احمدی نژادیسم و مغازه یخ فروشی در قطب شمال
شعارهای احمدی نژادیسم در غیاب پول نفت مثل باز کردن مغازه یخ فروشی در قطب شمال است
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- سید مهدی دزفولی- مهندس عباس عبدی را بسیاری از چهره های آشنا با تاریخ انقلاب به خوبی می شناسند. از جمله دانشجویانی بوده است که سفارت آمریکا در آبان 1358 را اشغال کردند و در دهه شصت به برخی از نهادهای دولتی و انقلابی راه پیدا کرد.اما هم زمان با روی کار آمدن دولت سازندگی به طرف فعالیت های روزنامه نگاری به صورت جدی تر کشیده شد و در روزنامه سلام مشغول به فعالیت شد و با آغاز عصر اصلاحات و دستگیری های برخی از روزنامه نگاران وی نیز دستگیر و زندانی شد.در سال 1384 از جمله افرادی بود که مخالف حضور هاشمی رفسنجانی در دور دوم انتخابات بود و معتقد بود که هاشمی در مقابل احمدی نژاد شانسی برای پیروزی ندارد و بهتر است که کنار بکشد اما هاشمی رفسنجانی هیچگاه به این توصیه عبدی توجه نکرد و سرانجام احمدی نژاد پیروز دور دوم انتخابات سال 84 شد. همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در خرداد 1388 عباس عبدی نیز از جمله اعضای سرشناس ستاد مهدی کروبی بود که مشاوره هایی را به کاندیدای مورد نظر خود می داد. به همین دلیل در یکی از روزهای آذر ماه امسال مصاحبه ای را در دفتر وی درباره انتخابات سال 88 و 92 انجام دادیم که از نظر شما می گذرد.این مصاحبه از سری مصاحبه هایی می باشد که در شماره 222 نشریه پنجره منتشر شد و در اختیار علاقمندان قرار گرفت و با انتشار در فضای مجازی در اختیار علاقمندان بیشتری قرار می گیرد.
سال 88 ما شاهد انتخابات متفاوتی بودیم که در تاریخ 30 سال انقلاب تا آن زمان، جزء بی سابقه ترین انتخابات به شمار می آید.به نظر شما چرا انتخابات سال 88 تا بدین حد جنجالی شد و بسیاری از اتفاقاتی که در آن مقطع روی داد بی نظیر بود؟
درباره انتخابات سال 88 نظرات متفاوتی نسبت به دیگر دوستانی داشتم که در آن زمان میان اصلاح طلبان مشغول به فعالیت بودند و این نظرات را هم همان زمان گفته بودم و منتشر هم شده است. در زمستان سال 87 نامه ای را خطاب به آقای محسن میردامادی نوشتم و در آن متذکر شدم روندی که دوستان مشارکت در پیش گرفته اند به نتیجه مطلوب منجر نخواهد شد و گفتم بحث اصلی نهادینه شدن انتخابات است ولی این نکته مهم به حاشیه رفته بود و آنان نهادینه بودن انتخابات را مفروض گرفته و وارد یک رقابت سنگین برای حذف احمدی نژاد شدند. به نظر من در سال 88 هر دو طرف دعوا مقصر بودند یا می دانستند که نتیجه آن فرایند کار را به اینجا خواهد کشاند که در این صورت هر دو طرف مسئول هستند، و یا اگر هم نمی دانستند که کار به آنجا کشیده خواهد شد و این از بی اطلاعی و اشتباه آنها بود که کار را به اینجا رساند در این صورت مسئولیت سیاسی دارند.
در آن نامه نوشته ام که آقای احمدی نژاد چه درست و چه نادرست بالاخره اسمش از صندوق ها بیرون خواهد آمد و شانس زیادی برای رقابت با احمدی نژاد وجود ندارد. البته بنده معتقدم علی رغم تمام نارسایی های موجود در انتخابات و آرا به دلائل تحلیلی آقای احمدی نژاد رای هم آورده است و تقلب تعیین کننده ای در تجمیع آرا صورت نگرفته بود.
دلیل شما برای این استدلال چه بود که احمدی نژاد برنده انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود؟
این شاید برای من به عنوان یک کنشگر سیاسی که در ستاد آقای کروبی بودم طبعا پذیرفته شده نبود که این حرف را پیش از انتخابات بزنم اما در واقع استدلال من به پول نفت بر می گشت. شما می دانید که در آن زمان درآمدهای نفتی ایران بیشترین در آمدها تا آن زمان بوده است. در بهار سال 88 دولت چیزی بیش از 10 میلیارد دلار پول در داخل جامعه تزریق کرد که بحث سیب زمینی ها و اینها رقم بسیار بسیار ناچیز و پیش پا افتاده آن بوده است، توجه دارید این رقم چقدر است؟ وقتی شما پول نفت داشته باشید خیلی کارها می توانید بکنید که ما در آن زمان دیدیم که همین اتفاق هم افتاد و در نتیجه نهایی انتخابات نیز تعیین کننده بود.
چطور شد که شما در ستاد آقای کروبی مشغول به فعالیت شدید؟
زاویه نگاهم را در 15 فروردین سال 88 طی یادداشتی به نام "ورود به انتخابات از کدام منظر؟" نوشته و منتشر کردم. برای من نتیجه انتخابات در درجه اول اهمیت نبود. مهم این بود که نهاد انتخابات در کشور ما حفظ شود. این هدف اصلی من بود حالا اگر کاندیدای مورد نظر ما هم رای می آورد چه بهتر اما این هدف در اولویت های بعدی من بود. اولویت اصلی من این بود که انتخابات در کشور ما حفظ شود و از بین نرود. بعلاوه مشارکت در یک کنش سیاسی به ارتقای سطح سیاست در جامعه کمک می کند چه انتخاب بشوی و چه نشوی. در واقع نگاه من به انتخابات 88 مثل بذری بود که باید پاشیده می شد تا 4 سال بعد برداشت شود.
آقای عبدی به نظر شما چرا در انتخابات سال 88 بحث تقلب فراگیر شد و کاندیداهای رقیب آقای احمدی نژاد مدعی تقلب شدند؟
این بر می گردد به سوء ظن دو طرف نسبت به هم. وقتی ما کسی را دزد بدانیم نگاهمان به رفتارهای او یک جور است و وقتی او را امین بدانم استنباطمان از رفتارها و کارهای او نوع دیگری است. در سال 88 هم همین اتفاق رخ داد. نگاه به کارهای دولت احمدی نژاد برای رقبای وی معنی منفی داشت همچنان که کارهای فعالان رقیب هم برای حکومت معنایی مشابه داشت و این بدگمانی طرفین باعث شد که بدترین برداشتها از هر رفتار طرفین صورت گرفته و آن اتفاقات هم رخ دهد. البته به نظر من اصلاح طلبان در دام طرف مقابل نیز افتادند و مسیری را رفتند که برایشان برنامه ریزی یا حداقل آماده شده بود!
به نظر شما چرا در انتخابات سال 92 دیگر بحث تقلب مطرح نشد و این بار هفتاد و سه درصد مردم بر خلاف پیش بینی های رسانه های خارجی به پای صندوق های رای آمدند و باز رای دادند و این بار نام آقای روحانی از صندوق بیرون آمد؟
معتقدم بیشتر مردمی که سال 92 به پای صندوق های رای آمدند نظرات منتقدین را در باره سال 88 و بحث تقلب به تعبیری که آنان طرح کردند قبول نداشتند. و حتی بسیاری از آنان کسانی بودند که به احمدی نژاد رای داده بودند و آمدند جبران کنند. همچنین معتقدم که در سال 88 شاهد پدیده انتخاباتی نبودیم بلکه نوعی ستیز سیاسی در قالب انتخابات را شاهد بودیم. اما در سال 92 رقابت بجای ستیز در قالب انتخابات برگزار شد. به چه معنا؟ برای اینکه منظور خودم را درست منتقل کنم باید بگویم، رخداد واقعی انتخابات یعنی وقتی که رای گیری تمام شد همه احساس آرامش کنند نه اینکه تازه اول نگرانی همه باشد. در انتخابات آمریکا هم شما این را میبینید که یک رقابت سخت و نفس گیری انجام می شود اما زمانی که رای گیری تمام شد دیگر همه احساس آرامش می کنند و فضای آرامی حکمفرما می شود. به نظر من در انتخابات سال 92 چنین فضایی حاکم شد و باعث شد که مردم نیز در انتخابات شرکت کنند.
فکر می کنید چرا در سال 92 گزینه مورد نظر احمدی نژاد نتوانست به صحنه بیاید و رای کسب کند؟
این هم بر میگردد به همان بحث پول نفت. چون در سال 92 دیگر پول نفت تمام شده بود! و احمدی نژادیسم موضوعیت خود را از دست داده بود. شعارهای احمدی نژادیسم در غیاب پول نفت مثل باز کردن مغازه یخ فروشی در قطب شمال است.
نظر شما درباره رد صلاحیت آقای هاشمی و حضور نیافتن آقای خاتمی در انتخابات سال 92 چیست؟ من به خاطر دارم که همان زمان هم شما گفته بودید که نمی گذارند آقای هاشمی به سرانجام مطلوب در انتخابات برسد.
معتقد بودم که اگر آقای هاشمی و آقای خاتمی در انتخابات سال 92 شرکت می کردند باز همان اتفاقات سال 88 تکرار می شد زیرا معنای انتخابات به تعبیری که گفتم تغییر می کرد و احتمالاً این بار بدتر هم تکرار می شد. برای همین نمی شد که آقای هاشمی و آقای خاتمی در این انتخابات حاضر شوند و باز ما شاهد همان اتفاقات سال 88 نباشیم و در واقع نمی گذاشتند که این دو نفر در انتخابات شرکت کنند. در مورد جمله ام هم گفتم در روز 24 خرداد قطعا شاهد ریاست جمهوری این دو نفر نخواهید بود.
به عنوان سوال آخر، به نظر شما چطور شد که آقای آخوندی و نجفی که در انتخابات سال 88 به ترتیب در ستاد آقای موسوی و کروبی مشغول بودند و مدعی تقلب در انتخابات سال 88 شده بودند سال 92 در مجلس در روز رای اعتماد آمدند و گفتند ما هیچ گاه نگفتیم تقلبی صورت گرفته است؟!
من این را نمی دانم که آیا اساساً چنین موضعی گرفته اند یا نه و اگر گرفته اند چرا چنین موضع گیری گرفته اند. بهتر است از خود این افراد سوال کنید. ولی فرض کنیم کسی چنین کرده باشد در این صورت بیش از این که نقد را متوجه فرد کنیم که در جای خود ضروری است باید به ساختار توجه داشت که چرا چنین پدیده هایی مشاهده می شود.
ممنون از اینکه فرصتی را در اختیار ما قرار دادید تا در خدمت شما باشیم.
موفق باشید.
مقصر اصلی مطرح شدن احمدی نژاد رسانه ها هستند
عباس عبدی همونیه که در سال 88 جزو سبزی ها و فتنه ای ها بود و اسناد محرمانه مملکتی توی خونش پیدا شد . چه جالب . الان شده دلسوزه انقلاب .