حقیقت قانون در غرب، از حرف تا عمل
غرب حتی در مبانی اندیشهای خود از آزادی بیان تا حقوق بشر و دفاع از انسانها و تا مدل دموکراسی برای حکمرانی، دچار غش در معامله شده است.
به گزارش پارس به نقل از حمایت:1-آلبرکامو از فیلسوفان و روزنامه نگاران معروف قرن بیستم است که در سال ۱۹۵۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد .
نکته ای که از میان نظرات و آراء او مدنظر است از قضا همان لحظه ای می باشد که کامو هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات به واقعیتی مهم اشاره کرد؛ واقعیتی که گویا او فانوس به دست گرفته تا با کورسوی سخنان بی پرده اش ناموس واژگان در قاموس غرب را نشان دهد.
غرب سده ها است که از به اصطلاح مدینه فاضله در قالب لیبرالیسم و حقوق انسان سخن می گوید و رجز می خواند که این نسخه پایانی برای بشر در دوره پسا مدرن است.
عناصر کلیدی مبانی اندیشه ای غرب را می توان در چند کلیدواژه به نظاره نشست: آزادی، صلح، دموکراسی، حقوق بشر و... اما کامو اعتقاد دارد که غرب به مدینه فاضله نرسیده بلکه از این مدینه ، فاصله گرفته است.
اینجاست که آلبر کامو وقتی جایزه نوبل را می گیرد ، بر این مطلب انگشت تاکید می گذارد: "ما در عصر فحشای کلمات زندگی میکنیم، صلح میگوییم و از آن جنگ اراده میکنیم، آزادی میگوییم و از آن اسارت اراده میکنیم، علم میگوییم و از آن جهل اراده میکنیم و..."
و این واقعیت آمیخته به حقیقت به یک خاطره تاریخی و حس نوستالوژیک تبدیل شد؛ جمهوری اسلامی در ساحتی عمیق تر و دقیق تر این مسئله را به یک مبارزه مبدل نموده و سیمای بدون روتوش مدعیان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و... را در پهنه عرصه بین الملل فاش ساخته است.
این در حالی است که غرب حتی در مبانی اندیشه ای خود از آزادی بیان تا حقوق بشر و دفاع از انسانها و تا مدل دموکراسی برای حکمرانی، دچار غش در معامله شده است.
چراکه آزادی و صلح و حقوق بشر را در عرصه تئوریک با مفاهیمی آمیخته که اصل آزادی و صلح و حقوق بشر ، ماهیت خودشان را از دست داده اند و آن همان خوی شهوت ، اباحه گری و بی غیرتی تا تجاوز و جنایت و آدم کشی است که چون مهار نشده انسانیت انسان را نشانه رفته است.
در میدان عمل و عرصه پراتیک هم همان می شود که تنها ذره ای از آن را آلبر کامو گفت . مبارزه جمهوری اسلامی در کشاکش ساحت نظری و میدان عمل بیش از سه دهه است که مبانی فکری و هم هژمونی غرب را به چالش کشیده و این خود دارای خیرات و برکات پرشماری بوده است که واکاوی آن در این مقال نمی گنجد.
۲-آنچه که این روزها باردیگر چهره بدون روتوش آمریکا را بر ملا کرده است قانون گریزی و قانون ستیزی این کشور برای بدعهدی،زیاده خواهی، تعدی و تجاوز تا نقض حقوق سیاهان و جنایت و آدم کشی است البته در پوشش مذاکره، میانجی گری و حقوق بشر!!! ... چگونه؟ در سه صحنه این بدرقصی شیطان بزرگ قابل مشاهده است؛ پس لطفا بخوانید:
یکم-آمریکایی ها در هفته گذشته در موضوع مذاکرات هسته ای با ایران ،دو اقدام را در پیش گرفتند؛ از یکسو مقامات ارشد این کشور در بحبوحه مذاکرات ،تهدید نظامی علیه کشورمان را پیش کشیدند و نغمه تکراری:"همه گزینه ها روی میز است"! را سر دادند که البته با واکنش قاطعانه رهبر معظم انقلاب روبرو شدند که ؛"ملت ایران مذاکرات زیر سایه تهدیدها را بر نمی تابد"(چهارشنبه-۱۶اردیبهشت ۹۴) و از سوی دیگر؛ پنجشنبه گذشته مجلس سنای امریکا طرح ضد ایرانی نظارت بر توافق هسته ای با جمهوری اسلامی را تصویب کردند. بنابراین اینجا چند نکته قابل اعتناست؛ الف- تهدیدنظامی بر خلاف اصل "عدم توسل به زور علیه تمامیت ارضی کشورها"است که بند ۴ ماده ۲ منشور ملل متحد به آن اشاره دارد: "کلیه اعضاء در روابط بینالمللی خود از تهدید به زور یا استفاده از آن علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشوری یا از هر روش دیگری که با مقاصد ملل متحد مباینت داشته باشد، خودداری خواهند نمود».
اما از این مهم تر، براساس ماده ۵۲ کنوانسیون ۱۹۶۹ وین، تهدید نظامی باعث بطلان معاهده میشود.
بنابراین تهدیداتی که امروز آمریکایی ها در حین مذاکره با جمهوری اسلامی ایران انجام میدهند که اگر مذاکره به نتیجه نرسد، از گزینه نظامی استفاده میکنیم به لحاظ مقررات بین المللی و کنواسیون ۱۹۶۹وضعیتی را بوجود می آورد که هرگونه معاهده و توافقی در چنین وضعیتی اصلا اعتبار نخواهد داشت و حتی اگر تهدیدات نظامی علیه ایران ادامه پیدا کند، طبق معاهده مورد اشاره ،طرف ایرانی میتواند میز مذاکره را ترک کند.
ب-تصویب طرح نظارت بر توافق هسته ای ایران در مجلس سنای آمریکا هم چیزی جز بدعهدی و بی منطقی و زیاده خواهی یانکی ها نیست.
دولت آمریکا در مذاکرات تعهدی را عهده دار می شود و بعد نمایندگان این کشور بر خلاف مقررات مسلم بین المللی این ساز را کوک می کنند که توافق را دور بزنند و حتی اوباما که تهدید به وتوی قانون نهایی کنگره درباره نظارت بر توافق هسته ای کرده بود ، اکنون عقب نشسته است .
صرفنظر از اینکه این اقدام اوباما ، جنگ زرگری کنگره و کاخ سفید را بر ملا کرده است ، به چنین کشور بی منطق و قانون گریزی چگونه می توان اعتماد کرد.!؟
دوم- هفته گذشته آمریکایی ها از میانجی گری میان یمن و عربستان گفتند. این هم از آن مواضع بی شرمانه ای است که شیطان بزرگ از جنایات خود شرم نمی کند و دم از میانجی گری برای مذاکره می زند. این وجه دیگری از این واقعیت است که آمریکایی ها در جنگ ۲۷ روزه آل سعود علیه یمن، همدست رژیم عربستان می شود و هزاران کودک و غیر نظامی را می کشند و در پایان ژست پلشت میانجی گری می گیرند.
در حالیکه با زهم طبق مقررات و قوانین بین المللی و از جمله مواد هفتم و هشتم اساسنامه دیوان کیفری بین المللی- ICC- آل سعود با حمله به یمن مرتکب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت شده و بدیهی است که آمریکا هم به وضوح شریک جرم این جنایت است.گفتنی است؛ در زمان تصویب اساسنامه دیوان کیفری بین المللی بیش از یکصد کشور به آن رای مثبت دادند اما آمریکا از رای به این اساسنامه خودداری کرد.
سوم- سران ایالات متحده آمریکا در بی قانونی و نقض معاهدات و ترور حقوق انسانها به شهروندان خودشان هم رحم نمی کنند و در پوشش "امنیت" دست به کشتار سیاهان می زنند و در شهر حکومت نظامی برپا می کنند که حوادث و وقایع روزهای اخیر در بالتیمور مصداق روشن مشت نمونه خروار است.
پلیس هالیوودی آمریکا به راحتی سیاهان را نشانه می رود و می کشد و داستان تلخ ماجرا این است که کدخدای سیاه کش در بالتیمور تا کودک کش در یمن ، مدعی حقوق بشر است.
مگر سیاهان و کودکان جزء بشر نیستند؟! همین روز گذشته، منابع خبری و برخی موسسات آمریکایی اذعان کردند که؛ "پلیس آمریکا در مدت شانزده ماه گذشته یعنی از ابتدای ماه ژانویه سال ۲۰۱۴ تا کنون حدود ۱۵۰۰ را به قتل رسانده است."
و بالاخره باید گفت تجربه و رفتارشناسی شیطان بزرگ نشان می دهد به چیزی جز بدعهدی ، افزون طلبی و جنایت در پوشش منافع زیاده خواهانه خود راضی نیستند و اینجاست که برخی ذوق زدگان داخلی باید واقعیت ها را ببینند و با درک این واقعیت ها کمک کنند که توافقی خوب برای ایران اسلامی رقم بخورد.
ارسال نظر