پارس بررسي مي كند:
اقتصاد قفسی و پتانسیل «دنگی» هاشمی / جایگاه اسراييل دراندیشه حلقه نیاوران/ نامه غيرقابل انتشار رياست جمهوري خاتمي
اگرتوسعه را ملازم دیکتاتوری وخفه کردن ولجن مال کردن و فحاشی به منتقدین می دانند که دراین پارامتر هم شاه چنین کرد.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- حسين قاسمي(مورخ و صاحبنظر سياسي)- بررسی نسبت مدل توسعه حلقه نیاوران و سایر حلقه های موتلف با آن که اکنون غلبه نظری و عملی بربخش قابل توجهی از دولت دارند با شعارها وآرمانهای انقلاب اسلامی دغدغه این نوشتار است. نسبت این مدل توسعه با آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی و استکبارستیزی و...چیست؟ آیا این مدل بازسازی و احیای خاموش اهداف وارزشها و رویکردهای حکومت پهلوی درپوسته ای بنام جمهوری اسلامی است؟ بررسی مولفه ها و ویژگی های این شکل ازتوسعه ازقلم و زبان برجستگان و موثرین این جریان می تواند پاسخی به ابهامات وسوالات ماباشد.
حسين قاسمي؛ مورخ
توسعه ودیکتاتوری
موسی غنی نژاد ازحامیان ونزدیکان دولت درگفتگوبا هفته نامه تکنوکرات تجارت فردا(شماره 75 مورخ 12 بهمن1392) ضمن تمجید از مدل توسعه چینی،عدم اجرایی شدن این مدل در ایران رابه دلیل وجود چندصدایی درکشورمی داند. غنی نژاد چندصدایی را درتضادبا توسعه درجامعه ای مثل ایران می داند وبر سیستم متمرکز وتک صدایی تاکید می کند:
«در چین حزب کمونیست از ابتدا، یعنی از سال 1949 تاکنون حاکمیت سیاسی متمرکز و تکصدایی، به ویژه در شهرها داشته است. در نظام حکومتی چین، هر تصمیمی، چه سیاسی و چه اقتصادی، قطعی و بلامعارض است. کسی نمیتواند در عمل یا حتی در نظر مخالفت کند. یعنی تصمیمی در حزب گرفته شده و در بیرون باید اجرا شود. صدای مخالف هم نمیتواند دربیاید. چین با این تصمیمات توانست در مدت نسبتاً کوتاه 30 سال کارهای زیادی انجام دهد. کارهایی که تبعات اجتماعی زیادی هم داشته است. الان بیشترین بازار پورشه و مرسدس و دیگر اتومبیلهای لوکس در چین است؛ چینی که 30 سال قبل مثل یک کشور فقیر و عقبمانده و با ایدئولوژی کمونیستی بود. اگر آن تمرکز قدرت سیاسی در چین وجود نداشت شاید انجام این اقدامات، به این صورت، امکانپذیر نبود.
اما در ایران ما یک دموکراسی نیمبند داریم. من این وصف نیمبند را به معنای استهزاآمیزش نمیگویم. دموکراسی ما چندان شبیه به مدل غربی نیست. ولی به هر صورت یک نوع دموکراسی است به طوری که تکصدایی در آن جایی ندارد. از همان ابتدای انقلاب هم تکصدایی وجود نداشت. اگر یادتان باشد تشکلی مثل روحانیت مبارز به دو قسمت با افکار مختلف تقسیم شد. یعنی در داخل نظام در ایران، نوعی اپوزیسیون خودی به رسمیت شناخته شد. الان هم همانطور است. یعنی در ایران به راحتی چین نمیتوان تصمیم گرفت و با قاطعیت اجرا کرد. به لحاظ ساختار سیاسی، همیشه ما این مشکل را داشتهایم. معضلی است که باید آن را، به نحو مطلوبی حل کنیم. در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی همین اتفاق افتاد. چون ما تکحزبی نبودیم و دموکراسی نیمبند خودمان را داشتیم؛ آقای هاشمی نمیتوانست سیاستهای اقتصادیاش را کامل اجرا کند و بالاخره در جایی متوقف شد. قاعده بازی هم همین است. به نظر من، آقای هاشمی آن سیاستها را باید ادامه میداد، اما ظاهراً فشار سیاسی به او اجازه این کار را نداد. ساختار نظام سیاسی ما این گونه است.»
محمد مهدی بهکیش نیز درهمین گفتگو اظهارداشته است:
«تغییر و تحولی که در چین اتفاق افتاد تحت نفوذ یک سیستم کمونیستی متمرکز بود که از دوره مائو باقی مانده بود. یعنی حزب کمونیست با قدرت و تسلط و تکصدایی که داشت توانست مقررات را تسهیل کند، تجارت را آزاد کند و سرمایهگذاری خارجی را جذب کند. عملاً آن قدرت متمرکز بود که توانست در چنان جمعیت زیادی با سطح عمیق فقر ساختار را نگه دارد.»
پیش از این هم محمود صدری ازحامیان وهمراهان فراری جریان فتنه براین مدل تاکید کرده بود و اکبرهاشمی رفسنجانی را دارای «پتانسیل دانگی» معرفی کرده بود:
«شعار رفسنجانی دنگ شیائو پنگ ایرانی، اما، نه افراط است و نه افترا؛ و هر که را، از محافظه کار و اصلاح گرا، عقلی در سر باشد به آن آفرین و آمین خواهد گفت. به چشم امید می بینم، همچنانکه دنگ با کیاست و پایداری، و با خطر کردن خشم مرتجعین کوته فکر و سبک مغز موفق به تغییر مسیر رژیم چین شد و خوشنام و کامروا از دنیا رفت، رفسنجانی نیز خواهد توانست پتانسیل "دنگی" خود را در راه نجات کشور هزینه کند»
محمود صدری این مدل را اینگونه تشریح می کند:
«آنچه در مدل توسعه اقتصادی چینی چشمگیر است عدم حضور عنصر دموکراسی است و این است که چین را به استثنائی بر قاعده توسعه اقتصادی تبدیل کرده است.
گروه دنگ شیائو پنگ برای برون رفت از این تنگنای اقتصادی، و با الهام از موفقیت اهالی شیائوگنگ سیاست اقتصادی جدیدی را اعلام کرد که «اقتصاد قفسی» نام گرفت.
قفس جائی است که هوا می گیرد ولی فرار از آن ممکن نیست. منظورشان این بود که می توان با ایجاد امکان فعالیت فردی و با اتکا به انگیزه افراد برای بهبود شرایط زندگی خود و خانواده شان، اقتصاد کشور را احیا کرد بدون اینکه عنان سیاسی امور از دست دولت خارج شود.»
البته این مدل بسیار پیشتر در ایران تجربه شده است. چنانکه عباس میلانی ازمورخین کنونی نزدیک به خاندان پهلوی درگفتگو با رادیو فردا وابسته به سازمان جاسوسی امریکا -سیا- دراین زمینه می گوید:
«من گمانم اتفاقا این است که دلیل وقوع انقلاب در ایران به نوعی، شکست الگوی چین در دوران شاه بود.
شاه دقیقا قبل از اینکه الگوی چین، مطرح شود و قبل از اینکه دن شیائوپینگ سوار شود و این مفهوم را را جا بیاندازد و خیلی قبل از اینکه آقای رفسنجانی سعی بکند منادی الگوی چین در ایران بشود، شاه آن را در ایران پیاده کرد. الگوی چین مگر غیر از این است که سعی کنید یک رونق اقتصادی ایجاد کنید، فضا برای رشد اقتصادی در عرصه اقتصاد ایجاد کنید و آن را گرو بگیرید برای ندادن آزادی.»
شاید بی جهت نباشد که نشریات ورسانه های وابسته به تکنوکرات ها و حزب کارگزاران درسالهای اخیر تمام تلاش خود را برای بزک کارگزاران و سیاست های اقتصادی دوران محمدرضا پهلوی به کاربسته اند.
البته این رسانه ها چهره سازی و احیای جریان فرهنگی رژیم پهلوی را نیزدنبال می نمایند. به نحوی که نشریاتی مانند «مهرنامه»، «اندیشه پویا» و...، بخش عمده مطالب خودرا به افرادی اختصاص می دهند که به حلقه اشرف پهلوی معروفند؛ یعنی عضو بنیاد مطالعات ایران به ریاست اشرف پهلوی در واشینگتن دیسی هستند.
باورهای اعتقادی ضدتوسعه
مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به ریاست حسن روحانی دراسفندماه 1386اقدام به برپایی همایش چشم انداز بیست ساله والزامات سیاست خارجی توسعه گرا نمود.
رییس این کنفرانس محمود واعظی رییس گروه پژوهشی سیاست خارجی آن مرکز(وزیرکنونی ارتباطات)بود. سخنران افتتاحیه حسن روحانی بود و ماحصل این همایش بعدها به صورت کتابی تحت عنوان «مجموعه مقالات سیاست خارجی توسعه گرا» توسط پژوهشکده تحقیقات استراتژیک مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام درمرداد1387 منتشرشد.
بخش قابل توجهی از اعضای دولت کنونی در این همایش مطالبی را ارئه نمودند. ازجمله می توان به محمدنهاوندیان، محمودواعظی، محمود سریع القلم، حمیدابوطالبی، بیژن زنگنه، عباس اخوندی و...اشاره کرد.
در این کتاب منتشرشده توسط مرکزتحقیقات مجمع تشخیص، باورهای اعتقادی وارمانها را عامل بازدارنده توسعه معرفی می کندو دلیل پیشرفت چین را کمرنگ کردن باورهای اعتقادی ذکر کرده است:
«دردوران دنگ شیائوپینگ درچین، باورهای اعتقادی در روابط باسایر کشورها کمرنگ شد. رهبران چین در این دوران نگرش دوری و نزدیکی به کشورها براساس نظام اجتماعی، سیاسی واعتقادی آنان راکنارگذاردند و روابط خارجی خود را براساس سودملی سامان دادند. گواه این گفته بهبود شتابزده مناسبات چین با ایالات متحده آمریکا به عنوان راهبر دنیای سرمایه داری در ان دوران، بلافاصله پس از به قدرت رسیدن دنگ بود.»
«نکته بسیار مهمی که در روند دگردیسی وچرخش درسیاست خارجی چین باید به ان توجه کرد، جایگزینی "توسعه اقتصادی" به عنوان رسالت نظام سیاسی رخ داد. با این دگرگونی، سیاست خارجی از ابزار صدور انقلاب به هموارکننده مسیرتوسعه اقتصادی دگرگونی جوهره ونقش یافت»
محمود سریع القلم مشاور حسن روحانی و از افراد موثر بردولتمردان کنونی، راهنمای عمل قراردادن اسلام درمناسبات جهانی را متضاد توسعه می داند:
«واقعیت این است که اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد اسلامی رفتار کند و اسلام را راهنمای تصمیمگیریها و اقدامات خود قرار دهد، مسلم است که نمیتواند با جهانی که بر مبنای سرمایهداری، قدرت نظامی صرف و ائتلافهای صرفا مبتنی بر قدرت است، همکاری و مناسبات راهبردی برقرار کند. جهان براساس عدالت مدیریت نمیشود؛ چه عدالت از نوع سوسیالیستی آن و چه از نوع اخلاقی و دینی آن... میزان و شاقول ارزیابیها و قضاوتها و ارتباطات، قدرت و پول است. بنابراین، اگر فرد و نهادی در اتخاذ تفکر و راهنمای اسلامی بخواهد حداکثرگرا باشد، به طور مسلم با این جهان مشکل پیدا خواهد کرد و به خصوص در تفکر شیعی که عدالتخواهی ملاک اصلی آن است، مشکلات به مراتب بیشتر خواهد بود.»
پدرفکری حلقه نیاوران هویت دینی وفرهنگی موجود درایران و برخی کشورهای منطقه را ضد توسعه می داند:
«یکی از دلایلی که نه تنها ایران، بلکه کل منطقه خاورمیانه مشکل توسعه یافتگی دارد، این است که در این منطقه، هویت فرهنگی قوی وجود دارد که آمادگی ادغام با فرهنگ جهانی را ندارد. مشکل ما را مصر و ترکیه هم دارند. می خواهیم هم با دنیا زندگی کنیم و هم فلسفه دنیا را نفی کنیم.»
توسعه و وابستگی
دریکسال اخیر شاهد ان هستیم که کلید واژه «استقلال» و کلمات مترادف ان مورد تاکید ویژه رهبر معظم انقلاب قرارگرفته است به نحوی که درسخنرانی مورخ 19بهمن 1392 معظم له، 25بار کلمه «استقلال» را تکرار می فرمایند.
رهبرمعظم انقلاب در بخشی از سخنان خود در این دیدار، همچون چند سخنرانی دیگر که بر مفهوم «استقلال» کشور تأکید ویژهای دارند، اظهار داشتند:
«دستگاههاى تبلیغاتى اینها (دشمن) به کار مىافتند براى اینکه ملتها را از استقلال روگردان کنند؛ اینجور تبلیغ میکنند که استقلال سیاسى کشورها یا استقلال فرهنگى و اقتصادى کشورها با پیشرفت کشورها منافات دارد.
میشنوید این حرفها را، آن کسانى که با تبلیغات جهانى آشنایى دارند، میشنوند؛ در دنیا به عنوان اتاقهاى فکر، به عنوان حرفهاى فیلسوفانه، این مطالب را پخش میکنند، کسانى هم در داخل کشورها (از جمله داخل کشور ما) همین حرفها را از طرف آنها منتشر میکنند، که یک کشورى اگر بخواهد در مجموعه کشورهاى پیشرفته دنیا قرار بگیرد، چارهاى ندارد جز اینکه از میل استقلالخواهى فرو بکاهد، میل به استقلال را در خود کم کند؛و الا با هم نمیسازد که یک کشورى بخواهد مستقل باشد، بخواهد صرفاً بر روى منافع خود تکیه بکند، و در عین حال جزو منظومه پیشرفت جهانى هم قرار بگیرد؛ خب، این حرف حرف کاملاً غلط و ساخته و پرداخته کسانى است که با استقلال کشورها مخالفند»
تاکید رهبرفرزانه انقلاب نشان می دهد تفکری که سعی می کند خودرا به گفتمان غالب دردولت تبدیل نماید، استقلال کشور را هدف قرارداده است. خط وابسته گرایی درماههای اخیر به دنبال ان است که استقلال خواهی وایستادگی دربرابر نظام سلطه را ضدتوسعه معرفی نماید.
به این جملات محمودسریع القلم توجه نمایید:
«در حالی که امروز در دنیا حاکمیت بر مبانی فکری و مفهومی دیگری استوار شده است، ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلا نداریم. استقلال تعبیری است که در دهه 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دوره استعمارزدایی استفاده می کردند. مفهومی بود که موثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد.»
ودرجایی دیگر اظهارداشته اند:
«جمهوری اسلامی با یک پارادوکس مهم رو به روست، از یک طرف می خواهد رشد و پیشرفت کند و از طرف دیگر در پی حفظ استقلال سیاسی و همین طور عدالت در بیرون از مرزهای کشور است. در واقع، ریشه پارادوکس در نوع نگاه به خود و نظام بین المللی است.»
سریع القلم، «استقلال» و «استقلال خواهی» را حرفی تاریخ گذشته می خواند:
«استقلال برای همان دهه های 60 و 70 است و این مفهوم در جهان فعلی کاربرد نداردز
ودرادامه اظهارمی دارد:
«در حالی که امروز در دنیا حاکمیت بر مبانی فکری و مفهومی دیگری استوار شده است، ما در دنیا لفظ، مفهوم و تعبیری به نام استقلال اصلا نداریم. استقلال تعبیری است که در دهه 1950 میلادی کشورهای آفریقایی برای دوره استعمارزدایی استفاده می کردند. مفهومی بود که موثر افتاد و در کسب حاکمیت ملی برای ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی مفید بود، اما امروز لغت استقلال کاربرد ندارد.»
سریع القلم تا آنجا پیش می رود که اظهار میکند که درمباحث داخلی وسیاسی و قانون گذاری هم باید نظرسرمایه گذاران و قدرتهای خارجی لحاظ شود:
«اگر اقتصاد ایران به روی سرمایهگذاری خارجی باز شود و مشروط بر اینکه فضای عمرانی و ساختاری و اداری و تاسیساتی برای این سرمایهگذاری فراهم باشد طبیعی است که با گذشت زمان، حجیم شدن و موثر بودن این حضور خارجی ممکن است تقاضاها و شرایط خود را برای نظام سیاسی و به ویژه مقننه کشور مطرح کند. حداقل اثرگذاری چنین فرآیندی این است که جمهوری اسلامی باید با شرکای اقتصادی خارجی خود در تنظیم اولویتهای سیاسی کشور مشورت کرده و با نظر آنها امور مختلف را نظارت و مدیریت کند. ... هر اندازه که فضای اقتصادی باز شود و یا دامنه آن با هماهنگی شرکتها و دولتهای خارجی باشد، حوزه سیاست و سیاستگذاری کشور نیز باید در معرض تبادل نظر، مشارکت و چانه زنی با خارجیها قرار گیرد. مسلم است که منظور از خارجیها نیز بنگلادش، کنیا، یونان، سنگاپور و روسیه سفید نیست، بلکه ژاپن، انگلستان، آلمان، فرانسه و در مقطعی آمریکاست.» ( دکتر محمود سریع القلم، ایران و جهانی شدن، با مقدمه دکتر حسن روحانی، انتشارات مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام).
توسعه و نظام سلطه
كتاب «مباني نظري برنامه چهارم »در دولت سیدمحمدخاتمی نوشته شد. نويسندگان كتاب، آرمانهاي انقلاب را "روياپردازانه " و "رمانتيك" اعلام كردهاند و دنبالكنندگان آن را دنبال كنندگان آرمانهاي خيالي درازمدت معرفی می کنند:
«در جمهوري اسلامي ايران هر گاه تصميم گرفته شده تا برنامه توسعهاي تدوين شود همه رؤياپردازان رمانتيك و يا بنيادگرايان، يا به ياد آرمانهاي خيالي درازمدت افتاده و يا به ستيز داخلي، منطقهاي و بينالمللي روي آوردهاند و تلاش نمودهاند مقولاتي نظير مبارزه با غرب، مبارزه با آمريكا، نابودي اسراييل، جهاني بودن قدرت جمهوري اسلامي ايران را در برنامه بگنجانند و از اين رو برنامه تبديل به شير بي يال و دم گشته كه كارايي پايينتر از قدرت منطقهاي را پيدا كرده است.»
همان طور كه در اين مطلب به صراحت اعلام شده، مقولاتي چون مبارزه با آمريكا يا اسراييل از موانع دستيابي ايران به توسعه در كتاب «مباني نظري برنامه چهارم» معرفي شده است :
«سالهاست كه جمهوري اسلامي ايران با فرض تعارض اصلي با آمريكا، به دنبال شريك استراتژيك در جهان ميباشد . ابتدا مستضعفين و مسلمين، سپس كوبا، ويتنام و كره شمالي و بعدا چين و روسيه و نهايتا اروپا و فرانسه به عنوان مؤتلفههاي قدرت ايران جهت مقابله با آمريكا و اسراييل انتخاب شدند.»
در صفحه 345 اين كتاب نيز آمده است:
«به رغم آرزوهاي رمانتيك ملي، اسلامي و يا اسطورهاي كه نخبگان سياسي يك سده اخير ايران از خود بروز دادهاند، بررسي توان و قدرت بالفعل و بالقوه امروز ايران، حاكي از اين است كه طي 20 سال آينده، ايران حداكثر بتواند به بازيگر مؤثر در سطح مديريت منطقه تبديل شود. اگرچه رهبران سياسي ايران به طور كمابيش گستردهاي در گذشته و حال، درصدد ظاهر شدن در نقشي فرا منطقهاي بودهاند، اما دستاوردهاي ايران در افغانستان، بوسني، سودان، عراق، فلسطين و لبنان، عمدتا از افزايش هزينههاي تعامل تا فرصت براي كشور حكايت داشته است»
این کتاب مبارزه ومقابله جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی را باعث اعتلای منزلت اسرائیل معرفی می کند:
«علاقه به اقدامهاي تأثيري و ايذايي عليه عمليات سلطهجويانه اسراييل و آمريكا در منطقه، توانسته است جلوهاي از قدرت منفي ايران را به نمايش گذارد . اما اين اقدامها در بلندمدت از سويي به اعتلاي منزلت اسراييل و آمريكا و افول فزاينده قدرت ايران انجاميده است.»
درصفحه 343 این کتاب به صراحت اورده شده که تقابل جمهوری اسلامی با امریکا ورژیم صهیونیستی ضدتوسعه است:
«امروزه بر همه مسئولين جمهوری اسلامی ايران اثبات شده است که کشورمان در تقابل با قدرت امريکا و اسرائيل، با حالت انزوا و صرفا متکی بر خود، قادر نخواهد بود مسائلی از قبيل فقر، بيکاری، عدم توسعه، عدم توليد، عدم صادرات و غيره را حل نمايد. حل اين معضلات در همه جهان با اتصال به اقتصاد جهانی و بهره برداری از سرمايه گذاری و تکنولوژی خارجی، مقدور و ممکن می باشد و لذا اين عامل مهم در برنامه چهارم توسعه بايستی به دقت مورد مداقه قرار گيرد و جايگاه آن به وضوح برای جهانيان و سرمايه گذاران خارجی روشن گردد.»
نامه غيرقابل انتشار
ازنکات تاسف برانگیز، توجه جدی این طیف به عادی سازی روابط با رژیم غاصب و نامشروع صهیونیستی به منظور توسعه است. درهمین راستا یک مرکز استراتژیک در نهاد ریاست جمهوری درماههای اخر دولت هشتم طی نامه ای كه انتشارعمومي نيافت به رییس جمهور وقت سید محمد خاتمی حل مشکل هسته ای وتوسعه را منوط به تنش زدایی با رژیم صهیونیستی بیان می کند.
محمودسریع القلم نیز درکتابی که با مقدمه حسن روحانی منتشرکرده است برظرفیت ضد توسعه تقابل با رژیم صهیونیستی از سوی جمهوری اسلامی تاکید می کند:
«... تسلط امنیتی و نظامی آمریکا بر کشورهای مسلمان وسیع تر شد و رژیم صدام به ایران حمله نظامی کرد. مجموعه غرب، حکومتهای عرب، اسرائیل و حتی به طور غیرمستقیمتری شوروی نسبت به انقلاب اسلامی، سیاستها و آرمانهای جمهوری اسلامی ایران موضع گرفته و در تضعیف و تخریب آن کوششهای فراوانی را آغاز کردند. در نتیجه، جمهوری اسلامی ایران از دو منبع اپوزیسیون ایرانی داخل و خارج از یک طرف و نیروهای عظیم در خارج وارد نزاع و جنگ گستردهای شد... افکار و اهداف جمهوری اسلامی بدین صورت نیروی تهاجمی قابل توجهی را در مقابل خود ایجاد کرد. تداوم این وضعیت پس از دو دهه باعث شده است که جمهوری اسلامی ایران همچنان یک پدیده امنیتی باقی بماند، تا این حد که تقابل جمهوری اسلامی با محیط بینالمللی و اطراف خود در حالت نظامی امنیتی حفظ شده و به اختلافات سیاسی تقلیل نیابد. هر چند با گذشت زمان، روابط ایران با بسیاری از همسایگان تعدیل شد ولی مرکز ثقل تقابل فکری، ایدئولوژیک و سیاسی-امنیتی آن یعنی اسرائیل و موجودیت و سیاستهای آن همچنان باقی مانده است. نگرانی، تهدیدها و تقابل با مخالفان، وقت، انرژی و منابع قابل توجهی از جمهوری اسلامی را به خود اختصاص داده است.»
درکتاب «مجموعه مقالات سیاست خارجی توسعه گرا» منتشره توسط پژوهشکده تحقیقات استراتژیک مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام درمرداد1387 نیز نکات قابل تاملی در این خصوص وجود دارد. دراین کتاب دلیل توسعه هندرا تنش زدایی ونزدیکی با رژیم صهیونیستی ذکر می کند:
«تاپیش از 1990،سیاست خاورمیانه ای هند بیشتربا اتخاذ موضع درباره درگیری اعراب واسرائیل جهت دهی می شد. هند در سازمان ملل متحد علیه تشکیل اسرائیل رای مثبت داد. میان اهداف جنبش صهیونیستی با جنبش آزادی بخش هندی تناقض شدیدی وجود داشت، از این رو با دنیای عرب و جمعیت بزرگ مسلمان خود، مواضع یکسانی درپیش می گرفت. پس ازپایان جنگ سرد،هندبارویکردی عمل گرایانه، سوگیری سیاست خارجی خویش را برای همانند سازی باشرایط دگرگون شده بین المللی اصلاح کرد. درهمین راستابا دگرگونی در موازنه بین المللی قدرت پس ازجنگ خلیج فارس و فروپاشی شوروی، هند فرصتی برای عادی سازی روابط خود با اسرائیل به دست اورد.»
درادامه این تغییرنگرش را ازعوامل مهم توسعه وپیشرفت هند معرفی کرده است. این کتاب رشد 8درصدی اقتصاد هند طی 15سال گذشته، و دستیابی به مقام دوم، پس ازچین، افزایش نیروی کار و صنایع پیشرفته فناورانه را حاصل این تغییر و نزدیکی به رژیم صهیونیستی و دنیای غرب معرفی می کند.
حمیدرضا جلایی پور عضو ارشد حزب منحله مشارکت و از مدافعین سینه چاک سیاست های غرب گرایانه فعلی، به صراحت علت عدم پیشرفت کشوری مانند کوبا وایران را مبارزه با امریکا می داند.جلایی پور در کتاب "جامعه شناسی ایران: جامعه کژمدرن" نوشته است:
«کوبا وایران هردودر تخاصم تبليغاتيِ پايدار با امريكا به سر ميبرند (كوبا پنجاه سال و ايران سيسال) و همانگونه که كوبا به عنوان كشوري كه مظهر مبارزه با آمريكا است در ميان مردم آمريكاي لاتين، خصوصاً در ميان فقراي اين منطقه، داراي نفوذ است، ايران هم به عنوان مظهر مبارزه با آمريكا در ميان مردم جهان، خصوصاً در ميان فقراي كشورهاي اسلامي، داراي نفوذ است...
اماكوبا به رغم مبارزه مستمر با آمريكا و كسب استقلال سياسي در زمره كشورهاي كمتر توسعهيافتة آمريكاي لاتين است و كشورهايي چون برزيل، آرژانتين، مكزيك و شيلي وضعيت توسعهيافتهتري از كوبا دارند و در معادلات واقعي منطقه و جهاني مؤثرترند. ايران هم به رغم مبارزه با آمريكا و كسب استقلال سياسي، از كشورهاي مشابه خود در ميان كشورهاي اسلامي، مثل تركيه، مالزي و اندونزي عقبتر است...
ايران در ميان كشورهاي اسلامي از لحاظ مبارزه با آمريكا پيشتاز است ولي از لحاظ وضعيت توسعهيافتگي فعلاً پيشتاز و الگو نيست...»
جلایی پور درادامه دلیل توسعه یافتگی کره جنوبی را همسویی وعدم تقابل با امریکاعنوان می کند .لذا توصیه می کندبه پیروی ازمدل کره جنوبی وقرارگرفتن درمدارغرب:
«بخش عمدهاي از جامعة ايران (خصوصاً نيروي فزاينده و تحصيل كردة طبقة متوسط آن) و بخشي از نخبگان در حكومت ايران راه رويارويي با عقبماندگيها، بيكاريها، فقر را در توسعة ايران (همچون كرة جنوبي) ميدانند تا ايران بيش از اين از کشورهایی همچون تركيه و مالزي عقب نماند. از طرف ديگر بخشي از نخبگان ايران در حكومت با تداوم سياستهای تبليغي آمريكاستيزانه در صحنة بينالملل و سياستهاي مردمانگيزانه و فقيرنوازانه در داخل، خصوصاً با اميد بستن به جذب آراي دوازده ميليون جمعيت زير خط فقر، در برابر فرآيندهاي توسعة كشور ميايستند و با اتكا به بوروكراسي نفتي خود را در عرصة سياسي حفظ ميكنند. اما پيامد كار آنها كُند كردن توسعه و عقب نگه داشتن ايران از كشورهاي مشابهی مثل تركيه و مالزي است.»
جلایی پور، استکبار ستیزی را باعث فقروبیچارگی وسوختن مردم می داند و مواضع ضدامریکایی نظام راعامل فقر وعدم توسعه معرفی می نماید:
«ايران در بعد خارجي به مركز پخش و گسترش تبليغات ضد آمريكايي در جهان تبديل ميشود و فقراي ناكام جهان از اين مواضع ضد آمريكايي محظوظ ميشوند. ولي در داخل بخاطر عدم امكان حركت كشور در راستاي چشمانداز بيست ساله، كه يكي از لوازم آن رشد سالانة اقتصادي بالاي هشت درصد است،
روند توسعه كشور كند شده و بر ميزان معتادان، بيكاران، فقيران (و افزايش اندازة اقشاري كه در معرض آسيبهاي متراكم اجتماعي هستند) افزوده ميشود. به بيان ديگر در چنين شرايطي نخبگان پوپوليست ايران عليه استكبار جهاني شعار ميدهند و در مقابل مردم ما بايد بسوزند و براي حفظ نظام هم بايد بسازند.»
درهرحال اگر اتحاد با اسرائیل ودرمدارامریکا قرارگرفتن عامل توسعه کشور توسط این جریان تلقی می شود، دردوران پهلوی متحد رژیم صهیونیستی و از اقمار امریکا بودیم؛ اگردین زدایی وارزش زدایی عامل توسعه قلمدادشود دربالاترین سطح در دوران پهلوی دین زدایی توسط پدر و پسر انجام گرفت؛ اگر وابستگی دربرابرغرب وامریکا عامل توسعه وپیشرفت می باشد که رژیم پهلوی وابسته ترین رژیم بود؛ اگرتوسعه را ملازم دیکتاتوری وخفه کردن ولجن مال کردن و فحاشی به منتقدین می دانند که دراین پارامتر هم شاه چنین کرد.
اگرچنین باشد خطرجدی است. بنام جمهوری اسلامی به دنبال احیا و بازسازی پهلوی هستند.
زیر انبوهی از اطلاعات غرق شدم. هر کدوم ازاین بخش هایی که نوشتید جا داره یه مطلب دوهزار کلمه ای منسجم بشه.