بازهم اعراب توهم اتحاد زدند
ریاض به خوبی میداند دیر یا زود، اگر نه در فردا اما پس فردای حل نهایی مناقشه اتمی ایران، مجبور به تصحیح روابط با تهران خواهد بود.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- متین مسلم- مقامات عربستانسعودی اعلام کردهاند، با حمایت متحدان عرب خود درصدد تشکیل یک نیروی نظامی عربی واحد متشکل از ٤٠هزار نیروی آموزش دیده هستند. مصر، سودان و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس برای پیوستن و حمایت از آن اعلام آمادگی کردهاند. اما نباید گذشته را فراموش کرد. نه سیسی، جمال عبدالناصر است و نه شاه سلمان، ملک فیصل دهههای ٦٠ و ٧٠میلادی که جوانان عرب را سوار بر احساسات ناسیونالیزم امت عرب، به خیابانهای پایتختهای عربی میکشاندند. طرفه آنکه همان زمان هم بیروت و دمشق و امان و قاهره در تب
٤٠ درجه ناکامیهای اتحاد امت عرب با صدای امکلثوم میسوخت و گریه میکرد. آن دوران به قول عمرموسی طلایی گذشت و دیگر باز نخواهد گشت.
اما در یک ارزیابی کلی کارشناسان نظامی گفتهاند این نیروی ظاهرا واکنش سریع!! قرار است به صورت کلی ٣ هدف عمده را بهطور همزمان دنبال کند؛
١- دفاع فعال ازخلیج فارس و دریای عمان
٢- دفاع از منطقه آبی باب المندب و دریای سرخ
٣- دفاع از سرزمینهای عربی در برابر هر گونه تهدید ارضی و حاکمیتی.
ولی سوال بزرگ این است که صرف گسترده بودن این برنامه نظامی و اهداف آن میتواند دلیلی بر موفقیت آن هم باشد؟ بسته به انتظار و توقعی که از رهبران عرب و نیز قدرت بالفعل و واقعی چنین ارتشی در ذهن وجود دارد، پاسخ متفاوت است. به باور من در
کوتاه مدت پاسخ مثبت است، اما در بلند مدت قطعا اینگونه نیست. باید اذعان کرد مقامات عربستان در اینگونه اقدامات خود ضمن آنکه درصددند بر پارهای نابسامانیهای جدی در ساختار قدرت داخلی فائق آیند، بیشتر مترصدند معادلات آتی منطقه در حال تحول را با قدرتنمایی نظامی کنونی به نفع خود تغییر دهند و در آینده در تقابلهای دیپلماتیک با ایران نزدیک شده به واشنگتن، از موضع بالاتری با این کشور برخورد کنند، چرا که مایل به رویارویی نظامی مستقیم با ایران نیستند.
به اعتقاد کارشناس المانیتور «جنگ کنونی یمن موجب رفع اختلافهای داخلی عربستان خواهد شد. ضمن آنکه رهبری این کشور را از شرمندگی پیروزی ایران در سوریه و عراق و سیاست جدید واشنگتن در قبال ایران رها میکند».
یک دیپلمات ارشد عرب مقیم مسقط نیز که مایل به افشای نام خود نبود، اما کشورش روابطی عادی با تهران دارد میگوید: «بیش از امروز بهتر است آینده را ببینیم. ٢ نکته را فراموش نکنید. اولا، سعودیها تحت هیچ شرایطی مایل به رویارویی نظامی و مستقیم با تهران نیستند و این ارتش مطرح شده بیشتر یک ارتش روانی خواهد بود تا عملیاتی. عربستان نه توان بلند مدت و نه تمایل به رویارویی نظامی با ایران دارد. ثانیا ریاض به خوبی میداند دیر یا زود، اگر نه در فردا اما پس فردای حل نهایی مناقشه اتمی ایران، مجبور به تصحیح روابط با تهران خواهد بود».
این دیپلمات میافزاید: «رهبران عربستان در شرایط کنونی هرگونه مذاکره با تهران را به صلاح نمیدانند چون در موضع آسیبپذیری قرار دارند. آنها درصددند با پیروزی در یمن و تثبیت موقعیت نظامی خود از موضع محکمتری با تهران مواجه شوند. تا آنجا که میدانم سعودالفیصل و محمد بن سلمان، وزیر دفاع مبتکر این سناریو هستند».
اما در بلندمدت با توجه به تجربه سیاسی جامعه عرب، تشکیل این ارتش که تحت تأثیر یک سناریوی سیاسی صورت گرفته تا ضرورتها و بایستهای امنیتی واستراتژیک، مسلما کاری از پیش نبرده و مانند دیگر تجارب مشابه عربی شکست خواهد خورد. پارهای کارشناسان نظامی و امنیتی معتقدند حتی اگر پای فشار و مواضع تهران در میان نباشد، این نیرو به اهدافی که برای آن طراحی شده قطعا دست نخواهد یافت. چرا که از فردای تشکیل آن بر سر مسائلی چون مسئولیت مدیریت واحد، مقر فرماندهی مرکزی، ستاد عملیاتی، تعریف اهداف و اولویتها، هزینهها، اولویتهای امنیتی و عملیاتی میان اعضا و... اختلافات جدی میان مدعیان بروز خواهد کرد. هم اکنون مصر داعیه رهبری آن را مطرح کرده است. با این اوصاف اینکه ریاض در اثباتیترین حالت اجازه دهد کشوری چون مصر در منطقه خلیج فارس و دریای سرخ دارای همان منافع و راهبرد امنیتی باشد که عربستان مدعی آن است، تصور بسیار اشتباه و باطلی است. در موضعی اجتماعی افکار عمومی جامعه عربی و بینالمللی شاید تجربه سالهای دور و پرادعای قدیمی اتحادهای سیاسی، تشکیل کشور واحد امت عرب یا تأسیس ارتش متحد عربی (شبیه همین اقدام سعودیها) رهبران منطقه همچون اسد، ناصر، بورقیبه، قذافی، بومدین، علی ناصر محمد، البکر و حتی ملک حسین را تا حدی فراموش کرده باشند ...
اما بیشک تجربه مشابه تشکیل شورای همکاری خلیج فارس یا سپر جزیره که به بهانههای مشابهی صورت گرفت را فراموش نکردهاند. تنها نکتهای که باقی میماند موضع ایران است. با توجه به مواضع پارهای کشورهای منطقه شبیه پاکستان، سودان و افغانستان در قبال عربستان، سیاست آتی دستگاه دیپلماسی ایران در قبال این کشورها چه خواهد بود؟ فعلا نمیدانم! تا پیش از یافتن پاسخ این پرسش که چه اتفاقی رخ داده که این فاصله مخاطرهآمیز به وجود آمده، به این سوال نمیتوان پاسخ روشنی داد. ساده کردن صورت مسأله که سعودیها پول و امکانات دارند و کشور میخرند هم برای رفع ابهام چندان قانعکننده و کافی نیست. پس اشکال در کجاست؟
ارسال نظر