پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- الناز خمامي‌زاده- شبكه بي‌بي‌سي خواستار تغيير بسياري از چيزها در ايران است اما به شكلي سربسته و غيرعلني. حالا مدتي است كه عبارت «‌تغيير خط فارسي در ايران » بر سر زبان مجري‌هاي اين شبكه و محتواي برنامه‌هاي آن افتاده است. داستان از بررسي جوابگو بودن يا نبودن خط فارسي در يكي از برنامه‌هاي اين شبكه شروع شده و حالا به طرح اين مسئله از سوي يكي از مجريان اين شبكه انگليسي رسيده است كه آيا موافق تغيير خط فارسي در حوزه‌هاي علمي هستيد؟

مجرياني فارسي زبان كه عمدتاً در سال‌هاي اخير از ايران مهاجرت كردند و به اين شبكه پيوسته‌اند و برخي‌شان مثل مسعود بهنود كتاب‌ها به زبان فارسي نوشته‌اند اما امان از خيانت و امان از احساس بي‌هويتي كه گريبانگير ايشان شده است. 
بي‌بي‌سي درصدد راه انداختن جريان تغيير خط فارسي در ايران است، آن هم در حركتي كه ناگهاني و ناشيانه به نظر مي‌رسد. سايت اين شبكه مدتي است كه صفحه ويژه‌اي تحت عنوان «قند پارسي؛ هزار سال پس از سرايش شاهنامه» را بايگاني كرده و ديگر اين صفحه را به روز نمي‌كند، حالا به فاصله كمتر از دو هفته اين شبكه براي دومين بار به سراغ داغ كردن بحث خط فارسي در ايران رفته است؛ سناريويي كه پيشتر مشابه آن در برخي كشورهاي داراي پيشينه مشترك تاريخي با ايران پياده شده است. 

برخي كشورها همچون تركيه و هند زير بار رفته‌اند و برخي ديگر همچون افغانستان بر حفظ فرهنگ و سنت‌شان پايبند بوده‌اند، حالا نوبت به ايران رسيده است. داستان اين مأموريت فرهنگي، دو هفته پيش با پخش برنامه «پرگار» از اين شبكه آغاز شد، برنامه‌اي با محوريت خط فارسي كه هدف آن ستايش خط فارسي به عنوان يكي از مواريث ماندگار فرهنگي ايران نبود بلكه هدف، رساندن اين مطلب بود كه خط فارسي ديگر جوابگوي زبان فارسي نيست. حالا مرحله دوم مأموريت شبكه بي‌بي‌سي آغاز شده است، «آيا موافق تغيير خط فارسي در حوزه‌هاي علمي هستيد؟»، اين پرسشي است كه مجري بي‌بي‌سي بر آن تأكيد كرده است. تسنيم در اين رابطه نوشته است: «اين پرسشي آشناست كه چندي پيش نيز آن را در مورد افغانستان مطرح كرده بودند، البته با شيوه‌ و رنگي ديگر. همين دو، سه سال پيش بود كه رئيس‌جمهور افغانستان موضوعي را مطرح كرد كه بازخوردهاي متعددي در ميان كاربران زبان فارسي در اين كشور داشت. كرزاي از تغيير زبان در كتب دانشگاهي خبر داده بود، از اينكه بهتر است به جاي زبان فارسي از زبان انگليسي استفاده شود. اين خبر سريع در ميان فضاي مجازي پيچيد، اما در اين ميان نظر كاربران جالب بود كه از آن به عنوان يك «توطئه جدي فرهنگي و تمدني» ياد كرده بودند؛ توطئه‌اي كه سعي در حذف تدريجي زبان فارسي در افغانستان دارد. هرچند اين موضوع در ابتدا يك فرضيه بود، اما كم‌كم با توجه به سابقه فعاليت‌هاي اينچنيني در منطقه، اتفاقي كه براي هند رخ داد و همچنين جايگزيني زبان پشتو به جاي فارسي در پاره‌اي از موارد، قوت بيشتري مي‌يافت.»

هرچند در برابر اين جريان تاكنون برخي كشورها سر خم كرده‌اند از جمله كشوري چون تركيه كه در دوره آتاتورك با يك رفورم گسترده اجتماعي و فرهنگي مواجه شد كه طي آن حتي خط اين كشور نيز از خط عربي زبان تركي به لاتين تغيير كرد و امروز مردم اين كشور حتي توانايي خواندن اسناد تاريخي دوره عثماني را ندارند. در اين شرايط واقعاً حس مسئوليت شبكه بي‌بي‌سي براي تغيير خط فارسي در ايران از كجا نشئت مي‌گيرد؟‌ خطي كه شيوايي و شيريني بسياري از اسناد تاريخي، شاهكارها و گنجينه‌هاي افتخارآميز ايران در عرصه هنري و ادبي اعم از شاهنامه فردوسي و ديوان حافظ را بايد مديون آن دانست. 

با وجود همه اين تلاش‌ها اما نوشتار فارسي آن‌قدر ريشه‌هايش را در تار و پود فرهنگي و تاريخي ايران دوانده است كه بيگانگان داس به دست و اساتيد روشنفكرنماي داخل كشور نمي‌توانند اين پديده هويتي و ملي را از فرهنگ ايراني جدا كنند. زحمت 30 ساله فردوسي براي حفظ زبان و خط پارسي و ساير آثار بزرگ مشاهير ادبي ايران، جملگي نشانه‌ها و آرايه‌هاي اين ميراث ماندگار و ضامن حفظ ابدي آن است. ميراثي كه گونه تغييريافته نوشتار عربي و اما خطي مستقل از اين خط است؛ بماند كه اساتيدي چون زنده‌ياد استاد «ركن‌الدين همايون‌فرخ» حتي بر اين عقيده بودند كه اعراب خط نداشته‌اند و خطي كه از انبار‌(نَجد ايران) به حجاز رفته، يكي از خطوط متداول ايراني بوده كه با تحولاتي، براي نوشتن زبان عربي به كار رفته است. ريشه‌هاي اين ميراث را نمي‌توان از دل تاريخي خاك ايران بيرون كشيد.