به گزارش پارس به نقل از تسنیم، اسناد و دست‌نوشته‌های شخصیت‌های سیاسی همواره یکی از مهمترین منابع ارجاع پژوهشگران، برای شناخت صحیح از مقاطع مختلف تاریخ است. هنگامی که عده‌ای سعی در وارونه جلوه‌دادن تاریخ دارند و به نوعی بزک‌کردن خصلت‌های غلط یک حاکم دارند، این اسناد و دست‌نوشته‌ها، شاهد خوبی برای برملاکردن دروغ‌گویی‌ها هستند. برای شناخت بهتر تاریخ دوران حکومت رژیم پهلوی و روشن شدن چندین شبهه تاریخی که چند وقتی است از طرف دشمنان انقلاب اسلامی مطرح شده است، با یعقوب توکلی، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ معاصر به گفت‌وگو نشستیم. توکلی در این گفت‌وگو با استناد به گفته‌ها و خاطرات درباریان به تعدادی از این شبهات درباره رژیم پهلوی پاسخ داد. بعضی از گفته‌های توکلی، تا به امروز در فضای رسانه‌ای کمتر انتشار یافته است.


توکلی در ابتدای این گفت‌وگو، با اشاره به هدف روی کارآمدن محمدرضا پهلوی، گفت:از نظر بنده، رژیم پهلوی بر اساس اندیشه‌ای بر سر کار آمد‌ که ‌تلاش می‌کرد، برای تغییر جامعه ایران، اسلام٬ دین٬ فرهنگ و پیشینه تاریخی این سرزمین را کنار زند و جریان‌های ضددینی مثل جریان بابیه، بهاییت٬ یهود و زرتشتیان مخالف اسلام را در خدمت ‌گیرد.

توکلی نیاز ایران به راه‌آهن را در قسمت شرق به غرب دانست و با بیان اینکه راه‌آهن شمال به جنوب برای ایران منفعت نداشت، اذعان داشت: در دوران پهلوی، همه آنچه که در کشور اجرا شد، به نوعی در مسیر منافع غرب است که در ظاهر شکل وطنی نیز شاید به خود می‌گرفت. به طور مثال، راه آهن جنوب که ساخته شد، واقعا نیاز اقتصادی ما و آنچه که برای ما منفعت داشت راه‌آهن شمال به جنوب نبود، بلکه راه آهن شرقی‌غربی بود.

روشن کردن این شبهه که آیا شاه با زبانی صریح با مسئولان انگلستان صحبت می کرد، بخش دیگری بود که توکلی به آن پاسه داد، توکلی در این رابطه گفت: او جسورانه صحبت نمی‌کند، بعضی اظهارنظرها اقتضای فضای مطبوعات است و این را سیاستمدارها می‌فهمند. شما ببینید در پشت‌صحنه، پهلوی به هیچ‌عنوان چنین جسارتی را دربرابر انگلیسی ها ندارد. به طور مثال حتی در رابطه با آمریکا نیز بعد از مرگ کِنِدی ، به جانسون می‌گوید، ایشان با ما مهربان نبود و کم لطفی کرد.

این استاد دانشگاه افزود: اخیرا خاطرات آقای شاپور آذربرزین منتشر شد، در یکی از خاطرات وی آمده است:«‌سه بار محمدرضا اراده کرد من فرمانده نیروی هوایی شوم، اما‌ فردا صبح دیدم، نام شخص دیگری را برای این سمت اعلام کردند و معلوم شد سفارت آمریکا در این قضیه نقش داشته است. من حتی جسارت کردم به اعلیحضرت و گفتم شما اجازه بدهید من شنودهای داخل کاخ را پیدا کنم، ظاهرا اینجا هر تصمیمی‌ گرفته می‌شود سفارت مطلع است. چطور شما سرشب گفتید من فرمانده نیروهوایی شوم، دوستان نیز به من تبریک گفتند و برای من دست گل فرستادند، اما فردا صبح می‌بینم، ربیعی فرمانده نیروهوایی می‌شود برای همراهی با ربیعی نیز سفیر آمریکا می‌آید.»

این پژهشگر تاریخی با بیان اینکه جنگنده اف۱۴ کاربرد مناسبی برای تشکیلات نیرودریایی آمریکا پیدا نکرد و باعث شد شرکت گرومن درآستانه ورشکستگی قرار گیرد، گفت: به همین‌خاطر ایران را مجبور به خرید این نوع جنگنده کردند. ایران این هواپیما را خرید. درحالی‌که ما با همان هزینه می‌توانستیم، ۲۹۰ فروند جنگنده "اف۱۵" خریداری کنیم که تا به امروز نیز کاربرد داشت. رهگیر، بمب افکن و شکاری بود. ما برای اینکه شرکت گرومن ورشکست نشود ۸۰ فروند هواپیمای "اف۱۴" از آمریکا خریدیاری کردیم. هواپیمای "اف۱۴" تنها مزیت‌اش، داشتن موشک فونیکس بوده که همزمان می‌توانست برای چند هدف شلیک ‌شود.قطعات هیمن موشک فونیکس‌ نیز به همراه "اف۱۴" به ما ندادند ،بلکه این قطعات را متفرق کردند و در بین قطعات نیروی زمینی در مراکز مختلف کشور توزیع کردند.


موضوع حضور ارتش در منباسبات قضایی کشور، بخش دیگر این گفت‌وگو را تشکیل می‌داد، وی در این‌باره گفت:در این ارتش، ‌بی‌رحم‌ترین‌ها، دادستان نظامی می‌شدند و همیشه مطابق توصیه‌های ساواک، دادستان نظامی حکم صادر می‌کرد. این سیستم قضایی حامی این ساختار غیر‌عادلانه و حاکمیتی است. بارها اتفاق افتاد، وقتی جوانی را دستگیر می‌کردند، دادستان می‌گوید، من صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارم، این پرونده را قاضی نظامی باید رسیدگی‌ کند، این حرف یعنی آن جوان به دست جلاد سپرده ‌شود. خانم شیرین عبادی مدتی قبل از انقلاب، دادستان تهران بوده، نگاه کنید چه تعداد پرونده‌ی‌ شخصیت‌های سیاسی و جوانان انقلابی را وی به دادگاه‌نظامی ارجاع داده است تا در دادگاه نظامی سخت ترین مجازات‌ها و شکنجه‌ها در انتظار آن‌ها باشد. جالب اینجاست شیرین عبادی، امروز فعال حقوق بشر شده است و مجامع غربی به این‌خاطر جایزه می‌گیرد.

مشروح این گفت‌وگو را با یعقوب توکلی در زیر می خوانید:

یکی از موضوعاتی که امروز کمتر به آن پرداخته شد، چرایی روی کار آمدن محمدرضا شاه توسط دولت آمریکا است، به عنوان اولین سوال بفرمائید، پهلوی دوم با هدف پیاده‌سازی چه اندیشه‌ای روی کار آمد؟

توکلی: بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی بحث از علل تغییر حاکمیت در ایران و سقوط رژیم پهلوی و به عبارتی علل شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ایران مطرح می‌شود٬ برای جامعه و جوان امروز ما که فضای حاکمیت، سیاست، اقتصاد و فرهنگ را در عرصه حاکمیت پهلوی تجربه نکرده است، به نوعی شک و تردید جدی رقم می‌زند.

بخصوص اینکه در سال‌های اخیر با ما یک موج گسترده سفسطه تاریخی روبرو هستیم. بخشی از این تندبادهای تاریخی که حتی بسیاری از دوستان ما را نیز در معرض خود قرار داده، به این خاطر است که دوستان انقلاب به دلیل آسایش خاطرشان از گذشته و اینکه پهلوی‌ها سوختند و رفتند، دیگر سیرمطالعاتی را انجام نمی‌دهند.

فساد به معنای خاص فساد تنها فساد اخلاقی نیست، بلکه فساد در موضوعات مختلف در این کشور جریان پیدا کرد که جامعه را قانع کرد، برای تغییر این وضعیت تن به فداکاری دهد. یکی از محوری‌ترین موضوعات فساد در ایران فساد سیاسی بود. وقتی فساد سیاسی را ما مطرح می‌کنیم به این معنا که فساد سیاسی ناشی از این واقعیت که فساد سیاسی هم در حوزه اندیشه و مبانی مشروعیت رژیم وجود داشت، به این معنی که رژیم پهلوی بر اساس چه اندیشه‌ای بر سر کار آمد؟

از نظر بنده، رژیم پهلوی بر اساس اندیشه‌ای بر سر کار آمد‌ که ‌تلاش می‌کرد، برای تغییر جامعه ایران، اسلام٬ دین٬ فرهنگ و پیشینه تاریخی این سرزمین را کنار زند و جریان‌های ضددینی مثل جریان بابیه، بهاییت٬ یهود و زرتشتیان مخالف اسلام را در خدمت ‌گیرد. لذا شما می‌بینید که در مبنای شکل‌گیری حکومت‌پهلوی با چنین پدیده‌ای سروکار روبه‌رو است.

تاثیر بهاییت در حکومت قبل از انقلاب، در چه حدی بود؟

توکلی: هویدا یکی از این چهره‌ها است، وی منشی عباس افندی بود. بعد از آن، کسی که بهایی‌ها وی را تحت تعلیم قرار می‌دهند، شخصی به‌نام اردشیر جی است. وی روحانی معروف زرتشتیان ‌پارسیان هند است‌که عضو سرویس‌ امنیتی MI۶ نیز است. رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک لندن آقای فرد هالیدی کتابی دارد با عنوان " دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران" که آن در کتاب صریح می‌گوید ‌که یکی از دلائل هم‌پیوندی بازار با روحانیت این است که محمدرضا تمام اقتصاد کشور را در اختیار تجار یهودی‌، بهایی‌و زرتشتی گذاشته است.

بهاییان بیشتر از این نیروی فعال نداشتند تا در سیستم‌حکومتی از آن استفاده کنند. حتی شخص رضاخان با تشکیلات "بابیه" رفت و آمد دارد و در واقعیت نیز می‌بینیم، آنچه که رضاخان اجرا کردف چیزی غیر از اراده جریان بهاییت و بابیه در ایران نبود. شما اگر مبانی فکر بهاییت را در ایران رصد کنید، به این نتیجه می‌رسید، مبارزه اساسی با اسلام و روحانیت به طور کامل توسط تفکر بهاییت پیاده‌سازی می‌شد.

در ماجرای تخریب قبور مطهر بقیع که مردم ایران اعتراض کردند٬ نماینده‌ای که رضا شاه برای آرام کردن مردم به عربستان فرستاد آقای عین‌الملک هویدا است. ملک عبدالعزیز حاکم وقت عربستان به مرحوم صاحب‌فصول گفت: نیروهای ما، برای تخریب بقیع اصرار نداشتند، بلکه بیشترین اصرار را نماینده دولت شما داشت که می‌گفت، شما [اماکن متبرکه] خراب کنید، زیرا از مردم ایران بخاری بلند نمی‌شود. عین‌الملک هویدا به حاکمان اطمینان ایجاد کرد که شما هر کاری بکنید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.

در دوران پهلوی، همه آنچه که در کشور اجرا شد، به نوعی در مسیر منافع غرب است که در ظاهر شکل وطنی نیز شاید به خود می‌گرفت. به طور مثال، راه آهن جنوب که ساخته شد، واقعا نیاز اقتصادی ما و آنچه که برای ما منفعت داشت راه‌آهن شمال به جنوب نبود، بلکه راه آهن شرقی‌غربی بود.

راه آهن شمال جنوب را برای چه ساختند؟ برای انتقال نیرو؟

توکلی: راه آهن که احداث شد به این دلیل بود که انگلستان هر لحظه اراده کند به مرزهای شوروی دسترسی پیدا کند تا بتواند ۲۴ ساعته منتقل شود. حالا مگر اینها در جنگ جهانی اول نتوانستند این کار را انجام بدهند؟! شما اگر آن دوره را ببینید، راه آهن برلین -بغداد-کویت یک رویای استراتژیک بود.

یعنی زیرساخت های کشور ما حافظ منافع همان کشورها بود در اصل.

توکلی: اینجا یک خط ترانزیت عظیم بین المللی ایجاد می‌شود. راه آهن شمال جنوب ما با ۱۵۰ تن جابه جایی کالا روزانه مواجه بود تنها برای استفاده کشورهای خارجی بود، نه بهره‌وری داخلی. لذا دکتر مصدق می‌گوید، هرکس به راه آهن شمال جنوب رای بدهد به کشور خیانت کرده است. می‌گوید این راه آهن برای انگلستان‌ ساخته می‌شود. اینجا ما با یک فساد سیاسی‌ کامل ‌در زمان پهلوی اول و پهلوی دوم مواجه هستیم. لذا وقتی جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد، استکبار با اشاره‌ای رضا شاه را بردند و بعد محمدرضا را آوردند.

***راه آهن شمال جنوب ما با ۱۵۰ تن جابه جایی کالا روزانه مواجه بود تنها برای استفاده کشورهای خارجی بود

ولی برخلاف رضا خان که حامی اول وی انگلستان است، آمریکا برای نشاندن محمدرضا پهلوی بر روی تخت سلطنتی، وارد می‌شود.

توکلی: مرحله اول انگلستان وارد می‌شود و بعد هنگامی‌ که جنبش ملی شدن صنعت نفت آغاز شد، یعنی ناسیونالیسم‌ ضد استعماری در دنیا به واسطه تضعیف انگلستان جولان می‌داد، آمریکا آمد و بر این موج نهضت‌های ضد استعماری در دنیا غلبه پیدا کرد.

در مصر، اندونزی، هند، ایران و در همه کشورها جنبش‌های ضد استعماری راه افتاد، یعنی ناسیونالیسم ضد استعماری، بعد از جنگ‌جهانی دوم پیدا شد. آمریکا با تمام این نهضت‌ها توانست همراهی کند لذا وقتی دولت مصر کانال سوئز را در سال ۵۶ "ملی" عنوان کرد، انگلستان، فرانسه و اسرائیل به مصر حمله کردند ولی آمریکا علیه این کشورها اعتراض کرد، قطع‌نامه تصویب کرد و متجاوزها را مکلف کرد‌ از مصر خارج ‌شوند.

آمریکا چرا این سیاست را پیش گرفت؟

توکلی: چون آمریکا به دنبال این بود قدرت انگلستان را در فضای بین الملل تضعیف ‌کند و خودش جانشین بریتانیا ‌شود.

برای همین بود که وقتی می خواستند از شجاعت محمدرضا بگویند، می‌گفتند وی خیلی جسورانه با انگلیس صحبت می‌کند؟

توکلی: او جسورانه صحبت نمی‌کند، بعضی اظهارنظرها اقتضای فضای مطبوعات است و این را سیاستمدارها می‌فهمند. شما ببینید در پشت‌صحنه، پهلوی به هیچ‌عنوان چنین جسارتی را دربرابر انگلیسی ها ندارد.

پس جسارت نیست ترفند سیاسی است.

توکلی: به طور مثال بعد از مرگ کِنِدی ، به جانسون می‌گوید، ایشان با ما مهربان نبود و کم لطفی کرد. شما جسارت نمی‌بینید، هنگامی‌که کودتای ۲۸ مرداد در ایران اتفاق افتاد، شما اوج فساد سیاست را می‌بینید. آمریکا و انگلیس‌ برای ایران دولت کودتا را حاکم کردند و حال‌که دولت کودتا را بر ما حاکم کردند، یک ساختار نظامی و امنیتی معطوف به خشونت حداکثری ایجاد کردند‌ که‌ بر‌ کشور ما حاکم شود. ما بعد از این واقعه، حاکمیت نظامی را در ایران مشاهده می‌کنیم که آمریکا بر سر کار آوردند و تا لحظه آخر از این ساختار حمایت می‌کند.

معمولا حکومت‌هایی که تک نفره اداره می‌شود، آسان‌تر استعمار می‌شود نسبت به حکومت‌هایی که نهاد دموکراسی است و می‌تواند آگاهی ایجاد کند.

توکلی: بله، راحت‌تر استعمار می‌شوند و اگر نیاز به تغییر باشد، تغییر در ساختار حکومت ایجاد نمی‌شود بلکه کشور اشتعمارگر تغییر می‌کند. آنهایی که اشرافیت سیاسی آنگولوفیل{طرف دار انگلیس} بودند حالا به آمریکافیل{طرف‌دار آمریکا} تبدیل شدند، یعنی اگر پدر آنگولوفیل بود، آمریکا کمک کرد و پسر آمریکافیل‌ شد. جالب اینجاست‌ جریان روشنفکری نیز در این دوره، از روشنفکری انگلیسی و فرانسوی به روشنفکری آمریکایی در ایران تغییر کرد.

بعد از ۲۸ مرداد؟

توکلی: بله. حتی منظر دانشگاهی ما نیز به همین صورت است. در این دوره هنگامی‌که آمریکایی‌ها بر ایران حاکم شدند، تمام‌ ابزارهای سلطه را آوردند و ما دخالت دولت آمریکا و سفارت آمریکا را در تمام دولت‌ها و حتی در انتصابات‌ها مشاهده می‌کنیم. سفارت آمریکا تصمیم می‌گیرد، فرمانده نیرو هوایی ایران چه فردی باشد. اخیرا خاطرات آقای شاپور آذربرزین منتشر شد، در یکی از خاطرات وی آمده است:«‌سه بار محمدرضا اراده کرد، من فرمانده نیروی هوایی شوم، اما‌ فردا صبح دیدم، نام شخص دیگری را برای این سمت اعلام کردند و معلوم شد سفارت آمریکا در این قضیه نقش داشته است. من حتی جسارت کردم به اعلیحضرت و گفتم شما اجازه بدهید من شنودهای داخل کاخ را پیدا کنم، ظاهرا اینجا هر تصمیمی‌ گرفته می‌شود سفارت مطلع است. چطور شما سرشب گفتید من فرمانده نیروهوایی شوم، دوستان نیز به من تبریک گفتند و برای من دست گل فرستادند، اما فردا صبح می‌بینم، ربیعی فرمانده نیروهوایی می‌شود برای همراه با ربیعی نیز سفیر آمریکا می‌آید.»

داستان به این شکل است که شما شاهد سیطره کامل غرب و آمریکا بر سیاست کشورتان هستید. از قانون کاپیتالسیون به عنوان یک قانون ننگین تا قراردادهای رسمی کشور مثل کنسرسیوم(Consortium) همه تحت اختیار آمریکا است.

آقای توکلی آن بحث غنی سازی نود درصدی هم که به شاه می دادند، ذیل همین بحث می آید؟

توکلی: این یک دروغ تاریخی است. من یک نمونه خدمت شما بگویم. شرکت گرومن یک جنگنده‌ای به نام اف‌۱۴ ساخت. این اف۱۴ هواپیمای رهگیر برای نیرو‌ی‌دریایی‌آمریکا بود که بُرد آن ۱۵۰ مایل است. این جنگنده کاربرد مناسبی برای تشکیلات نیرودریایی آمریکا پیدا نکرد و باعث شد شرکت گرومن درآستانه ورشکستگی قرار گیرد.به همین‌خاطر ایران را مجبور به خرید این نوع جنگنده کردند.

ایران این هواپیما را خرید. درحالی‌که ما با همان هزینه می‌توانستیم، ۲۹۰ فروند جنگنده "اف۱۵" خریداری کنیم که تا به امروز نیز کاربرد داشت. رهگیر، بمب افکن و شکاری بود. ما برای اینکه شرکت گرومن ورشکست نشود ۸۰ فروند هواپیمای "اف۱۴" از آمریکا خریدیاری کردیم. هواپیمای "اف۱۴" تنها مزیت‌اش، داشتن موشک فونیکس بوده که همزمان می‌توانست برای چند هدف شلیک ‌شود.قطعات هیمن موشک فونیکس‌ نیز به همراه "اف۱۴" به ما ندادند ،بلکه این قطعات را متفرق کردند و در بین قطعات نیروی زمینی در مراکز مختلف کشور توزیع کردند.

به این خاطر که اگر زمانی ما به استفاده از موشک فونیکس احتیاج داشتیم، آمریکایی‌ها باید به ما اجازه می‌دادند تا ما این قطعات را پیدا، جمع و بعد از آن استفاده کنیم. سپهبد آذر برزیین می‌گوید، ما متوجه این مسئله شدیم و به محمدرضا گفتیم: «قطعات موشک فونیکس در انبارهای نیروی زمینی در خرم آباد است. وی می‌گوید وقتی به شاه گفتم، علیحضرت به ما گفت، قطعات سرجایش باشد، چیزی جابه جا نکنید و به آمریکایی‌ها چیزی اعلام نکنید که فهمیدید» و جالب‌تر اینکه ما فقط به ۴ مستشار برای اداره این هواپیمایی که به کار ما نیز کامل نمی‌آمد، نیاز داشتیم، اما شرکت گرومن ۳۰۰ مستشار به ایران فرستاد، که از ایران‌ با زن، بچه و امکانات حقوق می‌گرفتند.

خوب است بدانید حقوق یک وزیر ۱۲ تا۱۵ هزار تومان بود، یک سرهنگ خلبان با ماموریت هایش که بالاترین حقوق را در داشت، ۱۸ هزار تومان دریافت می‌کرد اما یک مستشار آمریکایی ۳۶ هزارتومان در ایران حقوق می‌گرفت، یعنی ۲-۳ برابر بیشتر از یک وزیر حقوق میگرفت.

این فقط حقوق وی بود لذا رئیس اداره مستشاران می‌گوید، هواپیما اف۱۴ برای آقایان مثل تاکسی! بود، حتی برای تفریح با جنگنده اف۱۴ می‌رفتند، با وجود اینکه در هر پرواز باید بسیاری از قطعات عوض ‌شود. نکته قابل توجه این است که نظامی‌های ایران حتی اجازه باز کردن جعبه سیاه را نیز نداشتند. سیاست استکبار این بود که ما تنها مصرف‌کننده باشیم و اجازه هر گونه اطلاع از سیستم این جنگنده‌ها به قوای نظامی داده نمی‌شد.

به خاطر مشاهده همین واقعیت‌ها، نیروهای همافر در ایران جزو اولین نیروهای شورشی در نظام‌شاهنشاهی هستند؟

توکلی: بله، زیرا پشت صحنه ماجراها را می‌دیدند. استعمار در ایران به نحوی است که به آن‌ها اجازه نمی‌دهند، یک‌جعبه‌سیاه را باز کنند. آن وقت آمریکا و غرب به ایران غنی سازی ۹۹% می دهند. سندی نیز وجود ندارد که شما بخواهی ثابت کنید این توافق در شرف بود یا خیر.

این نیروگاهی که انتهای خیابان کارگر وجود دارد، چه کاربردی داشت؟

توکلی: در حد تحقیقات آزمایشگاهی بود. قطعا اجازه نمی‌دادند وارد غنی‌سازی شوند. در سال ۱۳۲۸ در ایران دانشکده خلبانی وجود داشت که سه-چهار دوره خلبان تربیت کردند. اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد دانشکده خلبانی را تعطیل کردند و گفتند، بعد از این شما باید خرید دوره کنید یعنی فردی که می‌خواهد، خلبان شود، حساب کردند، ۱۰۰هزار دلار هزینه دوره‌اش است.

نیروها را گزینش می‌کردند و بعد به آمریکا می‌فرستادند، در ازای آموزش او چند صد هزار دلار می دادند، هنگامی که وی خلبان می‌شد و به کشور باز می‌گشت، علاوه بر خلبان شدن، آدم آمریکا نیز می‌شد. البته افرادی نیز که استقلال شخصیت داشتند، وطن دوست بودند، مسلمان بودند و زیر بار تعهد دادن به آنها نرفتند ولی طبیعی بود که زندگی در هر نقطه‌ای باعث ایجاد سمپات(تعلق به‌خاطر) به آن‌جا می‌شود.

وقتی به شما اجازه نمی‌دهند، شما نیروها را خودتان تربیت ‌کنید و باید هزینه مستشاری و آموزشی به آمریکایی‌ها ‌دهید، آیا به شما اجازه می‌دهند، دانش هسته‌ای داشته باشید؟ متاسفانه بسیاری از اوقات به دلیل عدم اطلاع کافی، این شبهات برای عده‌ای باور پذیر می‌شود و گمان‌ می‌کنند آمریکا به پهلوی اجازه غنی‌سازی می‌دادند.

استکبار به گاو و گوسفند این مملکت رحم نکرد. این گزارش خانم کَدی است، اول به بهانه ساخت مجتمع های بزرگ تولید شیر و گوشت، صنعت دامداری را نابود کردند، بعد گفتند این مجمتع را نمی‌شود شاخت، پس از زلاندنو یا استرالیا یا آمریکا گوشت وارد کنید. این دروغ های بزرگ در کشور ما متاسفانه در سال های اخیر گوینده زیاد پیدا کرده است.

در رابطه با دستگاه قضایی در دوران پهلوی توضیح بفرمائید؟ ساختار چگونه بود؟

توکلی: ساختار قضایی در ایران قبل از پهلوی‌ در دوره مشروطه و قبل از مشروطه دست روحانیت و محاکم شرعی است البته در دوره مشروطه تعدیل شد و سیستم های جدید قضا شکل گرفت و تحصیل کرده‌های دانشگاه به همراه وکلای ملبس این ساختار را هدایت می‌کردند. در دوره حاکمیت رضا‌خان، جریان روشنفکری که به دنبال حذف شرع و حاکمیت عرف در ایران بود، ‌فرصت اعمال نظر پیدا کرد. البته در بخش‌هایی نیز باعث بهبودی مسائل دنیوی گشت. اما بصورت کلی این نظام قضایی در خدمت‌ ساختار ظالمانه و جابرانه بود.

رضا‌خان ۴۴۰۰ پارچه آبادی را به نام خود سند زد. این تخلفات در نظام قضایی انجام شد یا در این دوره تقریبا ۲۰ هزار نفر طی این دوره کشته شدند که نظام قضایی اختیاراش را ایجاد کرد. خصوصا آنهایی که دستگیر شدند و در زندان مردند. دوره بعد از رضا‌خان هم شما می‌بینید این اتفاق به طور جدی افتاد، لذا من یک نمونه را همیشه می‌گویم، ساختاری که علی اکبر داور(وزیر مالیه رضاشاه) پایه گذار نظام قضایی ایران از شدت بی عدالتی در ایران ایجاد کرد، به حدی وحشتناک است که وقتی رضا خان به او گفت: خفه شو، بتمرگ، ترجیح می دهد خود را خفه(خودکشی) کند ولی وارد همان سیستمی که خودش درست کرده است، نشود. چرا که می‌داند چه سیستم جابرانه و ظالمانه‌ای درست کرده است. اتفاق دیگر این است که ارتش وارد ساختار قضایی کشور می‌شود.

از چه مسیری ارتش به ساختار قضا وارد می‌شود؟

توکلی: از مسیر تغییر قانون ارتش و تبدیل ارتش به وسیله‌ای برای حفظ سلطنت. در همه جای دنیا وظیفه ارتش دفاع از مرزها است. ارتش نباید در درگیری‌های داخلی خیابانی مردم دخالت‌کند.

به دلیل اینکه زبان ارتش، زور حداکثری است. زبان تیربار، دوشکا و تانک است و از این جهت شبیه پلیس نیست. پلیس وقتی درگیر میشود، از ابزار بازدارنده‌ای همچون باتوم، گاز اشک آور و آب‌پاش استفاده می‌کند. اما وقتی ارتش می آید با تانک و تیربار وارد می‌شود. این ارتش که وظیفه پیدا کرد که در امنیت داخلی ایفای نقش ‌کند، هرکسی را که به عنوان اقدام کننده علیه امنیت داخلی بشناسد، او را وارد دستگاه قضایی که در ارتش ایجاد شده است می‌فرستد. همه نیروهای معترض و انقلابیونی که به وضع موجود اعتراض داشتند، بررسی وضعیت آن‌ها از دادگستری عادی اعلام سلب صلاحیت می‌شد و به دادگاه نظامی برای محاکمه منتقل می‌شدند.

در این ارتش، ‌بی‌رحم‌ترین‌ها، دادستان نظامی می‌شدند و همیشه مطابق توصیه‌های ساواک، دادستان نظامی حکم صادر می‌کرد. این سیستم قضایی حامی این ساختار غیر‌عادلانه و حاکمیتی است. بارها اتفاق افتاد، وقتی جوانی را دستگیر می‌کردند، دادستان می‌گوید، من صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارم، این پرونده را قاضی نظامی باید رسیدگی‌ کند، این حرف یعنی آن جوان به دست جلاد سپرده ‌شود. خانم شیرین عبادی مدتی قبل از انقلاب، دادستان تهران بوده، نگاه کنید چه تعداد پرونده‌ی‌ شخصیت‌های سیاسی و جوانان انقلابی را به دستور وی به دادگاه‌نظامی ارجاع داده است تا در دادگاه نظامی سخت ترین مجازات‌ها و شکنجه‌ها در انتظار آن‌ها باشد. جالب اینجاست شیرین عبادی، امروز فعال حقوق بشر شده است و مجامع غربی به این‌خاطر جایزه می‌گیرد.

***شیرین عبادی در محاکمه نظامی جوانان انقلابی، نقش مهمی را ایفا کرد

لذا شما با یک نظام قضایی مواجه هستید که در این نظام قضایی همیشه ثروتمند پیروز است و همیشه فقرا محکومند.پس نتیجه می‌گیریم، سیطره دادگاه‌های نظامی بر دستگاه های قضایی آشکار است هر کسی که با عنوان اقدام ضد امنیت ملی به دست دستگاه قضایی سپرده می‌شود، دستگاه قضایی تکلیف برخورد حداکثری با آن‌فرد را به دادگاه نظامی محول می‌کند. لذا طی این دوره، دستگاه قضایی ذیل دستگاه نظامی تعریف می‌شود.

از فساد قضایی گفتید، مقداری نیز از فضای امنیتی در دوران پهلوی بگویید.

توکلی: به طور معمول به نیروی امنیتی حقوق و امکانات داده می‌شود که از امنیت کشور دفاع کنند و برای‌ جامعه ایجاد آسایش کنند و شما در سایه این نیروی امنیتی احساس آرامش کنید اما در دوران شاه، پلیس سیاسی، رکن دو ارتش، ژاندارمری، شهرداری، ساواک،کمیته مشترک ضد خرابکاری و شورای عالی هماهنگی اطلاعات همه در مسیر مبارزه علیه مردم عمل و پیشبرد اهداف و امیال کردند. فردوست در خاطراتش می گوید:«اشرف از من خواست که روابط محرمانه پرویز راجی را کنترل کنم. من گفتم اگر ما بخواهیم روابط محرمانه پرویز راجی را کنترل کنیم، رسوایی برای دستگاه سلطنت به وجود می‌آید، چون این خانم خودش را نمی‌تواند کنترل بکند. برای شاه توضیح دادم، شاه گفت هرچه اشرف گفت، انجام دهید.» اشرف می‌خواست ببیند راجی با اشخاص دیگری ارتباط دارد یا خیر.

در بولتن ساواک آمده بود، ساعت ۱۲ شب، والاحضرت در شب زنگ زد به پرویز راجی و گفت، پرویز جان کجایی؟ من بمیرم برایت، بگذار من بیایم و اینها. و در ادامه این گزارش آمده است: والاحضرت ساعت ۱۲ شب به خانه پرویز راجی رفت. سیستم امنیتی را برای انگیزه شخصی به خدمت می گیرد.

موضوع دیگر که نشان از فساد گسترده دارد، بحث توزیع مواد مخدر توسط درباریان و حکومت شاه است. در اسناد خود پهلوی‌ها وجود دارد که رئیس ژاندارمری کل کشور که وظیفه‌اش باید مبارزه با مواد مخدر باشد، او یکی از بزرگترین توزیع کنندگان مواد مخدر است.

از نزدیکان شاه نیز مسئله توزیع مواد مخدر، اشخاصی فعال بودند؟

توکلی: باند فرح همسر شاه یا اسدالله عَلَم در این زمینه فعال بودند. عَلَم در خاطرات خود خیلی به صراحت می‌گوید:« من نامه مادر یکی از کسانی که دستگیر شد و به خاطر چندگرم محکوم به اعدام شد را برای اعلیحضرت بردم. من پارسال ۳۰ هکتارزراعت تریاک کردم با اجازه وزارت کشاورزی، منافع فراوانی هم بردم اما اینجا پسری به خاطر چند گرم هروئین دستگیر و محکوم به اعدام می شود.امسال هم تریاک فراوانی کاشتم و خیلی خوب جواب داده است.

***عَلَم می گوید: امسال هم تریاک فراوانی با اجازه وزارت کشاورزی کاشتم

این تناقض‌ها و فساد شدیدی‌که ‌جامعه می‌بیند، در فضای امنیت ناامن است. چطور خورده فروش‌های تریاک توسط دستگاه امنیتی جمع می‌شوند و اما تشکیلات فروش هروئین گسترش پیدا می‌کند، این در کشور واقعیت داشت. زیرا کاری بود که دستگاه امنیتی انجام می‌داد.

البته فساد دستگاه امنیتی تنها شکنجه مبارزان سیاسی و حمایت و جهت دهی مسائلی چون توزیع مواد مخدر نبود. این دستگاه در ایجاد اختلاف و منازعه در جاهای مختلف کشور نیز فعال است. در اسناد ساواک کاملا آشکار آمده‌است، باید اختلافات را تعدیل و کنترل کند و دائما با تئوری‌های هوشمندانه ایجاد اختلاف کند.

در ساواک سه تا اداره مستشاری وجود داشت. اداره مستشاری آمریکایی، اداره مستشاری انگلیسی و اداره مستشاری اسرائیل. این سه مجموعه مستشاری باهم بر ساواک نظارت داشتند. جالب اینکه ساواک باید به همه اینها اطلاعات می‌داد ولی از هیچکدام نمی‌توانست اطلاعات بگیرد. در خدمت همه اینها باید می‌بود اما هیچکدام از اینها در خدمت ساواک نبودند. رئیس مستشاری اسرائیل در ساواک نمرود نیمرودی است یا برای انگلیسی شاپور جی است.

لذا از اوایل دهه ۵۰ تا ۵۷ خشونت ساواک به حداکثر می رسد و جامعه تحمل خود را از دست می دهد. ضربه پشت ضربه، درگیری پشت درگیری، قتل پشت قتل و اعدام پشت اعدام. آدم هایی هم که اعدام می شوند اصلا در حدی نیستند که اعدام بشوند.

اختلافات قومی و مذهبی را تشدید کند؟

توکلی: بله، به عنوان مثال ماجرای کتاب شهید جاوید. در اوج این تفرقه که بین تعدادی از علما در رد یا حمایت از این کتاب بوجود آمد، ساواک برای گسترش این شکاف اجتماعی و ایجاد منازعه اجتماعی، کتاب شهید جاوید را چاپ و مجانی توزیع می‌کند که بتواند مخالفانش را از این طریق تضعیف بکند. شما در این فضا می‌بینید که جامعه متوجه این معضل ‌می‌شود.

مسائله دیگری که در حوزه امنیت کشور باید به آن بپردازیم فساد در ساختار استراتژیک کشور است.‌ رژیم پهلوی‌ نقش ارتش را از وظیفه دفاع از مرزها به وظیفه دفاع از امنیت داخلی تغییر داد. در این وضعیت ‌‌جدی‌ترین درگیری های ارتش ما در طول این ۵۰ سال علیه مردم مناطق مختلف است که به دلا‌یل گوناگون تحت ستم قرار گرفته‌اند و اعتراض کردند. در ماجرای مسجد گوهرشاد مشهد، مرحوم آقای بهلول بالای منبر رفته بودند و مردم در مسجد جمع شده‌اند. نظام طاغوت به جای‌اینکه پلیس برای مقابله استفاده کنند، ‌از ارتش برای سرکوب استفاده می کند که ارتش نیز مردم را در مسجد به رگبار می‌بندد.

مشهور‌ترین فرماندهان ارتش به لقب "قصاب" مشهور بودند. سپهبد احمد امیر احمدی‌ به قصاب لرها مشهور بود‌، امیر عبدالله‌ طهماسبی به قصاب اکراد مشهوربود و باقی نیز به همین شکل، القابی در راستای کشتار مناطق مختلف داشتند.

یکی از مسائلی که تا به امروز از ارتش شاه گفته نشد، تلاش نیروهای نظامی ارتش در روند گرفتن اموال مردم در ایران بود. به طور مثل در آمل دو سرهنگ ارتش، ۴۰۰ هکتار جنگل را به مبلغ یک میلیون تومان، برای ۹۹ سال اجاره کردند که با فروش ‌کنده‌هایی که در جنگل باقی بود، چوب ها را فروختند، هزینه اجاره ۹۹ سال آن تامین شد. نکته قابل تامل این است که برای استفاده از این جنگل نیز مردم را به شدت سرکوب کردند.

لذا یکی از دلایل شورش‌های آن دوران، همین قضایای تصرف‌ مناطق عمومی و منافع عمومی مردم توسط ارتش است. به همین خاطر کسانی که حتی مشکل سیاسی نیز با پهلوی نداشتند با دیدن این ظلم ها، با رژیم بد شده‌بودند و عجیب تر اینکه رژیم پهلوی کاری که انجام داد با این نظامیان در عمل اجازه نداد که اصلا ذهن این آدم ها یک کمی بزرگ شود یعنی به محض اینکه کسی آدم باهوشی در ارتش بود فورا حذف می‌شد، یا سیاسی می‌شد. یعنی کارش به زندان می‌کشید یا اگر هم عرق سیاسی نداشت، فورا کنار می گذاشتند.

فرماندهان با همه این ظلم هایی که به مردم می‌کردند اما در مقابل شاه، ذره‌ای اختیار نداشتند.

توکلی: بله، بگذارید در این رابطه به خاطرات یکی از سپهبدهای رژیم طاغوت اشاره کنم. قول سپهبد نجمی ناعینی می‌گوید:« نصف شب خبردادند که علیحضرت وارد محوطه کاخ شد و من به سرعت به داخل کاخ دویدم، خودم را رساندم پای پله ها، ماشین شاه آمد ایستاد. همزمان دوتا سگ دانمارکی شاه هم آمدند. من به حالت سلام ایستادم. دو سگ شاه شروع به لیسیدن پای شاه کردند، شاه هم خم شد با آنها بازی و نوازش‌شان کرد و همراه سگ‌ها رفت. اصلا به من سپهبد نگاه کرد که دقایقی به حالت سلام ایستادم. آن شب آمدم منزل، خیلی گریه کردم که من برای چه کسی خدمت می‌کنم، من از سگ پیش شاه کمتر بودم.»