نامه به زیباکلام در مورد راهآهن و انرژی هستهای
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، محمد رستم پور در صفحه اجتماعي خود نوشت:
تناقض فکری یا اشتباه تاریخی؟
نامه سرگشاده به دکتر صادق زیباکلام در مورد راهآهن و انرژی هستهای
جناب ٱقای صادق زیباکلام
سلام علیکم
بر کسی پوشیده نیست که شما به عنوان استاد تمام دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و معلم دلسوز دانشجویان این مرز و بوم، بارها و بارها بر هزینهساز و متضرر بودن فعالیتهای هستهای برای اقتصاد و سیاست و تاریخ و جغرافیای این کشور تأکید داشتهاید. از جمله در آخرین اظهارنظر در همایش در مورد یک توافق، آزادانه و شجاعانه تصریح فرمودهاید که «من معتقدم آنقدر که هستهای به ما ضرر زده است جنگ نزده است. » یا اظهار نمودهاید: «من زمانی در یک جا گفتم هستهای چه گلی به سر ملت زده است و فقط به خاطر این مسئله برایمان پرونده درست شد»
از نظر بنده به عنوان یک دانشجوی علوم سیاسی، شما به خودی خود سمبل وجود انواع آزادیهای ممکن و میسر از جمله آزادی بیان، آزادی تفکر، آزادی عمل و ... در این نظام هستید و هر بار که لب به سخن میگشایید، بنده بر خلاف بسیاری از دانشجویان همفکر و همنظرم در باب سیاست در ایران که اتفاقاً به شدت با دیدگاهها و رفتارهای شما مخالفت دارند، بسیار خوشحال و مسرور میشوم. حتی اگر رژیم کودککش و منحوس صهیونیستی را به عنوان یک کشور و دولت مستقل به رسمیت بشناسید؛ چرا که میبینم در این مملکت، اگر کسی مثل شما صادق باشد، میتواند هر حرفی به زبان بیاورد و حتی هر ساله با رهبر این کشور دیدار کند.
اما این چند خط، برای آن است که از شما بپرسم. شما که درست مطابق دیدگاه کارشناسان ایرانی اندیشکدههای معتبر غربی همچون بروکینگز و شورای روابط خارجی و آمریکن اینترپرایز، مرتباً و مکرراً پرونده هستهای ایران را هزینه-فایده میکنید؛ چگونه است که در کلاسهایتان، یکجانبهگرایانه از همه-تأکید میکنم از همه- پروژهها و برنامههای رضاخان حمایت میکنید و او را یک پادشاه قدرتمند فهیم توسعهگرای متجدد میدانید؟ حال آنکه بسیاری از نویسندگان و روشنفکران تاریخ ایران، از جمله جان فوران در کتاب مقاومت شکننده و دکتر کاتوزیان در کتاب اقتصاد سیاسی ایران، بر تورمزا، آسیبزا و پرضرر بودن این پروژه تأکید دارند.
فوران مینویسد: «بخش عمده توسعه منابع دولتی صرف طرح های زیربنایی شد که بارزترین آنها راه آهن سراسری بود. احداث این خطآهن 850 مایلی سراسری در واقع به هدر دادن منابع بود؛ طرحی پرهزینه که پیامدهای ناگوار چندی داشت. تورم زا بود، هدف های اقتصادی چندی نداشت و از هیچ یک از شهرهای عمده کشور [ جز تهران ] عبور نمی کرد، سطح زندگی عمومی را پایین می آورد
چون هزینه آن از طریق مالیات قند و چای تأمین می شد. احداث هر مایل راه آهن 35 هزار پوند استرلینگ هزینه بر می داشت؛ در حالی که احداث جاده های ماشین رو با یک تا یک و نیم درصد این هزینه امکان پذیر بود.»
جالبتر آن است که دکتر مصدق، نخستوزیر محبوب شما در کتاب خاطراتش، این طرح را سراسر خیانت میخواند:
« در جلسه 2 اسفند 1305 مجلس شورا گفتم براي ايجاد راه دو خط بيشتر نيست: آن كه ترانزيت بينالمللي دارد ما را به بهشت ميبرد و راهي كه به منظور سوقالجيشي ساخته شود ما را به جهنم و
علت بدبختيهاي ما هم در جنگ بينالملل دوم همين راهي بود كه اعليحضرت شاه فقيد ساخته بودند
و اكنون آنچه از اين راهآهن ايران عايد ميشود مبلغي در حدود دويست وهشتاد ميليون تومان است كه پنجاه و پنج درصد آن صرف هزينههاي اداري كه پانزده هزار كارمند و بيست هزار كارگر از آن استفاده ميكنند و چهل و پنج درصد بقيه به مصرف تعميرات رسيده است و از بابت سود سرمايه و استهلاك ديناري عايد دولت نشده و باري است كه بايد به دوش ماليات دهندگان گذارده شود.
ساختن راهآهن در اين خط هيچ دليلي نداشت جز اينكه ميخواستند از آن استفاده سوقالجيشي كنند و دولت انگليس هم در هر سال مقدار زيادي آهن به ايران بفروشد و از اين راه پولي كه دولت از معادن نفت ميبرد وارد انگليس كند.
در آن روزهايي كه لايحه راهآهن تقديم مجلس شده بود دولت از عوايد نفت چهارده ميليون و به تعبير امروز در حدود دويست ميليون تومان ذخيره كرده بود كه من پيشنهاد كردم آن را صرف ايجاد كارخانه قند بكنند و از خريد بيست و دو ميليون تومان قند در سال كه در آن وقت وارد كشور ميشد بكاهند... چنانچه در ظرف اين مدت عوايد نفت به مصرف كارخانه قند رسيده بود رفع احتياج از يك قلم بزرگ واردات گرديده بود و از عوايد كارخانههاي قند هم ميتوانستند خط راهآهن بينالمللي را احداث كنند كه باز عرض ميكنم هر چه كردهاند خيانت است و خيانت»
پرسش اینجاست که معیار و مبنای شما در موافقت با راهآهن رضاخانی و فعالیت هستهای جمهوری اسلامی چیست؟ اگر فعالیت هستهای، برای ایران، صرفاً تحریم اقتصادی و فشار سیاسی به بار آورده، راهآهن که به مراتب وضع اسفبارتری بر ملت ایران تحمیل کرد!
و طنز تاریخ اینجاست که همان راه آهن، زمینه شکست آلمانی را که جناب رضاخان گمان میبرد در جنگ غالب میشود، و تبعید او از کشور را فراهم نمود.
مشخصاً بفرمایید چرا راهآهن را یک برنامه صحیح و توسعهمدارانه میدانید و برنامه هستهای ایران را یک پروژه ایدئولوژیک؟
ضمناً توصیه عاجزانه دارم شما که اهل سفرید، سری به بوشهر، نخستین سنگر مبارزه با استعمار بزنید و از نمایشگاه نیروگاه هستهای ایران دیدن فرمایید و از نزدیک با فواید و ثمرات هستهای شدن کشور آشنا شوید تا لااقل در دیگر سخنرانیهایتان، محتاج نظر اصولگرایان در باب پیشرفت و نوآوری علمی حاصل از انرژی هستهای نشوید.
ایام مستدام
ارادتمند شما
یک دانشجوی علوم سیاسی
توضیح عکس: دکتر صادق زیباکلام در دیدار با رهبری
ارسال نظر