سيره و انديشه امام همچون دو رودخانه‌اي است كه هر كس به اندازه وسع، نياز و فهم خويش از آن جوي كوچكي را جدا و بر دشت تشنه خود سرازير مي‌كند. امروزه و پس از سال‌ها از ارتحال آن عزيز سفر كرده تكثر فهم از امام متأثر از فضاي موجود جهان و كشور بيش از پيش خودنمايي مي‌نمايد. بدون ترديد در بين مفسرين و تأويل‌كنندگان امام، سه دسته از برجستگي خاصي برخوردارند كه از آبشخور معرفتي متفاوت سرچشمه مي‌گيرند. هر كس با علايق و نياز خود سراغ امام مي‌رود. اما هنر اين است كه امام را جامع و در متن اسلام و براي مسلمين و جهان ببينيم. مقام معظم رهبري و امثال سيد شهيدان اهل قلم نماينده يكي از نگرش‌هاي سه‌گانه به امام هستند. يعني «حيات باطني»، روح قدسي، حركت الهي و مقصد عالي انساني امام را برجسته‌تر از ديگران مي‌بينند. اين دسته امام را در سلسله جنبان انبيا مي‌دانند و مسير حركت بشر را نه بر اساس «تاريخ و تمدن» كه بر اساس تاريخ مبارزه انبيا معني مي‌كنند كه «اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد.» دسته دوم كساني هستند كه معنادهي به امام را با روش‌هاي پست‌مدرن واجد فهم مي‌دانند، بنابر اين بر سياليت معرفت سوار شدند و امام را يك تصادف در تاريخ معاصر دانستند كه از توسعه نامتوازن و وابستگي سياسي پهلوي‌ها بيرون آمد و حجيت، حقانيت و قدسيت براي حركت وي قائل نيستند. دسته سوم كساني هستند كه امام را نه امام مبارزه كه امام زندگي مي‌دانند و تلاش مي‌كنند امام را «مرد توسعه» و رفاه معرفي نمايند. اين جماعت نقطه عزيمت به هويت‌يابي خويش را در معنادهي به شخصيت و سيره امام جست‌وجو مي‌كنند، به صورتي كه نقطه ايستادن خود را توجيه‌پذير و با تفسير تاريخ حقانيت خويش را قالب‌سازي كنند. 

نگارنده اعتراف مي‌كنم كه تا 14 خرداد امسال بر اين انگاره ذهني متمركز بودم كه امام داراي شخصيتي جامع و چند بعدي است. اما از همه ابعاد شخصيتي و فكري وي «فقاهت» و «سياست» را برجسته‌تر از ابعاد ديگر مي‌يافتم، يعني اگر صفات امام را در هرمي مي‌ريختم قله آن را فقاهت و سياست‌ مي‌ديدم و ابعاد ديگري همچون عرفان، اخلاق و فلسفه را مكمل آن دو ويژگي قلمداد مي‌كردم. 14 خرداد امسال مقام معظم رهبري از قله شخصيت امام پرده‌برداري كردند و گويي حقيقتي كه در مقابل ما بوده است، فراموش كرده‌ايم. شايد علت اين فراموشي تفسيري باشد كه پس از جنگ از امام ارائه كرديم تا زندگي عرفي را توجيه كنيم. اما مقام معظم رهبري آن صفات را فرع شخصيت امام دانستند: «امام البته يك  فقيه بزرگ بود، هم فقيه برجسته و بزرگ بود، هم فيلسوف بود، هم صاحب نظر در عرفان نظري بود، در اين مسائل و بخش‌هاي فني و علمي يك سرآمد به حساب مي‌آمد، لكن شخصيت برجسته امام به هيچ‌كدام از اينها وابسته نيست بلكه شخصيت اصلي امام در تحقق مضمون آيه «وجهدوا في الله حق جهاده» بود. امام بزرگوار با داشتن آن زمينه‌هاي برجسته علمي وارد ميدان مجاهدت في سبيل الله شد و اين مجاهدت را تا آخر عمر خود ادامه داد...» بنابر اين برجسته‌ترين صفت امام «جهاد و مبارزه» است و همه صفات ديگر به پيشبرد اين امر كمك مي‌كردند. اتفاقاً وقتي مقام معظم رهبري مي‌خواهند شخصيت علمي امام را از شخصيت روشنفكران متمايز كنند بر همين اصل يعني «عمل امام» تأكيد مي‌كند، حال آنكه روشنفكران فقط حرف مي‌زنند و تحول را مطالبه مي‌كنند اما وارد گود عمل نمي‌شوند. وقتي كتابي را كه يكي از اساتيد دانشكده الهيات دانشگاه تهران به مناسبت اين روزها برايم آورده بود تورق مي‌كردم تصادفا به مطلبي برخوردم كه مشابه جملات ذكر شده از مقام معظم رهبري است. اين كتاب كه «امام و حيات باطني انسان» نام دارد اثر شهيد آويني است. وي نيز در اين كتاب مبارزه را قله شخصيت امام مي‌داند: «امام ما را آموخت كه عرفان را با مبارزه جمع كنيم و خود بهترين شاهد بود بر اين مدعا كه عرفان عين مبارزه است و از اين پس ديگر چه داعيه‌اي مي‌ماند براي آنان كه عرفان را به مثابه امري كاملاً شخصي، بهانه واماندگي خويش گرفتند؟ او كتاب و سنت را در وجود خويش تفسير كرد كه مجهولات شريعت و طريقت را با مفتاح مبارك حيات خويش گشود، ما دانستيم كه جهاد اصغر شرط لازم جهاد اكبر است و اولياي مقرب خدا در تمام طول تاريخ همواره بر همين شيوه زيسته‌اند» و به همين دليل است كه امام نه به توده مردم بلكه به مسئولان كشور متذكر مي‌شوند كه رفاه و مبارزه با هم قابل جمع نيست و به همين دليل از همه مواهب دنيايي كه بدون زحمت در اختيارش قرار مي‌گرفت چشم پوشيد. امام مي‌فرمود: كساني كه معتقدند مبارزه و رفاه با هم قابل جمع‌اند آب در هاون مي‌كوبند و همين رمز پايداري، استمرار، جذابيت و قلب‌نوازي امام شد. 

اگرچه شاگردان قديمي امام همه سطحي از علم و عالم بودن را داشته و دارند اما كساني در سپهر سياسي قيام امام ثابت قدم ماندند كه مبارزه را بر عرفان، فلسفه، فقه و سياست اولي دانستند و «مفتاح مبارك حيات خويش» را به «كليد توسعه» نفروختند و سيادت صاحبان فن و تكنولوژي را به بهانه افزايش درآمد سرانه نپذيرفتند. امام به ما آموخت كه سازگار الهي در خلقت با دوگانه حق و باطل شروع شد و اين دوگانه از آدم تا ختم زندگي وجود دارد و مگر مي‌شود نسل پيامبران و مدعيان راه آنان در اين مسير بي‌تفاوت يا طعنه زننده عبور نمايند، تا بتوانند از توسعه بهتري برخوردار باشند. امام آموخت كه عزت در مبارزه است كه اگر غير از اين بود خود وي نيز عزتي فراتر از فيلسوفان و فقيهان و عرفاي هم‌عصر خويش در حوزه نجف و قم نداشت. كليد عزت امام مبارزه في سبيل الله بود و در اين مسير بدون سوءظن به نصرت الهي حركت كرد و هيچ دستي را به اميد توسعه بهتر نفشرد. اين امام نبايد در حد اينكه مهربان بود و خشونت نداشت، تقليل يابد. اين خصايص ريزه‌كاري‌هاي امام در روش مبارزه است. اصل موضوع اين است كه همه صفات و خصايص و داشته‌هاي امام ذيل مجاهد في سبيل الله تفسير مي‌شود و معنا مي‌يابد. مقام معظم رهبري پاسداري از اين بعد از شخصيت امام را از شاگردان قديمي وي مطالبه كردند. بايد منتظر مواضع آنان ماند.