مذاکراتی که سال شصت و هشت میلادی بطور مخفیانه در حومه پاریس آغاز شد، در دسامبر سال هفتاد ودو به نتیجه رسید.

هیئت ویتنامی به ریاست «له دوک تو»  و هیئت آمریکایی به سرکردگی هنری کیسنجر، پس از چند سال دیدارهای مکرر و جلسات طولانی، بالاخره به توافق رسیدند. پیش‌نویس قرارداد آماده امضا بود، و به نظر می‌رسید جنگ ویتنام پیش از آغاز سال  نو مسیحی به پایان خواهد رسید که... 

که ناگهان دربرابر چشمان حیرت‌زده جهانیان، آمریکایی‌ها دور جدیدی از بمباران شهرهای ویتنام را آغاز ‌کردند!

حملات هوایی آمریکا تا پایان سال مسیحی با حدت و شدتی ‌بیسابقه ادامه یافت! تاکنون هنوز توجیه منطقی برای این بمباران بی‌هدف مناطق مسکونی، آن هم پس از رسیدن به توافق توسط آمریکایی‌ها ارائه نشده است. از هیجده دسامبر تا بیست و نه دسامبر بمب‌افکن‌های آمریکایی بدون وقفه و انقطاع، بر سر شهرهای ویتنام بمب ریختند. در مدت  دوازده روز مجموعا سه هزار و پانصد حمله هوایی بر فراز خاک ویتنام شمالی انجام شد! تلفات غیرنظامی بیش از دو هزار نفر بود. آن چه از «هانوی» سالم مانده بود در این حملات با خاک یکسان شد.

«له دوک تو» و هیئت ویتنامی  خشمگینانه محل مذاکرات را ترک کردند.

کمتر از یک ماه بعد، در بیست و هفت ژانویه سال هفتاد و سه میلادی، آمریکا پیمان صلح را امضا کرده و ارتش خود را از ویتنام ویران شده خارج ساخت.
 
صلح؟ آیا آمریکا لااقل پس از امضای پیمان، به صلح وفادار ماند؟

«له دوک تو» جایزه صلح نوبل را با این بیان رد کرد که، در ویتنام صلحی بوقوع نپیوسته تا من جایزه اش را بگیرم.  این توصیف دقیقی برای «صلح آمریکایی» بود.

- جرالد فورد رئیس جمهوری که پس از نیکسون آمد، زیر همان قراردادی زد که رئیس جمهور پیشین امضا کرده بود!  آمریکا از پرداخت میلیاردها دلار تعیین شده خودداری کرد.

حجم بمب‌هایی که آمریکا روی این کشور کوچک انداخته بود، به اندازه تمام بمب‌‌هایی است که در طول جنگ جهانی دوم همه طرف‌های درگیر انداختند. اما مبلغ مزبور بیش از هر چیز جهت جبران خسارات بمب‌های «عامل نارنجی» به محیط زیست و جنگل‌های ویتنام تعیین شده بود.

تا همین امروز حتی یک سنت از مبالغ تعیین شده در قرارداد پرداخت نشده. فورد نه تنها از اجرای قرارداد سرباز زد. بلکه تحریمات اقتصادی همه جانبه‌ای بر ویتنام جنگ‌زده تحمیل کرد، که تا سال هزارو نهصد و نود چهار میلادی باقی ماندند!

- جیمی کارتر رئیس جمهور دمکرات به بهانه مقاومت کنگره، همان سیاست‌های جمهوریخواهان را در باره ویتنام ادامه داد.

- با بازگشت جمهوری‌خواهان به کاخ سفید تهاجم جدیدی آغاز شد. رونالد ریگان در سال هشتاد و سه میلادی به بهانه «بی‌اطلاعی از سرنوشت سربازان مفقودالاثر آمریکایی» (آن هم ده سال پس از قرارداد آتش بس!) موج  بی‌سابقه‌ای از فشارهای سیاسی و اقتصادی را به این کشور جنگ‌زده تحمیل کرد. پیشنهادات مکرر ویتنام جهت مساعدت و همکاری همه جانبه برای روشن شدن سرنوشت سربازان مزبور، از سوی آمریکایی‌ها بسادگی نشنیده گرفته شد.

در همین دوران است که فیلم‌های هالیوودی از قبیل «رامبو» به موضوع سربازان مفقود آمریکایی می‌‌پردازند، تا به شکلی تصنعی زمینه «دیوانگاری» ویتنامی‌ها در جامعه آمریکا را فراهم ‌آورند.

- رئیس جمهور بعدی جرج بوش، ضمن ادامه فشارهای پیشین، وام‌های بانک جهانی به ویتنام را نیز وتو می‌کند.
...
 
هیچ آدم عاقلی نمی‌تواند مخالف مذاکره برای مهار قدرت متجاوزی چون آمریکا باشد.

آن چه موجب نگرانی است، حجم بالای توهماتی است که از سوی مسئولان در باره ماهیت مذاکرات پراکنده می‌شود.

چرا مذاکراتی که به سبب تحریم‌های وحشیانه و غیر انسانی به ما تحمیل شده‌، باید به مردم خودمان به نام «دوستی با آمریکا» معرفی بشود؟

چرا دخالت‌ها و تهدیدات مکرر آمریکا را  به «آمریکا ستیزی» ما نسبت می‌دهند؟

چرا سهم «خاورمیانه بزرگ» و استراتژی آمریکا برای تجزیه کشورهای منطقه، در مشاجرات فیمابین مسکوت گذاشته می‌‌شود؟

این تصویر کودکانه‌ «دوستی و دشمنی» که از مناسبات بین‌المللی قدرت به مردم اما رائه می‌شود (مردمی که در معرض تهدیدات واقعی و ملموس همان روابط سلطه‌گر هستند) اگر به عدم هوشیاری و خلع سلاح روحی و روانی  مقاومت این مردم منجر شود، چه تعباتی برای موجودیت کشور و سرنوشت نسل‌های آینده خواهد داشت؟

و....

واقعیت این است که نه خود مذاکرات، بلکه پنهان کردن ماهیت واقعی آن است که باید برای هر ایرانی آگاه موجبات نگرانی و اضطراب باشد.

از دروغگویی، مردم‌فریبی و پنهانکاری هیچگاه نمی‌تواند چیز خوبی بیرون بیاید. تاوان چنین اشتباهی را همه مردم، فارغ از علایق سیاسی خواهند ‌پرداخت.