به گزارش پارس به نقل از مشرق،قانون کشف حجاب از ۱۷ دی ۱۳۱۴، علی‌رغم اینکه تداعی‌کننده‌ی تجربه‌ای تلخ در تاریخ معاصر ایران است، بدون شک یکی از مهم‌ ترین رخدادهایی است که همواره در پس‌زمینه‌ی ذهنی تحولات بعدی معاصر تا انقلاب اسلامی حضور داشته است.


به موضوع کشف حجاب و سیاست‌های ضددینیِ پهلوی اول فراوان پرداخته شده است، اما در این مقاله هدف ما بررسی جنبه‌ای خاص از این موضوع است. توضیح اینکه یکی از جنبه‌هایی که در تشریح واقعه‌ی کشف حجاب کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است، ترس و تشویش عمیقی بود که دیکتاتوری پهلوی اول از واکنش مردم و جامعه داشت.

عمده‌ی بررسی‌ها در این موضوع، اجرای این سیاست را در چارچوب سیاست‌های فرهنگیِ استعماری هم‌زمان در افغانستان، ایران، ترکیه و مصر تحلیل کرده‌اند که رضاخان نیز فارغ از هرگونه ملاحظه و نگرانی و به‌شکلی خشونت‌بار، آن را به اجرا درآورده است. این نگاه و توصیف اگر چه بخش عمده‌ای از واقعیت تاریخی را نشان می‌دهد، اما وقتی می‌تواند تصویر کامل‌تری از ماجرا ارائه دهد که ترس و اضطراب رضاخان و دستگاه دیکتاتوری وی و همین‌طور تدابیری که برای مدیریت این سیاست در نظر گرفته شده بود را مورد توجه قرار دهد.

با تأمل دقیق‌تر در رویکردی که پهلوی اول نسبت به اجرای این سیاست در پیش گرفت، آشکار می‌گردد که یکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌ها و ملاحظات جدی شخص رضاخان و دستگاه حاکم، مدیریت کردن پیامدهای این سیاست و کنترل واکنش‌های احتمالی از سوی جامعه است. اتخاذ فصل سرما (روز ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴ به‌عنوان روز آزادی زن) برای مقطع زمانی اجرای این قانون، خود گویای بخشی از نگرانی‌ها و ملاحظات در اجرای این سیاست است که در این مقاله بیشتر به آن‌ها خواهیم پرداخت.

الف) علل ترس و تشویش دیکتاتور از اجرای سیاست کشف حجاب

حکومت پهلوی که در پی کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ بر کشور حاکم شد، به‌عنوان حکومتی که ریشه‌های مردمی ندارد، به‌طور طبیعی و در راستای مأموریت استعماری خود، به دنبال تحمیل تغییراتی در جامعه برآمد که در تضادی بنیادین با ارزش‌ها و فرهنگ جامعه بود. این حقیقتی انکارناپذیر است که سیاست‌های فرهنگی متخذه در پهلوی اول (که در اینجا موضوع بحث است)، در چارچوبی تحمیلی، خشونت‌بار و آمرانه اجرا می‌شده است.
لیکن علی‌رغم این حقیقت، باید به این نکته توجه داشت که چند مسئله سبب شد تا رضاخان در مرحله‌ی اجرای سیاست کشف حجاب از ترس واکنش‌های جامعه، ملاحظات و تدابیری را برای کنترل پیامدهای اجرای این سیاست در پیش گیرد.

سقوط حکومت امان‌الله، در نتیجه‌ی مخالفت‌های مردمی در مقابل سیاست‌های ضددینیِ تند و شتاب‌زده‌ی وی از جمله سیاست مشابه کشف حجاب زنان افغان، موجب ترس و نگرانی فراوان رضاخان از اجرای این سیاست شده بود.

۱. تجربه اعتراضات و مقاومت‌ها در مقابل سیاست لباس متحدالشکل

مقدمات کشف حجاب با تلاش برای متحدالشکل کردن لباس ایرانیان آغاز گردید که در دو مرحله با مقاومت‌های مردمی مواجه شد. در مرحله‌ی نخست، در مرداد ۱۳۰۶ش، همه‌ی کارکنان دولت و شاگردان مدرسه‌ها موظف به پوشیدن لباس متحدالشکل شدند. سپس قانون لباس متحدالشکل و کلاه‌پهلوی در ۱۴ دی ۱۳۰۷ در مجلس هفتم به تصویب رسید و اجرای آن از ابتدای سال ۱۳۰۸ آغاز شد. اما وقوع شورش‌های عشایری جنوب و سایر نقاط کشور منجر به تعویق آن شد.

مرحله‌ی دوم تغییر لباس از ۱۳۱۳ و پس از سفر رضاشاه به ترکیه آغاز شد که در نهایت، به کشف حجاب اجباری در ۱۷ دی ۱۳۱۴ منجر شد. از اوایل سال ۱۳۱۴، بنا به درخواست رضاشاه، استفاده از کلاه‌‌شاپو یا کلاه‌فرنگی که تمام لبه‌دار بود، به‌جای کلاه لبه‌دار پهلوی، اجباری شد. در تیرماه ۱۳۱۴، دولت در این‌باره بخشنامه صادر کرد و سپس آداب استعمال آن از سوی وزارت داخله به ولایات ابلاغ شد.

این قضایا مقدمات وقوع قیام گوهرشاد در تیر ۱۳۱۴ بود، اما پیش از آن البته شیراز به اعتراض برخاسته بود و خبر این اعتراضات به حوزه‌های علمیه‌ی قم، مشهد و تبریز رسیده بود و سرانجام بازتاب همه‌ی این اخبار در مشهد غلیان افکار عمومی را در پی داشت که منجر به قیام مسجد گوهرشاد شد. (رحمانیان، ۱۳۹۱: ۲۸۰-۲۷۵)

۲. سقوط حکومت امان‌الله‌خان در افغانستان

کشف حجاب و تغییر فرم لباس، یک اندیشه‌ی مستقل حکومتی نبود که توسط شخص رضاخان اتخاذ شده باشد، بلکه یک برنامه‌ی هماهنگ استعماری محسوب می‌شد که به‌طور هم‌زمان در سه کشور ترکیه، ایران و افغانستان اجرا شد. مجریان این طرح، در ترکیه مصطفی کمال آتاتورک، در ایران رضاخان و در افغانستان امان‌الله‌خان بود. سقوط حکومت امان‌الله در نتیجه‌ی مخالفت‌های مردمی در مقابل سیاست‌های ضددینیِ تند و شتاب‌زده‌ی وی از جمله سیاست مشابه کشف حجاب زنان افغان، موجب ترس و نگرانی فراوان رضاخان از اجرای این سیاست شده بود. (رحمانیان، ۱۳۹۱: ۲۷۴)
رضاخان با مشاهده‌ی سرنوشت امان‌الله‌خان و با توصیه‌ی برادر وی مبنی بر عدم اجرای قانون کشف حجاب در ایران، برای مدتی از این فکر منصرف شد و حتی برای مدتی مقررات سخت‌گیرانه ‌تری در مورد زنان اعمال کرد. (صادقی، ۱۳۹۲: ۴۰)

ب) تدابیر اتخاذشده برای کنترل پیامدها

اعتراضات داخلی که اوج آن قیام مسجد گوهرشاد بود و همین‌طور سقوط حکومت امان‌الله‌خان در افغانستان، باعث شد تا رضاخان در اجرای مرحله‌ی نهایی سیاست فرهنگی خود، که همان کشف حجاب اجباری بود، به دلیل ترس از واکنش مردم و خارج شدن وضعیت از کنترل، تدابیر خاصی بیندیشد.

لذا قانون کشف حجاب یکباره صادر نشد. قبل از اعلام رسمی کشف حجاب، این مسئله دهان‌به‌دهان می‎گشت تا با گسترش چنین شایعه‎ای، هم زمینه‌ی پذیرش این طرح سنجیده شود و هم مردم آمادگی لازم را برای اعمال چنین برنامه‎ای پیدا کنند. (ساناساریان، ۱۳۸۴: ۱۰۰)

۱. فصل سرما به‌عنوان مقطع زمانی اجرای سیاست

اگر چه در اسناد به‌جامانده از واقعه‌ی کشف حجاب، به‌طور مستقیم به این موضوع اشاره‌ای نشده است، اما بی‌گمان انتخاب یک روز زمستانی برای این واقعه، از پیش اندیشیده و تعیین‌کننده بود. درباره‌ی انتخاب و پیشنهاد روز ۱۷ دی‌ماه به رضاخان، در خاطرات دو عنصر اصلی مراسم، یعنی علی‌اصغر حکمت وزیر معارف و محمود جم نخست‌وزیر وقت، تفاوت‌هایی مشاهده می‌شود؛ چنان‌که هر دو می‌کوشند پیشنهاد این روز به وی را به خود منتسب سازند.

محمود جم در خاطراتش از تردید و نگرانی خود و سایر اعضای هیئت دولت یاد کرده است و می‌نویسد: «مهم‌ ترین نگرانی که نه تنها گریبان‌گیر من، بلکه گریبان‌گیر سایر اعضای دولت نیز بود، مسئله‌ی عکس‌ العمل افراد متعصب در برابر این اقدام بود.» (فیاض و صلاح، ۱۳۸۵: ۸۵، به نقل از خاطرات محمود جم)

در هر حال، پس از ارائه‌ی پیشنهاد چنین روزی در فصل زمستان، رضاخان اظهار می‌دارد: «باید این موضوع در هیئت وزرا مطرح شود و تصویب شود... این مسئله‌ی ساده‌ای نیست، خیلی مهم است و باید حتماً انجام شود. منتها این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر صورت بگیرد.» (همان‌جا) این سخنان حاکی از نگرانی رضاشاه از اجرای این سیاست است.

قبل از مراسم ۱۷ دی نیز قرار بود که بانوان بدون چادر و حجاب و حتی روسری در مراسم حاضر شوند، اما به‌واسطه‌ی نگرانی از برانگیخته شدن احساسات مذهبی جامعه، در آخرین روزها تصمیم گرفته شد که بانوان به‌کلی سربرهنه نباشند، بلکه کلاه بر سر بگذارند و به آن شکل در مراسم حضور یابند. (همان: ۸۶، به نقل از روزنامه‌ی رستاخیز، ۱۶ دی‌ماه ۲۵۳۵) با این تمهیدات و آماده‌باش قبلی نیروهای امنیتی، در روز ۱۷ دی‌ماه این طرح به اجرا درآمد.

به نظر می‌آید یکی از انگیزه‌های انتخاب این روز، آن بود که سرمای زمستان خود مانعی می‌شد از رفتارها و پوشش‌های افراطی و نامطلوب منافی عفت که می‌توانست موجب خشم بیش از حد توده‌ی مردم شود. بنابراین اجبار در پوشیدن لباس‌های بلند مثل پالتو و به سر گذاشتن کلاه روشی، برای هدایت این واقعه در مسیر مدنظر دولت بود تا این تلقی شایع نشود که غرض از کشف حجاب، تشویق آن‌ها به رفتارهای منافی عفت است. لذا اتخاذ این مقطع زمانی تدبیری بود از سوی دولت تا کل ماجرا از کنترل خارج نشود و لوث نگردد. (صادقی، ۱۳۹۲: ۳۰ و ۳۱)

۲. معناسازی برای بی‌حجابی

در تبلیغات برای اجرای این سیاست ضدمذهبی، دولت به‌شدت تلاش داشت که بی‌حجابی مترادف بی‌عفتی معنا نشود و سعی فراوانی داشت تا معنایی مثبت و مترادف با فرهیختگی، تمدن و همراه با نجابت را برای بی‌حجابی بار کند. در این جهت، به فرمان دولت، روسپی‌ها از کشف حجاب منع شدند. در واقع دولت تلاش داشت تا عفت و نجابت را از حجاب جدا کند و بر بی‌حجابی بار کند. (صادقی، ۱۳۹۲: ۳۲) آن‌چنان‌که در بخشی از بخشنامه‌ی دولت آمده است: «اگر فواحش به کشف حجاب اقدام نمایند، باید قویاً جلوگیری شود که صدمه به این مقصود مقدس نزنند.» (واقعه‌ی کشف حجاب، سند ۲۰: ۹۷)

قبل از مراسم ۱۷ دی نیز قرار بود که بانوان بدون چادر و حجاب و حتی روسری در مراسم حاضر شوند، اما به‌واسطه‌ی نگرانی از برانگیخته شدن احساسات مذهبی جامعه، در آخرین روزها تصمیم گرفته شد که بانوان به‌کلی سربرهنه نباشند، بلکه کلاه بر سر بگذارند و به آن شکل در مراسم حضور یابند.

۳. توجیه مذهبی برای سیاست کشف حجاب

نکته‌‌ی قابل توجه در این طرح آن است که به منظور کنترل افکار عمومی و واکنش‌های مذهبی مردم، نوعی توجیه مذهبی برای اقدامات بالا طرح شده است و لزوم ترویج آن گوشزد می‌شود. دولت در این جهت کوشید تا عده‌ای از علمای سرشناس را وادار کند که در مجالس و جشن‌های بی‌حجابی حضور یابند یا با تأیید خود آن را مجاز بدانند.

به‌طور مثال، آیت‌الله کاشانی در پاسخ به چنین پیشنهادی، به‌شدت با مأموران برخورد کرد. (صحیفه‌ی امام، ج ۱۳: ۱۵۱ و ۱۵۲) از دیگر علمای سرشناسی که از شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی خودداری کردند، می‌توان به شیخ علی مدرس تهرانی، شریعتمدار رشتی و امام جمعه‌ی تهران حاج سید محمد اشاره کرد. (بصیرت‌منش، ۱۳۷۴: ۷۶)

امام خمینی (ره) در رابطه با این موضوع می‌فرمایند: برای شرکت در مجالس جشن بی‌حجابی پیش علمای شهرها می‌رفتند و می‌گفتند شرکت کنید. هرکدام ضعیف بودند و ضعیف‌ القلب بودند شرکت می‌کردند و هرکدام قوی بودند شرکت نمی‌کردند. (صحیفه‌ی امام، ج ۱۳: ۱۵۲)

نتیجه‌گیری

با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی، دوره‌ی اجرای سیاست‌های نوین استعمار فرا رسید و سیاست مذهب‌زدایی و استحاله‌ی فرهنگی از طریق اشاعه‌ی فرهنگ تجددگرایی غربی در دستور کار هیئت حاکمه قرار گرفت. به‌لحاظ تاریخی، اقدام پهلوی اول در منع حجاب (نه فقط رفع حجاب)، هیچ نمونه‌ی قبلی در کشورهای اسلامی نداشت و برای اولین‌بار کشف حجاب اجباری در ایران اجرا شد. نکته اینکه این منع قانونی نه مبتنی بر مصوبه‌ی مجلس، بلکه ناشی از فرمان شاه بود.

سیاست کشف حجاب در واقع سیاستی بود که دیکتاتوری پهلوی اول مأمور به انجام آن بود. با این حال ترس و نگرانی از واکنش مردم، این ایده را که مدت‌ها بود رضاخان در فکر اجرای آن بود (صلاح، ۱۳۸۴: ۱۱۸)، به تعویق می‌انداخت.

در این مقاله سعی شد تا به جنبه‌ای خاص از واقعه‌ی کشف حجاب نگریسته شود. تدقیق در حول‌وحوش اجرای این سیاست، نمایانگر تشویش و نگرانی شخص رضاخان و دولتمردان او نسبت به واکنش‌های توده‌ی مذهبی مردم و پیامدهای آن است.

لذا ملاحظات و تدابیر فراوانی برای کنترل واکنش‌ها و آماده‌سازی اذهان و تغییر نگرش‌های جامعه به این مقوله انجام شد. در نظر گرفتن فصل سرما برای آغاز رسمی این سیاست (تا از این طریق جایگزینی لباس‌های بلند و کلاه به‌عنوان پوشش به‌جای چادر، موجب خشم بیش از حد جامعه نگردد)، معناسازی برای بی‌حجابی و معناسازی منفی برای چادر، توجیهات مذهبی و... همگی نشان از این نگرانی و تشویش دارد.

با این حال، ناگفته پیداست که هیچ‌کدام از این تدابیر کارساز نبود و سیاست کشف حجاب، نه تنها مشروعیتی نزد مردم نیافت، بلکه برعکس، بستر اصلی بحران مشروعیت دیکتاتوری پهلوی اول را رقم زد. با آغاز واکنش‌های منفی مردان و زنان جامعه در انواع گونه‌های مختلف، دولت به سرکوب خشونت‌بار جامعه و اجرای اجباری کشف حجاب متوسل شد. در نهایت، پس از سقوط پهلوی اول در جریان شهریور ۱۳۲۰، قانون کشف حجاب سریعاً فراموش شد.

منابع:

- جعفری، مرتضی، اسماعیل‌زاده، صغری و فرشچی، معصومه (۱۳۷۱)، اسناد منتشرنشده از واقعه‌ی کشف حجاب در عصر رضاخان، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه‌ی پژوهش و مطالعات فرهنگی
- رحمانیان، داریوش (۱۳۹۱)، ایران بین دو کودتا، انتشارات سمت.
- فیاض انوش، ابوالحسن و صلاح، مهدی (۱۳۸۵)، هفدهم دی‌ماه ۱۳۱۴ امتداد یا انقطاع نهضت بانوان، فصلنامه‌ی کتاب زنان، سال نهم، شماره‌ی ۳۳.
- صادقی، فاطمه (۱۳۹۲)، بازخوانی یک مداخله‌ی مدرن کشف حجاب، نشر نگاه معاصر.
- صلاح، مهدی (۱۳۸۴)، کشف حجاب، زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها، تهران، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی.
- بصیرت‌منش، حمید (۱۳۷۴)، روند کشف حجاب و واکنش روحانیان، مجله‌ی تاریخ معاصر ایران.
- ساناساریان، الیز (۱۳۸۴)، جنبش حقوق زنان در ایران، طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا ۱۳۵۷.

منبع:برهان