از نرمش قهرمانانه تا کرُنش ذلیلانه!
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، داريوش سجادي در صفحه اجتماعي خود نوشت:
اظهارات آقای روحانی در مراسم گرامیداشت هفته محیط زیست را می توان بیّـنه ای در اثبات نحافت بُنیه سیاسی متوقع از یک سیاستمدار در طراز ریاست جمهور بشمآر آورد.
آن هم سیاستمداری که بیش از 30 سال عهده دار مسئولیت در بالاترین سطوح امنیتی کشور بوده و طبعاً از چنین فردی بصورت مضاعف توقع می رود تا با ظرائف سخندانی و سخنرانی سیاست ورزانه در طراز رئیس جمهوری که در بالاترین سطح مشغول سنگین ترین مذاکرات خارجی در پرونده اتمی است ، مُقیـّـد و مُلتزم باشد.
آن هم سیاستمداری که طی 2 سال گذشته بصورت «سمفونیک» و «رسیتال» بارها سلف خود را به قوت و شدت بابت ناتوانی در سخندانی و سخنرانی مورد شماتت قرار داده و می دهند.
آقای روحانی در آن مراسم در یک بی مبالاتی آشکار فرمودند:
«ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند»
آقای روحانی اگر دوزی از حذاقت را چاشنی بیانات خود می کرد در آن صورت قطعا عنایت به این بداهت می یافتند که بازتاب چنین ادبیات و مواضع ناسنجیده و نامدبرانه آن هم از جانب رئیس دولت مسمی به «تدبیر و امید» نزد طرف غربی آنست که:
خوب جائی را گرفته اید. ول نکنید و بیشتر فشار آورید که تحریم ها دارد جواب می دهد و طرف مُـقـُـر آمده و اعتراف کرده در چنگال مان اسیر است و به استیصال رسیده!
جناب آقای روحانی!
حتی چنین استیصالی اگر واقعیت هم داشته باشد اخذ چنین ادبیات عجز و لابه ای در مصاف با دشمن آن هم توسط سپهسالار لشکر حاکی از فقد ذکاوت و ضعف درایت نزد چنان سپهسالاری است!
آن هم سپهسالاری که «ارشدش» مدام «اقتصاد مقاومتی» و همت و اتکای بر مدیریت و توانمندی های داخلی از طریق همدلی و هم زبانی و بسیج نیروهای خودی را به ایشان گوشزد می کند و آنک «سپهسالار» بی التفات به چنان گوشزدی در آوردگاه دشمن «آردش را ریخته و الکش را آویخته» اعلام می کند!
جناب آقای روحانی!
ظاهرا برداشت بدفهمانه جنابعالی از پدآفند «نرمش قهرمانانه» منجر به آن شده تا چنان رویکردی نزد جنابعالی در قامت «کُرُنش ذلیلانه» مستفاد شود! در آن صورت چنین برداشتی ناصواب تداعی آن زنی است که حرامیان راه بر ایشان و شویش بستند و ناجوانمردانه شرط رهائی «شوی» را خوش رقصی زوجه قرار دادند(!)
زوجه نیز شرط وفا و همدلی را بجا آورد و ایثارگرانه برای رهای همسر تن به چنان خوش خرامی کرهی داد اما در این میان نتوانست پس از رهائی پاسخگوی همسر باشد که:
ایثار و از خود گذشتگی و تن دادن کرهی ات در آن رقص تحمیلی بمنظور نجات همسر قابل ستایش است. اما در آن «رقصی چنان میانه میدانت» دیگر «چشمک زدنت» چه بود!!!؟
ارسال نظر