چه كساني ميگويند انرژي اتمي به درد ملت ايران نميخورد/ تفكر«قاجاريسم» به دنبال عقيمسازي علمي ايران
رهبر كبير انقلاب نسبت به ضرورت زدودن اين فرهنگ و تثبيت فرهنگ ما ميتوانيم در مقابل تضعيفسازي ملت ايران تأكيد كردهاند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- مهدي پورصفا- رهبر معظم انقلاب در سخنراني امسال خود در ديدار با مداحان اهل بيت اشاره كردند به اينكه غيرضروري دانستن انرژي اتمي كه كشورهاي غربي درصدد القاي آن به ايران هستند، تفكري قاجاري است كه نفت را هم مادهاي بدبو ميدانستند.
در حقيقت اين سخن مقام معظم رهبري را ميتوان ادامهاي از تفكر شاهسلطان حسيني دانست، كه به دنبال فراهم آوردن زمينه شكست و تسليم در برابر قدرتهاي خارجي است. قدرتي كه درصدد تحميل انگيزهها و سياستهاي خود با استفاده از سلاح آتشين است.
اولين مواجهه جدي ايران با تمدن جديد غرب را ميتوان جنگهاي ايران و روس دانست. شكست ايران از سپاه روس، عليرغم داشتن نيروي انساني بيشتر، اين سؤال را براي دولتمرداني چون «عباس ميرزا» مطرح كرد كه علت شكست ايران از سپاه روس چه بود.
عباس ميرزا بهخوبي فهميده بود كه ايران عهد قاجاري از كاروان پيشرفت و ترقي عقب افتاده است و لاجرم بايد كاري كرد. اما در اين ميان آنچه جالب بود، تأثير اين تمدن و فرهنگ غربي بر عدهاي از ايرانيان بود كه باعث شد منورالفكرها به اصليترين مخالفان دين و مذهب اين كشور تبديل شوند. تجليل افراطي از مظاهر فرهنگ غرب يا به تعبير مرحوم آلاحمد «غربزدگي» از يكسو، در كنار بياعتنايي و تحقير فرهنگ بومي توسط روشنفكران از سويي ديگر، وضعيتي را فراهم آورد كه برخي از آنان حتي از تعطيلي عقل در برابر تمدن غرب سخن به ميان آوردند.
روشنفكران دلال
اما اسفناكتر آنكه در چنين شرايطي، عملاً كشور ايران، تبديل به آوردگاه گرفتن امتيازهاي مختلف از سوي دولتهاي غربي، مخصوصاً انگليس و روسيه شد. طرفه آنكه در همه حق امتيازهايي كه به كشورهاي غربي داده شده، پاي يكي از روشنفكران ايراني به عنوان «دلال» يا «امضاكننده» در ميان است! براي مثال، انعقاد قراردادهاي ننگين «گلستان» و «تركمانچاي» توسط ميرزا ابوالحسنخان ايلچي، اعطاي قرارداد رويتر توسط ميرزا حسينخان سپهسالار و ميرزا ملكمخان، جدايي هرات از ايران توسط يك هيئت ايراني به رياست فرخخان امينالدوله غفاري، واگذاري امتياز لاتاري بهوسيله ميرزا ملكمخان، واگذاري امتياز رژي توسط ميرزا علياصغرخان امينالسلطان، واگذاري امتياز نفت به دارسي توسط ميرزا نصرالله مشيرالدوله غفاري، امتياز تأسيس بانك شاهنشاهي و حق انحصاري كشتيراني در رودخانه كارون به انگليس توسط امينالسلطان از جمله نمونههايي است كه عملاً ايران را به مستعمره كشورهاي غربي تبديل ميكرد.
گرچه برخي از اين قراردادها با واكنش علما و روحانيون آگاهي چون ملاعلي كني، آقا نورالله اصفهاني، شيخ فضلالله نوري، ميرزاي شيرازي و... مواجه و باطل شد اما ماجراي «دولتمرد قاجاري» همچنان بر تاريخ سياسي- اجتماعي ايران و تحولات آن سايه گسترانيده و تا عصر پهلوي اول و دوم نيز امتداد پيدا كرد.
تفكري در قالب يك دولتمرد
دولتمرد قاجاري بيش از آنكه يك «فرد» يا «شخصيت» باشد، يك «تفكر» است. تفكري با شاخصها و خصوصياتي كه در بالا ذكر شد. اين تفكر در طول تاريخ 200 ساله اخير ايران، و در رخدادهاي مهم سياسي- اجتماعي ايران قابل ملاحظه است. رد پاي تفكر دولتمرد قاجاري را در ماجراي صنعت نفت ايران هم ميتوان بهخوبي مشاهده كرد. ماجراي نفت حتي محدود به امضاي قرارداد ننگين دارسي نيز نميشود. قراردادي كه توسط پادشاه و بهوسيله ديگر دولتمرد قاجاري با انگليس بسته شد و اين كشور از نفت ايران براي تأمين سوخت كشتيهاي جنگي و تجاري خود در طول جنگ جهاني اول استفاده كرد. گويي تفكر دولتمرد قاجاري، اينك در رزمآرا حلول كرده بود آنجا كه براي نشان دادن سرسپردگي خود به انگليس، دست به تحقير هويت ايراني زد و گفت ملتي كه لياقت لولهنگسازي ندارد، چگونه ميتواند صنعت نفت را اداره كند.
امام به ما چه گفت
از همين رو است كه رهبر كبير انقلاب نسبت به ضرورت زدودن اين فرهنگ و تثبيت فرهنگ ما ميتوانيم در مقابل تضعيفسازي ملت ايران تأكيد كردهاند.
ايشان در وصيتنامه الهي- سياسي خود با تأكيد بر اين مسئله ميفرمايند: من وصيت دلسوزانه و خادمانه ميكنم به ملت عزيز كه اكنون كه تا حدود بسيار چشمگيري از بسياري از اين دامها نجات يافته و نسل محروم حاضر به فعاليت و ابتكار برخاسته و ديديم كه بسياري از كارخانهها و وسايل پيشرفته مثل هواپيماها و ديگر چيزها كه گمان نميرفت متخصصين ايران قادر به راه انداختن كارخانهها و امثال آن باشند و همه دستها را به سوي غرب يا شرق دراز كرده بوديم كه متخصصين آنان اينها را به راه اندازند، در اثر محاصره اقتصادي و جنگ تحميلي، خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمتهاي ارزانتر عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند كه اگر بخواهيم ميتوانيم. حالا ملت ايران با همان ميراثي روبهرو است كه از سوي امام راحل به ما رسيده است و جرياني تلاش ميكند با همان منطق قاجاري به ما ثابت كند كه نيازي به پيشرفتهاي علمي به خصوص در حوزه انرژي هستهاي نيست. تفكري كه به تعبير رهبر معظم انقلاب همچنان در برخي لايههاي نخبگاني وجود دارد و هنوز به طور كامل قلع و قمع نشده است.
نفت و اورانيوم
تفكر دولتمرد قاجاري البته بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تا به امروز نيز ادامه يافته است و هرگاه مردم اين سرزمين خواستهاند روي پاي خود بايستند و بدون كمك ديگران، راه پيشرفت را طي كنند، عدهاي از روشنفكرنماها قلم به دست رفته و نوشتند كه يا ما توانايي انجام اين كار را نداريم، يا اينكه اصلاً ما را با اين موضوعات چه كار! دستيابي به «فناوري هستهاي» و پيشرفت ايران در اين صنعت نيز از جمله مسائلي است كه در سالهاي اخير، تفكر روشنفكري، آن را تقبيح كرده و اساساً ضرورت دستيابي به آن را منكر شده است. به عقيده اينان، فناوري هستهاي همان ماده بدبو و عفني است كه به كار ما نميآيد و همان بهتر كه آن را به ديگران واگذاريم و اصلاً مملكتي كه «نفت» دارد، «اورانيوم» ميخواهد چه كار! اما همانگونه كه تاريخ اهميت استراتژيك مادهاي به نام نفت را در عصر حاضر نشان داده است، اهميت فناوري هستهاي در جهان آينده را نيز نشان خواهد داد. شايد اگر جلال آلاحمد، اين روزها زنده بود، چيزي شبيه جملاتي كه درباره «نفت» و خيانت روشنفكرنماها نوشته بود، امروز درباره «اورانيوم» و صنعت هستهاي ايران مينوشت.
مداحان عربده کشانی که چهره دین مقدس را خدشه دار می کنند ودرپس پرده از هیچ منکری فرو گذاری نمی کنند