درآئينه افشاگريهاي محمد مسعود
«حال و احوال خاندان سلطنت در نيمه دوم دهه 20»/ اشرف به سگ خود هم مشروب ميداد!+ تصاویر
سگهاي كوچك اشرف پهلوي را نشان ميداد كه در حال نوشيدن شامپاني هستند و دست زنانه ظريفي شيشه شامپاني را در ظرف سگ خالي ميكند!
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- شاهد توحيدي- آوازه «محمد مسعود» در تاريخ روزنامهنگاري ايران، به عصيانگري و افشاگريهاي اوست. او پس از شهريور 20 و به مدد پشتكار خود، روزنامه «مرد امروز» را به مثابه جريدهاي كه سخن از دردها و حقكشيها در حق جامعه ايراني ميگويد، منتشر ساخت و در اندك زماني، خوانندگان و خواهندگاني فراوان يافت. بخشي از حملات مسعود به گونهاي صريح، متوجه دربار و به طور مشخصتر، محمدرضا و اشرف پهلوي بود، به گونهاي كه پس از ترور مبهم وي، بسياري گمان بردند كه اشرف دستور ترور وي را صادر كرده است. هرچند از اين نكته نميتوان چشم پوشيد كه در آن ساليان، شاه و دربار موقعيتي ضعيف داشتند و افشاگري درباره آنان، چندان پر هزينه نبود، با اين همه در ميان انبوه جرايدي كه پس از شهريور 20 تا مرداد 32 به پيشخوان روزنامه فروشيها راه يافتند، «مرد امروز» از ريسك پذيرترين و شجاعترينها بود و به همين دليل نيز محبوبيتي بسزا يافت. با اين همه نميتوان از اذعان بدين مهم نيز گذشت كه در كار مسعود نيز گاه خبطها و اشتباهاتي يافت ميشد كه عدهاي از نخبگان و به ويژه همكاران را از حمايت جدي از او برحذر ميداشت. رفتارهايي نظير جايزه تعيين كردن براي كشتن احمد قوام! يا حمله به استفاده زنان محجبه از چادر و مواردي از اين دست، گاه از جاذبه كار او ميكاست و به دست مخالفان بهانه ميداد. با همه آنچه گفتيم، افشاگريها و حملات مسعود به دربار در آن دوره، حاوي پيامهايي براي تاريخنگاري دوره پهلوي نيز است كه «يافتن روحيات محمدرضا پهلوي و اطرافيانش در آن دوره» در زمره آنهاست. بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه شاه پس از مطلقالعنان شدن بعد از مرداد 32، به گرداب فساد درغلتيد وگرنه تا پيش از آن تاريخ، نسبتاً به قاعده و معقول رفتار ميكرد. سخنان و افشاگريهاي مسعود در دهه 20 نشان ميدهد كه زمينهها و عوامل بروز رفتارهاي پس از مرداد32، سالها پيش از آن در ذهن وضمير شاه وجود داشت و او در آن سالها، تنها به مثابه شناگري بود كه آب نمييافت! مواردي كه درپي ميآيند، نمونههايي از هرآنچه هستند كه مسعود درآن سالها درباره كردار و گفتار درباريان گفته يا از او و توسط دوستانش، روايت شده است.
چگونه با شعار شاهدوستي اعصاب مردم را تخدير ميكنند؟
محمد مسعود از جمله روزنامهنگاران شجاعي است كه در آغازين ساليان سلطنت محمدرضا پهلوي، با ايجاد حريم كاذب و اسطورهسازي از او و خانوادهاش، صراحتاً مخالفت ميكرد. اين رويكرد هنگامي تشديد ميشد كه وي نقش مخرب دربار را در ايجاد بحرانهاي اجتماعي و اقتصادي ميديد و در مييافت كه شاه و اطرافيانش با ايجاد حاشيه امن براي خود از طريق القاب و عناوين، درصدد چپاول بيشتر كشور هستند. او به طور مشخص و در تاريخچه روزنامهنگاري خويش، اين رويكرد را ازسالهاي 23 و 24 كليد زد و تا واپسين ساعات حيات نيز ادامه داد. به عنوان نمونه مسعود در يكي از سرمقالههاي خود در شماره 16روزنامه مرد امروز، اين سخن را به ميان ميكشد كه چگونه رژيم اعصاب مردم و به ويژه سادهانديشان را با شعارهايي چون «خدا، شاه و ميهن» تخدير ميكند. مسعود در اين مقاله كوبنده چنين مينويسد:
«... براي اين مردم لخت و عور كه شاه را به عمر خود نديدهاند و در مدت حيات حتي شكمشان يك بار هم سير نشده است و در اين وطن عريض و طويل يك جا براي نشستن ندارند، شاه، خدا و وطن چه معني و مفهومي خواهد داشت؟! آخر اين چه شاهي است كه دهها قصر، ميليونها فرش و لوازم خانه دارد و مردم آن براي يك وجب جايي كه شب كودكان شيرخوارشان را بخوابانند و يك متر چلوار كه عورت عيالشان را مستور كنند، معطل و سرگرداناند؟آخر اين چه وطني است كه خدايار حمال و احمد آقاي قصاب شماره مستغلات، املاك و دهات خود را ندارند و صدها نفر فرزندان شريف و زحمتكش ميهن نصف وقت خود را براي اجاره كردن يك اتاق خالي صرف ميكنند؟»(1)
افشاگري روزنامه پاريسي درباره شاه و فوزيه
محمدرضا پهلوي درساليان آغازين سلطنت، تازه با مواهب پول و قدرت بيحساب وكتاب آشنا ميشد! و آغازين گامهاي تفريح با آن را برمي داشت. اين رويكرد اما، از ديد ناظران خارجي نيز پنهان نميماند وگاه و بيگاه، نكاتي درباره آن در جرايد خارجي منتشر ميشد. در ميان جرايد داخلي، روزنامه «مرد امروز» به سرپرستي محمد مسعود از معدود مطبوعاتي بود كه شجاعانه به درج اين گزارشها اقدام ميكرد. استدلال مسعود در اينباره، اين بود كه هنگامي كه روزنامهاي پرتيراژ در خارج از كشور، مطلبي را درباره ايران و رهبران آن منتشر ميسازد، دليلي ندارد كه مردم ايران از آن مطلع نشوند و تنها اروپاييها آن را بخوانند. درج اينگونه گزارشات براي دربار و ايادي آن، بس مخاطرهآميز به شمار ميرفت و موجب ميشد كه آنها از تمامي توان خود براي جلوگيري از چاپ اينگونه موارد اقدام كنند، هرچند در مواردي چند، عملاً از پس مسعود برنميآمدند و وي آخرالامر، مطلب مورد نظر را در «مرد امروز» منتشر ميكرد. يكي از اين موارد، مربوط به روابط شاه ايران و فوزيه مصري و ساير جريانات عشقي آن دو بود كه در روزنامهاي فرانسوي نشريافت. دكتر نصرالله شيفته از همكاران نزديك مسعود، در اينباره مينويسد:
«عصر روز چهارشنبه 19 تير 1325 وابسته مطبوعاتي سفارت فرانسه كه با مسعود سابقه دوستي و آشنايي داشت به دفتر «مرد امروز» تلفن و با مسعود صحبت كرد. پس از احوالپرسي از وي پرسيد آيا شما آخرين شماره تريبون دوتاسيون را كه مقالهاي راجع به شاه ايران نوشته است ملاحظه كردهايد؟ مسعود همانطور كه در چنين مواردي پاسخ ميداد اظهار بياطلاعي كرد. وابسته مطبوعاتي سفارت فرانسه از مسعود پرسيده بود آيا ممكن است از شما خواهش كنم اين مقاله را كه تقريباً نسبت به دربار ايران توهينآميز است چاپ نكنيد؟ زيرا به روابط ما با دربار شاهنشاهي لطمه وارد خواهد ساخت. مسعود باز هم جواب مبهمي داد كه نه منفي بود و نه مثبت. وابسته مطبوعاتي كه نتوانست جواب و قول صريحي از مسعود بگيرد مأيوسانه خداحافظي كرد.
موضوع مقاله تريبون دوتاسيون چاپ پاريس اين بود كه از قول خبرنگار خود در ايران راجع به روابط شاه ايران و فوزيه مصري و ساير جريانات عشقي آن دو نوشته بود كه تقريباً چاپ آن بسيار اهانتآميز تلقي ميشد. ما از طريق يكي از كتابفروشيها به اين مقاله دست يافتيم. وقتي سفارت فرانسه دريافت ما نسخهاي از تريبون دوتاسيون را در بدو ورود به ايران دريافت كردهايم، در حالي كه بلافاصله مأموران سفارت تمامي اين مجلات را خريداري كرد و در سفارت سوزانيد كه فقط يك نسخه از آن قبلاً در اختيار ما قرار گرفته بود و اين خود موجب نگراني شديد مقامات سفارت فرانسه شده بود، زيرا آنها بهخوبي واقف بودند روزنامه «مرد امروز» از چاپ هرگونه مقالهاي چه له يا عليه دربار و شاه در روزنامه ابايي ندارد... سفير به هردري زد مأيوس شد، چون ممكن بود چاپ ترجمه اين مقاله در «مرد امروز» سخت روابط دو كشور را تيره سازد. استدلالمان اين بود با توجه به اينكه تريبون دوتاسيون در 400 هزار تيراژ در سراسر جهان منتشر ميشود، بنابراين مطالبي كه همه مردم جهان از آن آگاهي يافتهاند، دليلي ندارد مردم كشوري كه اين مقاله مربوط به آنهاست از آن آگاه نشوند. با همه اين حرفها سفير كبير فرانسه سرانجام دست به دامن رئيس شهرباني، سرتيپ صفاري شد و ماجرا را براي وي شرح داد و سرتيپ صفاري به او وعده مساعدت داد. روز بعد، پنجشنبه بامداد از اداره سياسي شهرباني چندبار خواستند با مسعود تماس بگيرند كه حتيالمقدور سعي ميكرديم از اين تماس جلوگيري كنيم، زيرا علتش را ميدانستيم و به صلاحمان نبود. رئيس اداره سياسي مراتب را به اطلاع رئيس شهرباني رسانيد. سرتيپ صفاري يكي دو بار به دفتر «مرد امروز» تلفن كرد، سرانجام با مسعود تماس گرفت و ماجرا را از وي جويا شد. در اينجا هم مسعود جواب صريحي به رئيس شهرباني نداد. همچنين مسعود در برابر اصرار رئيس شهرباني صريحاً پاسخ داد:«تيمسار! در كار خود آزادم. اگر بد نوشته شده است، چرا آن را در روزنامه خود منعكس و روزنامهنگار فرانسوي را رسوا نسازيم؟ اگر خوب نوشته است چرا مردم وطنمان از يك مطلب خوب مربوط به خودشان آگاه نشوند؟ اما اينكه به شما قول بدهم آن را منتشر نكنم، چنين قولي نميدهم. از همه بالاتر آنكه هنوز دقيقاً اين مقاله را نخواندهام، زيرا هنوز مترجم زبان فرانسه ما ترجمه آن را برايم نياورده است». (2)
پالتوي پوست 25 هزار دلاري اشرف پهلوي!
همانگونه كه در صدر اين مقال اشارت رفت، يكي از سرفصلهاي شاخص موضعگيريهاي محمد مسعود عليه دربار، مواضع وي در برابر ولنگاريهاي مالي و اخلاقي اشرف پهلوي بود. به واقع رفتارهاي غيرعرفي ولمپنيستي وي درآن دوره، از عوامل شاخص بدبيني مردم به دربار به شمار ميرفت، چيزي كه بعد از 28مرداد تشديد شد و به اوج خود رسيد. درآن دوره و در ميان مردم، داستانهاي فراواني درباره سوءاستفادهها و ولخرجيهاي اشرف در مسافرتهاي خارجي، دهان به دهان ميچرخيد و پخش ميشد. برخي از اين داستانها، نخست در مطبوعات خارجي – كه درآن دوره در نوشتن عليه پهلويها، بيمحاباتر عمل ميكردند- نشر مييافت و سپس در روزنامه «مرد امروز» درج ميشد. دكتر شيفته ماجراي يكي از اين افشاگريها را اينگونه به قلم آورده است: «ماجراي پالتوي پوست 25 هزار دلاري اشرف پهلوي يكي از پرهياهوترين خبرهايي بود كه دو هفته پيش از ترور مسعود در روزنامه «مرد امروز» در صفحه دوم شماره 136 مورخ دهم بهمن 1326 به چاپ رسيد كه برخي افراد ترور مسعود را ناشي از چاپ اين مطلب ميدانستند كه وي به دست عوامل اشرف پهلوي به قتل رسيده است. اما جريان نحوه چاپ اين خبر در روزنامه بدينقرار بود كه روز سهشنبه ششم بهمن ماه ساعت شش بعدازظهر هنگامي كه در دفتر كارم در روزنامه بودم، يكي از مترجمان زبان انگليسي وارد شد. او ضمن صحبت درباره مطالب جرايد خارجي و مجلاتي كه براي ترجمه و چاپ در «مرد امروز» آورده بود، به مجله امريكن ماگازين و عكس اشرف پهلوي در يك پالتوي پوست (مينك) اشاره كرد. بهاي پالتوي پوست 25 هزار دلار و در آن سالها گرانترين پالتوي پوست جهان بود. به اتفاق مترجم با آن مجله و ديگر نشريات خارجي به اتاق مسعود رفتم. مسعود پس از ديدن آن مجلات، تنها چيزي كه توجهش را جلب كرد، خبر پالتوي پوست اشرف در مجله امريكن ماگازين بود. در نتيجه آن را با قيچي بريد و به من داد تا عيناً به گراورسازي بفرستم كه گراور شود و عين خبر به زبان انگليسي و همراه با عكس آن در روزنامه چاپ گردد. البته متن ترجمه فارسي آن را بلافاصله تهيه كردم و آماده چاپ براي روزنامه شد.
فرداي آن روز، سهشنبه هفتم بهمن 1326 اتفاق جالبي افتاد. نمايشگاه كالاهاي كارخانه كازروني افتتاح ميشد و اشرف پهلوي به آنجا رفته بود. وي براي عوامفريبي و تشويق مردم به استفاده از پارچههاي وطني اظهاراتي كرد كه همان روز در روزنامه اطلاعات هفتم بهمن به چاپ رسيد. «مرد امروز» در واكنش به اين خبر نوشت: «مرد امروز با توجه به اينكه 25 هزار دلار نه يك دلارش را هم كميسيون ارز كه از ارث پدرخورهاي اين مملكت است، به قيمت خون مرحوم داريوش به كسي نميدهد، چنانكه پس از سالها اين روزنامه مبلغ كمي دلار براي ورود كاغذ خواست و با اينكه دكتر سجادي صريحاً امر به پرداخت كرد، ظلي و يمني به دستخط شريف فاتحه خواندند و گفتند ارز نداريم! ما توفيق والاحضرت اشرف شاهدخت را به ترويج منسوجات داخلي، مخصوصاً حمايت، پوشاندن و گرم كردن گدايان و برهنگان از خداوندي كه آنها را آنطور و 15 ميليون ما را اينجور خلق فرموده است خواهانيم!». (3)
پذيرايي از سگ با شامپاني!
شواهد نشان ميدهد كه محمد مسعود تا واپسين ساعات حيات، افشاگري درباره اشرف پهلوي را فرو نگذاشته است. او در پي افشاي ماجراي پالتوي پوست 25 هزار دلاري، به گزارش ديگري دست يافت كه اشرف پهلوي در سفر به انگلستان، به سگهاي كوچك خود، مشروبات الكلي گران قيمت ميدهد! اين خبر همراه با يك تصوير، در آغاز در برخي مطبوعات انگليسي و سپس در مطبوعات عربي درج و بازتابي نمايان يافت. به دست آوردن اين حربه براي محمد مسعود كه هيچ فرصتي را براي تخطئه دربار فرو نمينهاد، فرصتي مناسب به شمار ميرفت. او اين خبر را آماده كرد و در جيب خود نهاد تا در اولين فرصت در روزنامه «مرد امروز» به چاپ رساند كه اجل به وي مهلت نداد و او در شب جمعه 23 بهمن ماه 1326 در برابر چاپخانه مظاهري تهران، به شكلي فجيع جان سپرد. پس از مرگ و در حضور دادستان، ازجمله اولين چيزهايي كه از جيب مسعود خارج شد، ماجراي پذيرايي اشرف پهلوي از سگهايش در انگلستان بود كه او قصد داشت در روزنامه خود منتشر سازد. چنين شواهد و رويدادهايي، افكار عمومي و خوانندگان فراوان روزنامه «مرد امروز» را در شناخت قاتل مسعود، به سوي اشرف پهلوي دلالت كرد. اين شايعه تا سالها بر سر زبانها بود تا اينكه دستگيري خسرو روزبه و اعتراف او به قتل مسعود، اذهان را به سوي ديگري برد. نصرالله شيفته درباره آخرين افشاگري مسعود درباره اشرف آورده است:
«پس از انتشار عكس پالتوي پوست مينك 25 هزار دلاري اشرف پهلوي در شماره 136 مورخ دهم بهمن 1326، بريده خبري از اشرف پهلوي به نقل از يكي از مجلات عربي (المصوريا الاثتنين) به دستمان رسيد كه خلاصه آن به قرار زير است:
در جريان سفر اشرف پهلوي به انگلستان از آنجا كه هنوز مقررات جيرهبندي به خاطر آثار جنگ دوم جهاني برقرار بود، نظر به اينكه سگهاي اشرف پهلوي در انگلستان دچار مضيقه غذايي شدند كه به مطبوعات هم درز كرده بود، به موازات آن خبر ديگري در مطبوعات انگليسي ـ كه بعداً در مطبوعات عربي مصر نقل شد ـ خبر عجيبي با چاپ يك عكس انتشار يافت بدين قرار: سگهاي كوچك اشرف پهلوي را نشان ميداد كه در حال نوشيدن شامپاني هستند و دست زنانه ظريفي شيشه شامپاني را در ظرف سگ خالي ميكند! در زير آن عكس هم شرح كنايهآميز و تندي از ولنگاريهاي اطرافيان شاه چاپ شده بود. اين عكس و شرح عربي آن كه از آن مجله مصري بريده شده و قرار بود در يكي از شمارههاي آينده «مرد امروز» چاپ شود، در جيب مسعود جزو اوراقي بود كه پس از ترور در ساعات نيمه شب جمعه 23 بهمن 1326 در حضور دادستان تهران پيراسته، از رئيس آگاهي تهران و يكي دو تن ديگر و اينجانب جيب مسعود خارج شده بود، صورتمجلس و تحويل مأموران اداره آگاهي داده شد».(4)
پينوشت:
1- ر. ك به: مرد امروز مورخه 2 ارديبهشت 1324
2- ر. ك به: زندگي و مبارزات محمد مسعود مدير روزنامه مرد امروز، به قلم دكتر نصرالله شيفته، انتشارات آفتاب حقيقت، چاپ اول، صص183- 180
3- ر. ك به: همان، صص 186- 184
4- ر. ك به: همان، صص187- 186
ارسال نظر