎اند..» براي اين «لحظات حساس» و اصلا چرا مردم از آب بيرون آمدن غواص‎ها را يک  «بشارت» گرفته‎اند براي اين «لحظات نياز».

درست در زماني که به مدد يک خيمه شب بازي شب انتخاباتي، صحنه‎اي را چيده‎اند تا به دروغ به همه بگويند، تصميم گرفته‎ايم مسيرمان را عوض کنيم و از قطار انقلاب پياده شويم تا با کدخدا پياده روي کنيم و دقيقا در هنگامي که از نان شبمان گرفته تا آب خوردنمان را از صدقه سر لطف کدخدا تبليغ کرده‎ايم، و در همين دم آخر که همه چيز براي نوشتن و امضاء کردن و کف زدن مهيا شده است، در اين «لحظه حساس» چه موقع آمدن بود!؟ چه موقع ظهور کردن بود!؟ چه موقع «پيام آوردن» بود و چه موقع بشارت دادن و گرفتن!؟

و اصلا همه حرف همين است. غواص‎ها براي به رخ کشيدن مهارت خود در نفس گيري که به زير آب نرفتند، غواص‎ها نفس گرفتند و به زير آب رفتند تا کسي نتواند نفس انقلاب را بگيرد و حالا به روي آب آمده‎اند تا همين را بگويند و فرياد بزنند.

 و اتفاقا غواص‎ها با دست‎هايي که ناخداي جنگ هشت ساله با گراي کدخدا آنها را بست به روي آب آمده‎اند تا بگويند، کدخدا همان کدخداست و کارش همان دست بستن، خواه دست يک غواص در ام الرصاص و العماره،‌خواه دستان يک ملت در تحريم و پاي ميز مذاکره.

مي‎گويند تشييع شهدا شده است ميتينگ سياسي! مگر انتظاري و قراري غير از اين بود. اصلا انقلاب اسلامي ما همه اش ميتينگ سياسي است. سال‎هاست خميني کبير يک ميتينگ سياسي بزرگ براه انداخته است از اهل حق در برابر طاغوت و اهل باطل.

انقلاب که هيچ،‌ هيات و روضه‎‎هاي ما هم ميتينگ سياسي است. ميتينگ سياسي ياران قرن پانزدهمي سيدالشهداء عليه‎السلام براي ياري امام در برابر يزيد و يزدي و بوسفيان و سفياني. سال‎ها و قرن‎هاست که هياتي‎ها براي ياري امامشان ميتينگ سياسي برگزار مي‎کنند و هفتگي و ماهانه و سالانه، نقش و جايگاه خود را در لشکر امامشان با گريه تمرين مي‎کنند تا مبادا در «لحظه حساس» از ياريش باز بمانند. 

سال‎ها و قرن‎هاست که در ميتينگ‎هاي سياسي‎اشان منتظر رسيدن کربلا و عاشوراي خود هستند که فرمود: « هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار می‌کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد.»

اين را درست گفتنه‎اند؛ تشييع شهدا تبديل شده است به يک ميتينگ سياسي ولي اين را شايد خجالت کشيدند بگويند که اين متينگ سياسي را خود شهدا براه انداختند با «ظهور در لحظه حساس».

ناراحتي از چيست!؟ از اينکه درست زماني که داشتند جا مي انداختند که مسير انقلاب از کاخ کدخدا مي‎گذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستاني بسته به وسط ميدان بهارستان تهران رسانده‎اند تا بگويند، «اين سند جنايت کدخداست»!

حتما ناراحتي دارد که يکي دو سال تلاش کني به همه بگويي مردم من براي يک دبه آب و مقداري نان حاضرند در صف سبد کالاي درب منزل کدخدا صف بکشند، و ناگاه 175 غواص با ميليون‎ها نفر از مردم، پشت به آب و اروند و کدخدا؛ به وسط شهر بيايند تا بگويند «بشارت شما را در اين لحظه حساس» گرفتيم، همان بشارتي که مي‎گفت «هيهات منا الذله»

شهدا براي انقلاب رفتند و جان دادند، و امروز براي انقلاب بازگشته‎اند، تا در تشييع پيکرهايشان ميتينگ سياسي راه بياندازند عليه کدخدا و هر چه کدخدا صفت است و مردم هم نشان دادند از چپ گرفته تا راست، استخوان پوسيده غواص‎هايشان را ترجيح مي دهند به هر چه کدخدا و کدخدا صفت است و شايد همين بود که کدخدا دوستان و کدخدا صفتان، بهتر ديدند که نيايند در ميتينگ سياسي شهداي غواص.

يکبار دستان غواص‎ها را بستند تا در رمل‎هاي ام‎الرصاص مدفونشان کنند، تا شايد مانع شوند از پيامي که از راه کربلا به سمت قدس مي بردند ولي امروز ظهور کرده‎اند، تا پيامشان را بياورند، امروز شما دهانشان را نبدنيد، تا پيامشان را بشنويد..