به گزارش پارس به نقل از مشرق «خانم جون، یعنی چی همان‌جا جواب قبول داده؟ چرا به من چیزی نگفته است؟ مگر زندگی من نیست؟ مگر برای عذرا و اقدس و نصرت با خودشان مشورت نکرد؟ برای چی قبل از اینکه نظر مرا بپرسد، قبول کرده است؟» گلایه‌های خانم عفت مرعشی به مادرشان نسبت به قبولی ازدواج با «پسر آمیرزا علی» از سوی پدرشان بدون مشورت با ایشان است؛ گلایه‌هایی که جوابی جز «مصلحت» به این وصلت ندارد.

خانم عفت مرعشی چندین دهه بعد در گفت‌وگو با روزنامه آرمان امروز خود را این‌گونه معرفی می‌کند «من عفت مرعشی، همسر عالم مجاهد، روحانی وارسته، سیاستمدار نامی ایران‌زمین، تربیت‌یافته مکتب اهل‌بیت (ع)، انسان شریف و بزرگوار حضرت آیت‌الله آ شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی هستم؛ مردم عزیز مرا اغلب با دو حادثه و دو روایت می‌شناسند. اول حادثه ترور همسرم در سال ۱۳۵۸ که در نجات معجزه‌وار ایشان، صاحب نقش بودم و دوم حوادث تلخ بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری در سال۱۳۸۸ و صحنه رأی دادن در حسینیه جماران که جملاتی از من در رسانه‌ها انتشار یافت و بهانه‌ای برای تخریب همسر و فرزندانم توسط تندروها شد.»

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات خود از سال 1371 که بانام «رونق سازندگی» منتشرشده است؛ این‌گونه از قهر خانم مرعشی با ایشان روایت می‌کند «چون دیشب کم خوابیده بودم، ساعتی خوابیدم. سپس تا ساعت هفت شب‌، کارها را انجام دادم؛ هرچه خواندنی و امضایی داشتم، تمام شد. عفت تلفن کرد. از اینکه دیشب به خانه نرفته‌ام و دیر به او اطلاع داده‌ام، ناراحت است و قهر کرده بود و سؤالی درباره دادن تابلوی حاوی آیه قرآن به غیرمسلمان داشت[1]»


[1] - کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1371، رونق سازندگی، صفحه 465