چرا اوباما به توافق با ایران دست نخواهد یافت؟
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- ترجمه بامداد ايراني- مقالهی زیر نوشتهی گرت پورتر (Gareth Porter) روزنامهنگار تحقیقی آمریکایی است که به فارسی ترجمه کردهام. او در سال ۲۰۱۲ جایزهی مارتا گلهورن (Martha Gellhorn Prize for Journalism) را دریافت کرده است. این جایزه به شیوهای از گزارشگری اعطا میشود که خصوصیت بارز مارتا گلهورن بود: به بیان خودش «زاویهی دید میدانی». این یعنی روایت داستانی انسانی که از روایتهای پذیرفته شده از وقایع عبور کند و روشنگر نیازهای عاجلی باشد که به خاطر رویههای مرسوم تولید خبر در حاشیه قرار گرفتهاند. به گفتهی بنیاد مارتا گلهورن «ما از برندهی این جایزه انتظار داریم که حقیقت گزنده را بگوید، برای تایید آن مستندات معتبر و قدرتمند ارائه کند و عملکرد نظام غالب [سیاسی و اقتصادی] و پروپاگاندای آن یا آنگونه که مارتا میگفت «یاوهگوییهای رسمی» را افشا کند».
همهی کسانی که مذاکرات بر سر برنامهی هستهای و پایان تحریمهای اقتصادی علیه ایران را دنبال کردهاند قبول دارند که دولت اوباما خواستار رسیدن توافق با ایران است. چنین توافقی با منافع واقعی ایالات متحدهی آمریکا همخوانی خواهد داشت و مسیر را برای همکاری دو کشور علیه دشمن مشترک یعنی تروریستهای سنی داعش باز خواهد کرد. علاوه بر این میتواند به یکی از مهمترین دستاوردهای اوباما طی دو دورهی ریاست جمهوریاش تبدیل شود.
اما شواهد نشان میدهند که دولت اوباما به آن اندازه که برای رسیدن به توافق جامع با ایران لازم است از خواستههای خود عدول نخواهد کرد. از یک طرف، سیستم قانونی و سیاسی آمریکا طی بیش از دو دههی اخیر به شدت با منافع اسرائیل گره خورده است. این یعنی موانعی که اوباما برای برداشتن تحریمها علیه ایران پیش روی خود میبیند به مراتب بزرگتر از آنهایی هستند که او برای لغو تحریمهای کوبا پیش رو داشت.
از سوی دیگر، علیرغم اختلاف نظرهایی که بین اوباما و بنجامین نتانیاهو بر سر مذاکرات وجود دارد، واقعیت این است که دولت اوباما به «روایت نادرستی» (false narative) که از برنامهی هستهای سری نظامی ایران نقل شده و اتهام «دغلکاری هستهای» (nuclear deception) که اسرائیل مدتها مروج آن بوده است باور دارد. در اکتبر ۲۰۱۳، وندی شرمن (Wendy Sherman) مذاکره کنندهی ارشد آمریکا با ایران (وندی شرمن دست پروردهی وارن کریستوفر وزیر امور خارجهی کابینهی بیل کلینتون است. او همچنین معاون هیلاری کلینتون در دوران وزارتش بود) به کمیتهی نمایندگان کنگره (Congressional committee) گفت که به ایران اعتماد ندارد چرا که «میدانیم فریبکاری بخشی از DNA است» (we know deception is part of the DNA).
از این مهمتر اما شواهدی است که نشان میدهند دولت اوباما چندان انگیزهای برای رسیدن به توافق نهایی با ایران ندارد، چرا که وضعیت موجود (status quo) اغلب خواستههای آنرا تامین میکند.
گاهی آنچه گفته نمیشود بهتر و اساسیتر از آنچه گفته میشود میتواند طرز فکر مقامات سیاسی را به ما نشان دهد. جان کری، وزیر امور خارجهی آمریکا در توضیحاتی که دربارهی تمدید فرصت مذاکرات داد گفت: «ما باید نادان باشیم که به این وضعیت که در آن فاصلهی ایران تا دستیابی به سلاح هستهای بیشتر و نه کمتر شده و جهان به خاطر این مذاکرات به محلی صلحآمیزتر تبدیل شده پشت کنیم». واضح است که منظور او «برنامهی اقدام مشترک» (JPOA یا Joint Program Of Action) است که در نوامبر ۲۰۱۳ به امضای کشورهای ۱+۵ و ایران رسیده بود. بنا بود این توافقنامه به مثابه پلی موقتی برای دستیابی به توافق جامع آتی عمل کند.
میتوان گفت که آقای کری به نکتهای واضح اشاره میکرد. اما آنچه او نگفت این بود که بدون دستیابی به یک توافق جامع نهایی، همهی این موفقیتهای موقتی از دست خواهند رفت. این حذف در بیانات آقای کری این سوال واضح را ایجاد میکند که آیا برنامهی دولت آمریکا این نیست که برنامهی اقدام مشترک را به وسیلهی برای امتداد مذاکرات تبدیل کند تا وقتی که ایران با شرایط آمریکا همراه شود؟ به نظر میرسد پاسخ این سوال این است که دولت اوباما بر این باور است که ایران نهایتا مجبور خواهد شد بیشتر کوتاه بیاید و خواستههایی که واشنگتن مطرح کرده را بپذیرد و یا در غیر این صورت، مذاکرات برای دو سال دیگر ادامه یابد.
گزارش نشریهی پولیتیکو (Politico) دربارهی تصمیمگیری برای تمدید مذاکرات، مفصلا نوع تفکر محاسبهگر مقامات آمریکا را توضیح میدهد. بنا به این گزارش این مقامات «به شدت با این اتهام که کری وقتش را تلف میکند و یا تمدید مذاکرات به معنای ناامیدی است مخالفند»، چرا که به اعتقاد آنها برنامهی هستهای ایران «در جای خود منجمد شده است» و «توافق نوامبر ۲۰۱۳ که شامل آسان شدن محدود تحریمهای بین المللی ایران نیز بود رشد آن را متوقف کرده است». علاوه بر این آنها معتقدند که زمان به سود مذاکره کنندههای آمریکایی است «چرا که ادامهی تحریمها، در حال خرد کردن اقتصاد ایران است».
این نگرش باعث پیشنهاد استراتژی طول دادن مذاکرات تا وقتی که امکان آن وجود داشته باشد میشود. با این باور که ایران نهایتا مجبور خواهد شد خواستههای آمریکا را دربارهی غنیسازی بپذیرد و دست از خواستههای خود مبنی بر لغو تحریمها بکشد.
یک روز بعد [از انتشار مقالهی پولیتیکو]، دیوید ایگناتیوس (David Ignatius) ستوننویس واشنگتنپست که به خاطر تحلیلهایش از طرز فکر مقامات عالیرتبهی آمریکا در حوزهی امنیت ملی (او از قدیم با مقامات ارشد سیاسی تماس نزدیک دارد)، خبر از استراتژی مشابهی داد. او که دیدگاه یک مقام ناشناس دولت اوباما (که مورد استناد پولوتیکو قرار گرفته بود) را منعکس میکرد نوشت که به نظر میرسد فشار اقتصادی بر ایران «به سود غرب عمل میکند»، حتی در شرایطی که مذاکره کنندههای ایرانی هنوز آزادی عمل کافی برای پذیرش شرایط آمریکا را ندارند.
ایگناتیوس وضعیت گفتگوها با ایران را با نوعی از مذاکرات کار (labour negotiation) مقایسه کرد که در آن هر دو طرف یعنی کارگران و مدیران گزینهی توافق یا شکست مذاکرات را بسیار پرهزینه میدانند و در نتیجه همینطور «بدون قرارداد» به مذاکره ادامه میدهند. دو طرف (هر یک بنا به دلایل خاص خود) بر سر این مساله توافق دارند که «هیچ توافقی بهتر از یک توافق بد است، مادامی که دو طرف در حال مذاکره باشند».
جان کری در کنفرانس مطبوعاتی اخیرش به نکتهی ویژهای اشاره کرد. او گفت آمریکا «کارت نهاییاش» (ultimate card) – نظام تحریمها علیه ایران – را تا وقتی که ایران شرایط آمریکا را نپذیرد در دست خود نگاه خواهد داشت: «ما فقط وقتی تحریمها را برخواهیم داشت که توافقی حاصل شده باشد».
جان کری به کلیدیترین واقعیت این مذاکرهها اشاره میکند. دولت آمریکا میتواند به دستاوردهای «برنامهی اقدام مشترک» خوش باشد و در عین حال دست بالا را در چانهزنی با ایران حفظ کند.
این تاکتیک بر پایهی این تصور بنا شده که ایران امکان ترک میز مذاکرات را ندارد. ۶ هفته قبل از مهلت ۲۴ نوامبر (November 24 cut-off date) رابرت آینهورن (Robert Einhorn) که تا ژانویهی ۲۰۱۳ مسئول امور منع گسترش سلاحهای هستهای در وزارت امور خارجهی دولت اوباما بود – و قبلا مفصلا طرز فکر کابینهی آمریکا را دربارهی کلیدیترین مباحث مربوط به مذاکره تا اوایل ۲۰۱۴ شرح داده بود – خطاب به لوس آنجلس تایمز گفت که استراتژی تمدید مذاکرات (rollover strategy) جایگزین قابل قبولی برای توافق نهایی است، چرا که ایران با آن کنار خواهد آمد: «گزینهی ترک میز و اعلام شکست مذاکرات برای هیچ یک از طرفین گفتگو جذاب نیست». او چند روز بعد گزینهی تمدید مذاکرات را اعلام کرد.
مدتها قبل از این، یعنی در دسامبر ۲۰۱۳، گاری سامور (Gary Samore) که قبلا مشاور ارشد اوباما دربارهی موضوع هستهای ایران بود (او در ژانویهی ۲۰۱۳ کابینه را ترک کرد) در نشست امنیت منطقهای (regional security summit) در منامهی بحرین پیشبینی کرد که محتملترین نتیجهی تمدید ۶ ماههی مذاکرات، توافق نهایی نخواهد بود، بلکه «یک توافقنامهی موقتی دیگر» خواهد بود. به اعتقاد او این فرایند «تمدید توافقهای موقتی» میتواند تا پایان دور دوم ریاست جمهوری اوباما ادامه یابد.
سامور، مدیر اجرایی تحقیقات (Executive Director for Research) «مرکز بلفور هاروارد در امور علمی و روابط بینالملل» (Harvard’s Belfer Center on Science and International Affairs) و رئیس سازمانی به نام «اتحاد علیه ایران هستهای» (United Against Nuclear Iran) است (مواضع این سازمان دربارهی پروندهی هستهای ایران منافع اسرائیل را منعکس میکند). بنابراین این که او در اکتبر ۲۰۱۴ خطاب به نیویورک تایمز علنا از تمدید مذاکرات صحبت میکند و میگوید: «ما تمدید مذاکرات را ترجیح میدهیم چرا که تمدید، برنامهی هستهای ایران را منجمد نگاه میدارد» جالب توجه است.
بیانات سامور و اینهورن دلالت مستقیم بر این دارند که کابینهی اوباما انگیزهی زیادی برای پافشاری بر خواستههای سختگیرانهی خود مبنی بر کاهش شدید تواناییهای غنیسازی ایران دارد. خواستهای که بعید است ایران آنرا بپذیرد. و این تازه مربوط به قبل از سقوط قیمت نفت است. حالا که قیمت نفت پایین آمده و فشار بیشتری به اقتصاد ایران وارد میشود، دولت آمریکا بیش از پیش از رویهی دیپلماتیکی که در پیش گرفته اطمینان خاطر مییابد. تصور اینکه دولت اوباما طرز فکر خود را نسبت به خواستههای سختگیرانهی خود تغییر دهد اندک است. مگر اینکه (و تا آن لحظه که) ایران میز مذاکرات را در پایان مهلت تمدید شدهی فعلی ترک کند و تهدید کند که به توسعهی تواناییهای غنیسازیاش ادامه خواهد داد. اقدامی که به صورت داوطلبانه و با هدف اعتماد سازی متوقف کرده بود.
ارسال نظر