به گزارش پارس به نقل از فرهنگ نیوز، نگاهی به صبغه و سابقه حزب توده، تولد و تبلور آن به خوبی نشان می دهد که این حزب با تلون چگونه توانسته است با فرمی نقابدار، اما کارکرد، کردار و محتوای کمونیستی را حفظ کند. در مقایسه با جبهه مشارکت- بخوانید حزب، زیرا جبهه برای ادغام چند گروه سیاسی که در عین اشتراک، اختلاف نظر دارند کاربرد دارد - باید گفت که این حزب همچون حزب توده، از تدلیس و تلبیس بهره می برد. این فرضیه در صورتی درست است که بزرگان و ارباب این حزب، تصمیم گرفته باشند در پوشش حزب اتحاد ملت ایران اسلامی، بار دیگر و دیگرگونه به احیای حزب منحله مشارکت مبادرت کنند.

البته تریدی نیست، چه در قالب این حزب و چه در قالب حزبی مشابه، خواست مشارکتی‌ها برای فعالیت مجدد، بدیهی است.

اگر حزب توده در همان آغاز خود گروه موسوم به پنجاه و سه نفر و امثال تقی ارانی را در خود جا داد که افرادی بسیار شناسنامه دار، شهیر و حساسیت برانگیز بودند، این بار حزب مشارکت کسانی را برای تأسیس مجدد پیش فرستاده است که به نظر افرادی بی مسأله و خاکستری هستند. از این رو، در اصل تلبیس و تدلیس، اینان از حزب توده نیز فراتر رفته‌اند.

حزب توده در سال تأسیس خود، یعنی ۱۳۲۰ – که سال رفتن دیکتاتوری رضاخان بود- با توجه به شکست مهلک حزب کمونیست در ایران و سرکوب آن توسط رضاشاه- آن هم سرکوبی با تأیید افکار عمومی- از سوی حکومت بلشویکی مجاب شده بود که این بار در پوششی جدید اهداف کمونیستی را دنبال کند . برای این منظور، سلیمان میرزا اسکندی که فردی بود در گرایشات خصوصی و فردی مذهبی‌مآب- علی‌رغم گرایشات مادی و غربگرایانه در اندیشه سیاسی و اجتماعی - به عنوان اولین رییس حزب توده پیشنهاد و انتخاب می شود. نظر به حساسیت فکری و بدبینی که در اذهان عمومی نسبت به کمونیسم وجود داشت، کمونیست‌های وطنی پس از فرمان عفو عمومی، در قاب و نقاب «توده» که عنوانی عوام فریب و جذاب هم بود، به کار خود ادامه دادند. با وجود تغییر اسم، اما در رسم، اینان همچنان بر مرام کمونیستی خویش وفادار ماندند.

کارنامه حزب توده، علی الخصوص در مسأله امتیاز نفت شمال و ماجرای فرقه دمکرات و حتی همسویی با سقوط مصدق، هیچ تردیدی در خیانت این حزب و وابستگی آن به شوروی برجای نمی گذارد. اینان از مصدق به خاطر امتیازندادن به شوروی در استخراج و بهره برداری نفت شمال، دست کشیدند.

در هر دو مقطع قبل و بعد از انقلاب، حزب توده از غیر قانونی شدن دوری می جوید و تلاش می کند سیاست های واقعی خود را مکتوم کند.

همانسان که در دوره اول فعالیت علنی (۱۳۲۷-۱۳۲۰)حزب توده خود را مقید به «قانون اساسی مشروطه سلطنتی» وانمود می کرد، در دوره دوم فعالیت علنی(۱۳۶۱-۱۳۵۸) نیز خود را وفادار به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران معرفی می کرد. آن‌سان که در دوره اول، حزب توده با مظلوم نمائی «کمونیست‌بودن» را اتهامی از سوی سید ضیاء و حزب « اراده ملی» عنوان می‌کرد، در دوره دوم نیز «شهرت جاسوسی» را اتهام ساواک می‌خواند. همانگونه که در دوره اول، حزب توده خود را مقید به «اصل استقلال ملی» وانمود می ساخت، در دوره انقلاب نیز خود را مقید به اصل «نه شرقی-نه غربی» متظاهر ساخت.

شبیه سازی این نمایش ها به نمایش های قانون گرایی و خط امامی بودن و ... که منادیان اصلاحات غربگرایانه دارند، به خوبی تحلیل گر سیاسی را به بصیرتی تاریخی و درس آموز می رساند.

جبهه مشارکت و گروه های مشابه ای مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی –بخوانید منافقین جدید- شاید گهگاهی سخنی از ارزش های انقلابی و اسلامی داشته باشند، اما با فروکردن نیشتر نقد تا عمق عفونت می توان بدرستی به ریاء و تزویر شوم آنان پی برد.

حتی حزبی مانند حزب مردمی اصلاحات، وقتی در کنگره سالانه خود از خاتمی درخواست پیام می کند، این به تنهایی کافی است تا ادعاهای این حزب مبنی بر پایبندی به نظام و رهبری واژگونه شود؛ این اتفاق سنگ لقی است که ساختمان تزویر را فرو‌می‌ریزاند و بر خلاف مواضع رسمی این چنین حزب هایی که با نقد سیپتومی – نقدی که بر ظواهر و تصورات قالبی تکیه دارد- نمی توان آنها را تحلیل کرد، با نقد سینتومی می توان دندان نیش یا سنگ لق را کشف و به حیله روبه‌صفتان پی برد.

فراسوی این نقد سینتومی- تعبیر ژاک لاکان یا به تعبیر رولان بارت نقد پانکتئوم- حضور افرادی با سوابق محرز مشارکتی در احزابی مانند «حزب اتحاد ملت ایران اسلامی» به خوبی پرده از ماجرا می درد؛ این افراد هر کدام یک دندان نیش و یک خاتمی کوچک هستند که همچون قطره خونی، هر پیراهنی را آلوده می کنند، چه رسد پیراهن اصلاحات که خود محتاج تطهیر و اصلاح است.