به گزارش پارس، در این جلسه در مورد حمله به علی مطهری در شیراز هم پرسیده شد که طائب در بخشی از جواب خود گفت: طرف باید بتواند حرفش را بزند. بگذار بزند. انتقاد داری؟ برو حرفش را رد کن. ما از حرف کسی زمین نمی‌خوریم.

این بخش از پرسش و پاسخ او را با هم می خوانیم:

جریان آقای علی مطهری در شیراز چه بود؟

یک مشت حزب‌اللهی حرف گوش نکن. آدم نمی‌داند واقعاً با اینها چه کار کند؟ چرا این کارها را می‌کنید؟ اگر ما مقلد آقا هستیم، آقا فرمود این کارها را نکنید. این آقا به دانشگاه دعوت شده است. دانشگاه شورای فرهنگی دارد. وقتی شورای فرهنگی اجازه داده است، باید این آقا بیاید صحبتش را بکند. حرفش را بزند. نظام مسئول، دادگاه، سپاه، بسیج و نیروی انتظامی دارد. بگذارند حرفش را بزند. حالا اگر بیاید بعضی از حرف‌ها را بزند جز خنده چیز دیگری دارد؟ بنشین بخند. تحمل نداری؟ برو.

اگر جای نماینده‌های مجلس بودم، آقای علی مطهری که در مجلس صحبت می‌کند می‌نشستم خوب گوش می‌کردم و آخر سر هم دسته‌جمعی برایش کف می‌زدیم و هورا می‌کشیدیم. [خنده حضار] آقا! این حرف‌ها اعتراض دارد؟ بگذار بگوید. واقعاً کار اشتباهی است و چیزی که طرف مقابل نیاز دارد دقیقاً همین است. نیازمند به این واکنش‌هاست. آقا! ما از این حرف‌ها عبور کرده‌ایم. نظام ما به‌قدری مستحکم است که باور کنید می‌توانیم به امریکایی‌ها اجازه بدهیم بیایند اینجا تظاهرات کنند. خیالی نیست. بگذارید حرفش را بزند. این واکنش اشتباه محض بود.

حاج آقا! یعنی کار خودشان نبود؟

نمی‌دانم. انصافاً آنجا نبوده‌ام، چون اگر بودم می‌رفتم نزدیک ببینم چه کسانی در صحنه بوده‌اند، ولی قضیه هر چه بوده یقیناً به نفع این آقا تمام شده است. حالا یا آدم‌های نادان بوده‌اند که متأسفانه داریم. زیاد هم داریم. طرف مجتهد است. هر چه به او می‌گویی آقا! این کار را نکن، این حرف را نزن. گوشش بدهکار نیست و می‌گوید تو نمی‌فهمی!

در ۱۴ اسفند در زمان بنی‌صدر دانشگاه تهران که شلوغ شد، خودشان می‌رفتند و مردم را با چاقو می‌زدند، بعد همان چاقو را می‌آوردند و نشان می‌دادند و می‌گفتند کار حزب‌اللهی‌هاست. از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. این هم کار خودشان است؟

این تجربه از آن موقع است. اگر بچه حزب‌اللهی‌ها هیچ کدام پای این جور سخنرانی‌ها نروند، نیروی انتظامی راحت می‌تواند برخورد کند. چون وظیفه او تأمین امنیت است. این آقا نماینده مجلس است. امنیت نماینده مجلس باید تأمین شود. هر کسی که می‌خواهد باشد، این برگ برنده ما در دنیاست.

در ترکیه جلسه‌ای گذاشته بودند با عنوان «بررسی راه‌های تغییر حاکمیت در ایران» و همین آقای صادق زیباکلام را دعوت کرده بودند. دوره خاتمی بود. تمام راه‌های داخل برای تغییر حاکمیت به بن‌بست رسیده بود. در عراق هم تازه امریکایی‌ها آمده و آنجا را گرفته بودند. می‌روند به سراغ حمله نظامی که تنها راه تغییر حاکمیت در ایران این است که امریکا به ایران حمله کند. این محور بحث می‌شود. همین زیباکلامی که می‌بینید می‌رود پشت تریبون و می‌گوید من با حمله نظامی مخالفم. چرا مخالفی؟ گفته بود چون اگر حمله کنید شکست می‌خورید و مردم جلوی شما می‌ایستند. گفتند نه، تو نمی‌دانی. مردم از نظام برگشته‌اند. گفته بود همه مردم ایران از نظام برگشته‌اند؟ گفته بودند همه نه، فوقش ده درصد قبول دارند. آن موقع جمعیت ما حدود ۷۰ میلیون نفر بود. زیباکلام گفت ده درصد ۷۰ میلیون نفر می‌شود ۷ میلیون نفر. اگر وارد شوید، این هفت میلیون اسلحه دست می‌گیرند و با شما می‌جنگند. یکی از آن هفت میلیون هم من هستم. [خنده حضار] تو؟ ضد انقلاب! آنجا با این حرف می‌شود ضد انقلاب. پرسیدند چرا؟ گفته بود شما آمدید عراق را گرفتید. در ایران ما خودمان هستیم. در ایران در جبهه مخالف هستم. به همین دلیل هم شما مرا به اینجا دعوت کرده‌اید. شمای امریکا آمده و عراق را گرفته‌اید. در عراق استاد دانشگاه را سر کلاس ترور کرده‌اند. یعنی ورود امریکا به عراق اولین چیزی را که از مردم گرفته امنیت است. منِ استاد مخالف در ایران و شما هم مرا به عنوان مخالف به اینجا دعوت کرده‌اید، صبح در ارومیه می‌روم سر کلاس درس می‌دهم و بعد از ظهر در بندرعباس. از این سر ایران به آن سر ایران می‌روم و حتی یک نفر هم به من نمی‌گوید بالای چشمت ابروست. ما در ایران امنیت داریم. این ارزش است. طرف باید بتواند حرفش را بزند. بگذار بزند. انتقاد داری؟ برو حرفش را رد کن. ما از حرف کسی زمین نمی‌خوریم.