شورای همکاری خلیج فارس در دوراهی بقا یا فنا؟
به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی زمانی که شورای همکاری خلیج فارس در اوایل دهه 1980 و مقارن با اوج گیری تهاجم حکومت بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد، انگیزه خود را دفاع از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در برابر تهدیدات احتمالی اعلام کرد. اگرچه شورا نیم نگاهی تردیدآمیز هم به قدرت تهاجمی صدام حسین داشت، اما به مرور که وعده های صدام برای شکست ایران تحقق پیدا نکرد و ارتش بعث در موضع ضعف و انفعال قرار گرفت، شورای همکاری با شعار دفاع از اعراب به تدریج در صف بعثی ها حضور یافت و هشت سال به همکاری همه جانبه با صدام علیه ایران پرداخت. از این مقطع به بعد معلوم شد هدف اصلی شورای همکاری مقابله با ایران در منطقه بوده است. از آن پس مقامات شرکت کننده در جلسات شورای همکاری با ارتکاب خطای استراتژیک همچنان به ایران ستیزی ادامه دادند و اکنون که حدود چهار دهه از تاسیس شورای همکاری می گذرد، مقابله با ایران آثار منفی بر شورا گذارده که اعضای محوری آن که خردورزی سیاسی را از دستور کار خود کنار نهاده اند، قادر به درک تبعات رفتار خود نیستند.
در همان ابتدای تاسیس، شورای همکاری دچار نوعی عدم تناسب بود که ناشی از سیطره عربستان بر پنج عضو دیگر است که به خاطر ناتوانی از نظر توانمندی ژئوپلتیک اتکا به ریاض داشتند. اگرچه با گذشت زمان و تغییر در مناسبات بین المللی و اقتصادی، این بی تناسبی دچار دگرگونی هایی شد. ضمن اینکه اعضای دیگر شورا در برخی موارد علی رغم میل باطنی، خود را مجبور به پیروی از عربستان دیده اند. شورا که متشکل از کشورهایی با نظام های پادشاهی مطلقه و فاقد ساختارهای مدرن حاکمیت است، جهت افزایش ثبات بیش از آنکه بر اصلاحات داخلی تمرکز کنند، به فکر توسعه ایران هراسی و جعل دشمنی خیالی به نام ایران در منطقه پرداختند تا در مقابل فشارهای داخلی که برای اصلاحات وجود داشت، زمان بیشتری بخرند و همچنان بر حکومت باقی بمانند.
همچنین به دلیل تزلزل ثبات سیاسی و امنیت شکننده که خاص کشورهای غیردمکراتیک است، اعضای شورای همکاری هر چه بیشتر به قدرت های غربی، به ویژه ایالات متحده متکی شدند تا جایی که اکنون که دیگر آمریکا به سان گذشته حاضر نیست بی قید و شرط از آنها حمایت کند، اعتماد به نفس کاذب پیشین را از دست داده و دست به اقدامات شتاب زده و ماجراجویانه از جمله حمله نظامی به یمن زده اند که می تواند بیش از گذشته امنیت ناپایدار این دولت ها را با چالش های جدی مواجه سازد.
دیگر آنکه اتکا به حامی خارجی باعث خلاء ایده پردازی سیاسی در این کشورها شده و در حالی که ایران با اتکا به ظرفیت های دینی، تاریخی و فرهنگی در حال بازسازی نقش ژئوپلتیک خود در منطقه است، برخی دچار سوءتعبیر شده و رفتارهای ایران را نوعی دخالت میان اعراب و سلطه جویی معرفی می کنند. از سوی دیگر به دلیل ناتوانی از مواجهه با قدرت نرم ایران، بازی در میدان رقابت منطقه ای را به کناری نهاده و درصدد برهم زدن معادلات موجود هستند که حمایت از گروههای افراطی و تروریستی در خاورمیانه و دمیدن بر آتش فتنه های قومی و مذهبی راهکار نخ نمای برخی دولت های شورای همکاری به رهبری ریاض است.
همین رویکرد غیرسازنده حتی باعث گسترش اختلافات داخلی میان خود اعضای شورای همکاری خلیج فارس در سال های اخیر شده و در این میان عمان نخستین کشوری بود که پای خود را از اقدامات مخرب شورا کنار کشید. بعد از آن نوبت قطر بود که خواست رقیبی برای عربستان در حمایت از گروههای افراطی و سلفی در منطقه باشد و همچنان که در جلسات شورا شرکت می کند، اما سودایی دگر دارد و بدون توجه به بضاعت اندک ژئوپلتیک خود، رویای بازیگری مهم در منطقه را حتی به قیمت کشته و آواره شدن میلیون ها انسان در سوریه، لیبی، عراق و دیگر کشورهای منطقه در سر دارد. اما کویت هم این روزها اعتباری برای بلند پروازی های آل سعود قائل نیست و محتاطانه در حواشی حوادث نظاره گر است تا پس از فرو نشستن غبار طوفان برخاسته از جنگ طلبی های شورا، تصمیمات عاقلانه تری بگیرد. بحرین هم در ساختار شورای همکاری جایگاه معینی دارد و آن پناهندگی به سعودی ها است، وگرنه حکومت بر اکثریت شیعه ناراضی در بحرین بدون حمایت های ریاض و آمریکا کاری غیرممکن است.
آخر از همه امارات متحده عربی است که از همان زمان تشکیل شورای همکاری ادعای مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی را چاشنی سیاست خارجی خود قرار داد و اگرچه در میان ادعاهای موجود، بهانه ای محکمتر از این نیز تاکنون در شورای همکاری برای ائتلاف علیه تهران پیدا نشده است.
اما اکنون عربستان که پس از چند دهه ترویج افراطی گری در منطقه به جز کشتار بی گناهان و خسارت به مسلمانان دستاورد سیاسی دیگری نداشته، در باتلاق یمن فرو رفته و اعتبار سیاسی همراهان وفادار خود در شورای همکاری را هم به سرنوشت خود گره زده است. در حالی که هیچ نقطه روشنی از دستاوردهای جنگ یمن برای عربستان قابل تصور نیست، اما همین جنگ دوراهی عربستان و شورای همکاری برای بقا یا فناست. سعودی ها به خوبی می دانند اگر نتوانند آبرومندانه از تهاجمی که در شرایط بحرانی منطقه آغاز کرده اند بیرون بیایند، با موقعیتی شکننده تر در داخل و خارج روبرو خواهند بود. عربستان در صورت ناتوانی از حل و فصل آبرومندانه تهاجم به یمن، اعتبار منطقه ای اش را از دست خواهد داد. رویای سیادت بر منطقه و جهان عرب تصوری بود که پس از بروز انقلاب های عربی و به خصوص زمین گیر شدن رهبر سنتی جهان عرب، یعنی مصر در درگیری های داخلی و مشکلات اقتصادی ذهنیت شاهزادگان سعودی را مشغول کرد. اما ریاض فاقد توانایی و صلاحیت های لازم برای مدیریت منطقه و جهان عرب است. این واقعیتی است که جهان در جنگ افروزی های بی منطق ریاض شاهد است. حتی امروز آمریکا به عنوان متحد نانوشته عربستان، اعتماد گذشته خود به آل سعود را به خاطر بی تدبیری و تعصب ورزی سعودی ها از کف داده است. ضمن اینکه عربستان به عنوان ستون شورای همکاری اعتبار خود را در گرو قمار نظامی گری در منطقه گذاشته و در صورت باخت، دیگر اعضای شورای همکاری را هم با خود فرو خواهد برد. همچنان که جامعه عربستان نیز دارای مطالبات انباشته ای است که در نتیجه سال ها حاکمیت تک صدایی و فقدان آزادی های مدنی در صورت پیدا شدن روزنه ای، شاهد حرکتی انفجاری خواهد بود.
ارسال نظر