پيامي آوردهاند، پيام شهدا را سانسور نکنيد
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، علی نادری در صفحه اجتماعي خود نوشت:
مگر قرار بود تشييع شهداي غواص متينگ سياسي نباشد!؟ پيامي آوردهاند، پيام شهدا را سانسور نکنيد!
غواصها ظهور کردهاند، هيچ کس نميتواند اين را انکار کند. بچههاي تفحص هم اين را همان اول گفتند؛ اينکه بارها شده شهدا را دسته جمعي پيدا کنند، اما يافتن اين تعداد شهيد غواص در يک منطقه و همزمان، کم سابقه است.
مثل اينکه نفس گرفته باشند، به زير آبهاي اروند رفته باشند و نفسها را حبس کرده باشند تا در روزش و زمانش و «لحظه حساسش» (1) به روي آب بياييند و پيامي را که با آن نفس سالهاي جنگ و جبهه در سينه حبس کرده بودند، طوري فرياد بزنند که همه بشنوند، همه دنيا.
اما انگار «پيامي که آوردهاند..» چندان هم به دل برخي ننشسته باشد، عصباني شدهاند. اگر هم به روي خود نياورده باشند، به زبان آوردهاند، حتي اگر شده براي دل خودشان که بعد از 30 سال چرا امروز!؟ چرا سال گذشته نه!؟ چرا دو سال پيش نيامديد!؟ و چرا در اين «لحظات حساس»!؟
و همه حرف و دعوا و دلخوري و غر و لند براي همين است که اصلا چه کسي گفته «پيامي آوردهاند..» براي اين «لحظات حساس» و اصلا چرا مردم از آب بيرون آمدن غواصها را يک «بشارت» گرفتهاند براي اين «لحظات نياز».
درست در زماني که به مدد يک خيمه شب بازي شب انتخاباتي، صحنهاي را چيدهاند تا به دروغ به همه بگويند، تصميم گرفتهايم مسيرمان را عوض کنيم و از قطار انقلاب پياده شويم تا با کدخدا پياده روي کنيم و دقيقا در هنگامي که از نان شبمان گرفته تا آب خوردنمان را از صدقه سر لطف کدخدا تبليغ کردهايم، و در همين دم آخر که همه چيز براي نوشتن و امضاء کردن و کف زدن مهيا شده است، در اين «لحظه حساس» چه موقع آمدن بود!؟ چه موقع ظهور کردن بود!؟ چه موقع «پيام آوردن» بود و چه موقع بشارت دادن و گرفتن!؟
و اصلا همه حرف همين است. غواصها براي به رخ کشيدن مهارت خود در نفس گيري که به زير آب نرفتند، غواصها نفس گرفتند و به زير آب رفتند تا کسي نتواند نفس انقلاب را بگيرد و حالا به روي آب آمدهاند تا همين را بگويند و فرياد بزنند.
و اتفاقا غواصها با دستهايي که ناخداي جنگ هشت ساله با گراي کدخدا آنها را بست به روي آب آمدهاند تا بگويند، کدخدا همان کدخداست و کارش همان دست بستن، خواه دست يک غواص در ام الرصاص و العماره،خواه دستان يک ملت در تحريم و پاي ميز مذاکره.
ميگويند تشييع شهدا شده است ميتينگ سياسي! مگر انتظاري و قراري غير از اين بود. اصلا انقلاب اسلامي ما همه اش ميتينگ سياسي است. سالهاست خميني کبير يک ميتينگ سياسي بزرگ براه انداخته است از اهل حق در برابر طاغوت و اهل باطل.
انقلاب که هيچ، هيات و روضههاي ما هم ميتينگ سياسي است. ميتينگ سياسي ياران قرن پانزدهمي سيدالشهداء عليهالسلام براي ياري امام در برابر يزيد و يزدي و بوسفيان و سفياني. سالها و قرنهاست که هياتيها براي ياري امامشان ميتينگ سياسي برگزار ميکنند و هفتگي و ماهانه و سالانه، نقش و جايگاه خود را در لشکر امامشان با گريه تمرين ميکنند تا مبادا در «لحظه حساس» از ياريش باز بمانند.
سالها و قرنهاست که در ميتينگهاي سياسياشان منتظر رسيدن کربلا و عاشوراي خود هستند که فرمود: « هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنة خون اوست و زمان، انتظار میکشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد.»
اين را درست گفتنهاند؛ تشييع شهدا تبديل شده است به يک ميتينگ سياسي ولي اين را شايد خجالت کشيدند بگويند که اين متينگ سياسي را خود شهدا براه انداختند با «ظهور در لحظه حساس».
ناراحتي از چيست!؟ از اينکه درست زماني که داشتند جا مي انداختند که مسير انقلاب از کاخ کدخدا ميگذرد و نه قدس و کرببلا، از آنطرف اروند و از راه کرببلا خود را با دستاني بسته به وسط ميدان بهارستان تهران رساندهاند تا بگويند، «اين سند جنايت کدخداست»!
حتما ناراحتي دارد که يکي دو سال تلاش کني به همه بگويي مردم من براي يک دبه آب و مقداري نان حاضرند در صف سبد کالاي درب منزل کدخدا صف بکشند، و ناگاه 175 غواص با ميليونها نفر از مردم، پشت به آب و اروند و کدخدا؛ به وسط شهر بيايند تا بگويند «بشارت شما را در اين لحظه حساس» گرفتيم، همان بشارتي که ميگفت «هيهات منا الذله»
شهدا براي انقلاب رفتند و جان دادند، و امروز براي انقلاب بازگشتهاند، تا در تشييع پيکرهايشان ميتينگ سياسي راه بياندازند عليه کدخدا و هر چه کدخدا صفت است و مردم هم نشان دادند از چپ گرفته تا راست، استخوان پوسيده غواصهايشان را ترجيح مي دهند به هر چه کدخدا و کدخدا صفت است و شايد همين بود که کدخدا دوستان و کدخدا صفتان، بهتر ديدند که نيايند در ميتينگ سياسي شهداي غواص.
يکبار دستان غواصها را بستند تا در رملهاي امالرصاص مدفونشان کنند، تا شايد مانع شوند از پيامي که از راه کربلا به سمت قدس مي بردند ولي امروز ظهور کردهاند، تا پيامشان را بياورند، امروز شما دهانشان را نبدنيد، تا پيامشان را بشنويد..
ارسال نظر